پیشنهادهای محمد عزیزی (١,١٧٥)
کم کردن درد تسکین دادن درد
خانه رویایی
بهبود چشمگیر
امتحان دادن
گذراندن دوره
مأیوس
تفاوت عمده
به حق شایسته بودن به حق سزاوار بودن به حق مستحق بودن
مزاحمت درست کردن مزاحمت ایجاد کردن ( با در خواست های مکرر )
شغل پر زحمت
عمیقا متأسف
عمیقا نگران
تصمیم خردمندانه
واحد پول
صدای زنگ خطر
کار تراشیدن a baby makes a lot of work for it's parents - but it's worth it یک بچه برای والدینش کلی کار می تراشه اما ارزشش را دارد.
شکایت مداوم
درد مداوم
مقایسه کردن
یه پرده رنگ
صحنه های پایانی ( فیلم )
رساندن مطلب حق مطلب را ادا کردن رساندن پیام do you think I managed to get the message across in my speech فکر میکنی موفق شدم مطلب را در سخنرانی ام ...
اعلام رسمی زمان مرگ فوت شدن/کردن He was pronounced dead at 1:10 او در ساعت 10؛1 فوت شد
انقلابی ایجاد کردن انقلابی رقم زدن
رسما شکایت کردن
رسما اعتراض کردن
ایستادگی کردن در برابر ایستادن در برابر
محاسبه کردن
دل/قلب کسی را به دست آوردن
به سنگ خوردن ( استعاره از به سرانجام نرسیدن ) این استعاره بر مبنای شکسته شدن قایق در برخورد با صخره شکل گرفته
به شکست انجامیدن گفتگوها
کنار رفتن ابرها ( و بیرون آمدن خورشید ) شکاف در ابر ها
کتاب قطور
کتاب نازک
جلوی دید را گرفتن مانع از دیدن شدن unfortunately the trees block the view of the snow covered mountains متاسفانه درختان مانع از دیدن کوههای پوشیده ...
قهوه تلخ
پاداش و مزایای عالی
پیچ را دور زدن دور زدن پیچ
تب بالا
خسته مرده
بی ملاحضه گی
نبرد سرنوشت ساز نبرد تعیین کننده
شانس آوردن
ارائه کردن ترجمه همزمان
گذشته را پشت سر گذاشتن it's time you put the past behind you and started focusing on the future وقتشه گذشته را پشت سر می گذاشتی و شروع میکردی به تمر ...
بدست گرفتن مالکیت ( چیزی ) they try to take possession of the ball آنها تلاش می کنند مالکیت توپ را بدست بگیرن
بر هم زدن تعادل زیست بوم
بد جوری احتیاج داشتن you badly need a haircut تو بد جوری به یه سلمونی احتیاج داری
بازی خارج از خانه ( فوتبال )
ایجاد آگاهی ایجاد کردن آگاهی