تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیال کسی راحت شدن Ex. The burglar relaxed. خیال دزد راحت شد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجناس قیمتی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

ترجمه ی غیر اصطلاحی - - - > به شدت ترسیدن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Shine flashlight around با چراغ قوه به اطراف نور نور انداختن نور چراغ را به اطراف انداختن ▪︎ Ex. The burglar shone his flashlight around, looking ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Shine flashlight around با چراغ قوه به اطراف نور نور انداختن Ex. The burglar shone his flashlight around, looking for valuables. دزد با چراغ قوه ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد " here " برای دادن دستورالعمل Ex. Here's what you do : First. . . Second. . . کاری که باید انجام دهید این است که : ابتدا . . . سپس . . .

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برو پی کارت Ex. Without diverting his attention from the football game he was watching on TV his grandfather shouted , " Snoopy, Go lay down. . . !" ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

توجه خود را از چیزی منحرف کردن Ex. Without diverting his attention from the football game he was watching on TV his grandfather shouted , " Snoopy, ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Without looking up from something بدون اینکه نگاه خود را از چیزی برداشتن Ex. Without looking up from the table, the grandfather said, " I told yo ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سپری شدن Ex. After spending the night, his grandmother prepared breakfast for him. بعد از سپری شدن شب، مادربزرگش برای او صبحانه آماده کرد.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Scream in agony از درد فریاد کشیدن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشونم بده ببینم

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Go into the doctor's به مطب دکتر مراجعه کردن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا جایی که توان داری

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زمین باغ Ex. I'm just getting too old to be digging up a garden up. من دیگه برای کندن و شخم زدن زمین باغ خیلی پیر شدم.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به ناحق متهم شده

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طاقت آوردن Ex. Finally, on the fourth day, the parrot could not hold back. آخر سر در روز چهارم، طوطی نتوانست طاقت بیاورد.

پیشنهاد
٠

☆ I'm seeing this through till the end تا آخرش پایه ام تا آخرش هستم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری های مزمن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از عهده اش بر می آیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ If it's no trouble! اگه زحمتی نیست!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگه زحمتی نیست!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس شکارچیان [در گذشته به شکارچی اعظم یا میرشکار موسوم بوده است]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بهینه سازی مصرف انرژی ( گرما/سرما ) Ex. Double _ pane energy efficient windows پنجره های دو جداره با بهینه سازی مصرف انرژی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه خود را گرفتن و رفتن Ex. The riders of the hunt silently rode on. سواران شکار بی سروصدا راهشان را گرفتند و رفتند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه اعیان Ex. The nobility of England طبقه اعیان انگلیس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. This was some kind of joke! یه جورایی مسخره بود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Breez through the questions سوالها را به سرعت و به راحتی جواب دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Misundertand someone حرف کسی را اشتباه متوجه شدن صحبت های کسی را درست متوجه نشدن Ex. The boy had misunderstood the doctor. پسر حرف دکتر را اشتبا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ از رخ /رخسار کسی پریدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Combat the illness مقابله با بیماری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Wipe down the table میز را تمیز کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روزگاری که. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سویِ . . . عرضه شدن Ex. The purpose of most advertisements is to persuade a particular audience to buy the products or service offered by the adv ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امید به زندگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هنگام تولد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Blowing soap bubbles درست کردن حباب های صابون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن [ حباب ] Ex. By blowing soap bubbles از طریق درست کردن حباب های صابون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حباب های صابون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیاد دیگری هم Ex. Newton made many other discoveries. نیوتن اکتشافات زیاد دیگری هم انجام داد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع یا کار مورد علاقه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینده Ex. Books in the future کتاب های آینده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابط الکتریکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بافت های نرم مثل پوست و رگ های خونی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

که در حال مرگ است/بود Ex. The doctors can't help the dying child. پزشکان قادر نیستند به کودکی که در حال مرگ است کمک کنند. Ex. She felt pity for t ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر از کشمکش Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان س ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان سفید پوستی توق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویزیون رنگی کنسولی یا کنسول دار [ البته در ایران به تلویزیون رنگی مبله موسوم است. ]