تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبارزه نفس گیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار نفس گیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار تیمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرکت هوشمندانه حرکت نبوغ آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهریه های نجومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعداد معدود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلبه بر موانع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسیدگی کردن به مشکل

پیشنهاد
٠

چیزی زیر لب زمزمه کردن زیر لب چیزی گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فضای کافی

پیشنهاد
١

کمک مهم وچشمگیری کردن کمک بزرگی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی نه چندان دور

پیشنهاد
٠

آینده نه چندان دور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهره ی بی احساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر خشن ظاهر عبوس

پیشنهاد
٢

شرایط تخفیف دهنده مجازات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امداد رسانی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متوقف نشدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیعانه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجوز دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زنجیره وقایع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال و هوای جشنواره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدن عکس العمل ( کسی یا چیزی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جا گرفتن برای نشستن جارفتن it's very crowded in this cafe. you grab a seat and i'll get our drink این کافه خیلی شلوغه تو برو جا بگیر من نوشیدنی های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

going by the weather forecast, there'll be snow tomorrow طبق پیش بینی هواشناسی فردا برف می بارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزه خواری کردن - ناخونک زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاز دادن ( وقتی خودرو در حالت خلاص است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشک تو چشم جمع شدن؛ I could see her eyes misting over. می تونستم ببینم داره اشک تو چشماش جمع میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چپیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دزدکی بیرون رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در مخمصه افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوچک تر کردن ( اندازه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

the TV series about his pottery pushed up the value of her work سریال تلویزیونی درباره سفالگری او ارزش کار او را بالا برد بالا بردن بردن بالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرار داشتن در بینِ قرار گرفتن در بینِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقسیم بندی کردن به گروه های کوچکتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوا کردن جدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد دوم داشتن کاربرد دیگر داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علیه ( کسی ) در آمدن علیه ( کسی ) شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه داشتن در

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حال و هوا عوض کردن حال و هوا عوض شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پدر در آوردن!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو قوطی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وِلو بودن - افتاده بودن there were books lying around everywhere in the room کتابها همه جای اتاق وِلو بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش برای به درد سر انداختن کسی چوب لای چرخ کسی انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

A : I am tired B : well, if you will go to bed so late, I'm not surprised. A : من خسته ام. B : خوب، وقتی اینقدر دیر میری به رخت خواب تعجبی نمیکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر بار رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کلک کاری را کندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو گوش ( کسی ) فرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو گوش کسی فرو کردن