تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقسیم بندی کردن به گروه های کوچکتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوا کردن جدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد دوم داشتن کاربرد دیگر داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علیه ( کسی ) در آمدن علیه ( کسی ) شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه داشتن در

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حال و هوا عوض کردن حال و هوا عوض شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پدر در آوردن!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو قوطی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وِلو بودن - افتاده بودن there were books lying around everywhere in the room کتابها همه جای اتاق وِلو بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش برای به درد سر انداختن کسی چوب لای چرخ کسی انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

A : I am tired B : well, if you will go to bed so late, I'm not surprised. A : من خسته ام. B : خوب، وقتی اینقدر دیر میری به رخت خواب تعجبی نمیکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر بار رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلک کاری را کندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو گوش ( کسی ) فرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو گوش کسی فرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به توفیق دست پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر بدترین حالت تو بدترین شرایط پیش بیاد

پیشنهاد
٤

بالا سر کسی وایستادن بالا سر کسی ایستادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگاه ها را به سمت خود جلب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعصاب خردی راه - اعصاب خردی ترافیک؛

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : یه تبر برای تیز کردن داشتن معنی معادل : غرض داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرس و جو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

موج راه انداختن

پیشنهاد
٣

در گرما گرم اون لحظات ( که فرد بدون فکر است چون عصبانی یا هیجان زده ست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه جا را گشتن تا پیدا کردن

پیشنهاد
١

( برای انجام کاری ) تا ته دنیا رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون جا همون زمان - همون جا بعدش - همون جا بعد