پیشنهادهای محمد عزیزی (١,١٧٧)
شروع زود هنگام
شروع دیر هنگام
کلید زدن آغاز پایان ( چیزی )
( چند قدمی را ) بالا پایین کردن /رفتن
گام های بسیار بلند ( ی ) برداشتن
گام های بسیار بلند
قدم های متزلزل گام های لرزان
با سر رفتن با کله رفتن عجله کردن
دایرةالمعارف زتده دایرةالمعارف متحرک
بدون هدف گشت زدن
قدم زنی تفریحی تفریح کنان قدم زدن
میانبر زدن
امید است
نادیده گرفتن واقعیت
بوی اشتها آور
بوی اشتها آور
بوی تازگی
طعم اکتسابی ( طعمی که به مرور زمان از آن خوشمان می آید )
بوی گند غیر قابل تحمل
دود غلیظ
این یک ضرورت است
عطر خاص عطر مخصوص بوی خوش مخصوص the distinctive aroma of the local dishes and the smell of fresh coffee wafting across the square from the small ca ...
رنگهای چرک تاب رنگهای ملایم رنگ مغلوب
نام کسی را لکه دار کردن
بی رمق
نور بی رمق تابش بی رمق the fain glow of dawn was viable on the horizon نور بی رمق سپیده دم در افق قابل رویت بود.
نقطه نورانی
رنگ رفتن
صحبت کوچولو
افراد لاغر
افراد چاق
مکان دور افتاده
جای دور جای پرت she is always traveling to far - off places او همیشه در حال مسافرت به جاهای دور است.
کاملا دور
در فاصله چند قدمی
صدای مهیب
صدای ماشین
صدای خراشیدن
صدای خش خش
صدای ترق تروق
صدای تالاپ ( خفیف )
( صدای ) چک چک باران
صدای ( شر شر ) جریان آب
باد زوزه میکشید
سکوت ترسناک سکوت وحشتناک
آینده ی بسیار خوبی در پیش داشتن
از بین رفتن محصولات کشاورزی ضایع شدن محصولات کشاورزی
آلودگی دریا
وضعیت وحشتناک
شکاف در حال گسترش شکاف رو به افزایش شکاف گسترده