پیشنهاد‌های محمد عزیزی (١,١٧٥)

بازدید
٦٤٣
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم کردن درد تسکین دادن درد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه رویایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهبود چشمگیر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امتحان دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذراندن دوره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مأیوس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت عمده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به حق شایسته بودن به حق سزاوار بودن به حق مستحق بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزاحمت درست کردن مزاحمت ایجاد کردن ( با در خواست های مکرر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شغل پر زحمت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمیقا متأسف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

عمیقا نگران

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم خردمندانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واحد پول

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای زنگ خطر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار تراشیدن a baby makes a lot of work for it's parents - but it's worth it یک بچه برای والدینش کلی کار می تراشه اما ارزشش را دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکایت مداوم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درد مداوم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه پرده رنگ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صحنه های پایانی ( فیلم )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رساندن مطلب حق مطلب را ادا کردن رساندن پیام do you think I managed to get the message across in my speech فکر میکنی موفق شدم مطلب را در سخنرانی ام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعلام رسمی زمان مرگ فوت شدن/کردن He was pronounced dead at 1:10 او در ساعت 10؛1 فوت شد

پیشنهاد
٠

انقلابی ایجاد کردن انقلابی رقم زدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسما شکایت کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسما اعتراض کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایستادگی کردن در برابر ایستادن در برابر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محاسبه کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل/قلب کسی را به دست آوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سنگ خوردن ( استعاره از به سرانجام نرسیدن ) این استعاره بر مبنای شکسته شدن قایق در برخورد با صخره شکل گرفته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شکست انجامیدن گفتگوها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنار رفتن ابرها ( و بیرون آمدن خورشید ) شکاف در ابر ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب قطور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب نازک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوی دید را گرفتن مانع از دیدن شدن unfortunately the trees block the view of the snow covered mountains متاسفانه درختان مانع از دیدن کوههای پوشیده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه تلخ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاداش و مزایای عالی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیچ را دور زدن دور زدن پیچ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب بالا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته مرده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی ملاحضه گی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبرد سرنوشت ساز نبرد تعیین کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شانس آوردن

پیشنهاد
٠

ارائه کردن ترجمه همزمان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته را پشت سر گذاشتن it's time you put the past behind you and started focusing on the future وقتشه گذشته را پشت سر می گذاشتی و شروع میکردی به تمر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدست گرفتن مالکیت ( چیزی ) they try to take possession of the ball آنها تلاش می کنند مالکیت توپ را بدست بگیرن

پیشنهاد
٠

بر هم زدن تعادل زیست بوم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد جوری احتیاج داشتن you badly need a haircut تو بد جوری به یه سلمونی احتیاج داری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی خارج از خانه ( فوتبال )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایجاد آگاهی ایجاد کردن آگاهی