تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. He had no monetary support so to make the ends meet he started to sell goods from door to door. او هیچ پشتوانه ی مالی نداشت و برای گذران زندگی ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذران زندگی Ex. He had no monetary support so to make the ends meet he started to sell goods from door to door. او هیچ پشتوانه ی مالی نداشت و برای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشتوانه مالی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعا / به شدت Ex. Some real bad times دوران واقعا بد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Ex. Howard Kelly was going through some real bad times. هاوارد کِلی دوران واقعا بدی را سپری می کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرص نعناع

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت کامل

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنجور Ex. He was completely tired and fatigued yet his spirit triumphed. او کاملا خسته و رنجور بود ولی در عین حال روحش پیروز بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زنده ماندن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیروز بود Ex. He was completely tired and fatigued yet his spirit triumphed. او کاملا خسته و رنجور بود ولی در عین حال روحش پیروز بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. A brand new life یک زندگی جدید سبک تازه ای از زندگی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

☆ Fill someone with a lease of life and hope وجود کسی را پر از امید و شور زندگی کردن Ex. The idea filled him with a new lease of life and hope. این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

فضولات حیوان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ اگر در زمینه ی عاطفی به کار رفته باشد می توان به این صورت هم ترجمه کرد: تا سر حد مرگ [ مبحت کردن یا دوست داشتن] به قیمت جونت

پیشنهاد
٠

به کسی عشق و علاقه ورزیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس تنهایی کردن Ex. The little boy was hanging around the garden feeling very lonely. پسربچه در حالی که خیلی احساس تنهایی می کرد، در اطراف باغ پر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[پزشکی] علائم کبودی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

?Who the hell are you⚠️ ⚠️ تو دیگه کدوم خری هستی؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیال کسی راحت شدن Ex. The burglar relaxed. خیال دزد راحت شد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجناس قیمتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترجمه ی غیر اصطلاحی - - - > به شدت ترسیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Shine flashlight around با چراغ قوه به اطراف نور نور انداختن نور چراغ را به اطراف انداختن ▪︎ Ex. The burglar shone his flashlight around, looking ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Shine flashlight around با چراغ قوه به اطراف نور نور انداختن Ex. The burglar shone his flashlight around, looking for valuables. دزد با چراغ قوه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد " here " برای دادن دستورالعمل Ex. Here's what you do : First. . . Second. . . کاری که باید انجام دهید این است که : ابتدا . . . سپس . . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برو پی کارت Ex. Without diverting his attention from the football game he was watching on TV his grandfather shouted , " Snoopy, Go lay down. . . !" ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه خود را از چیزی منحرف کردن Ex. Without diverting his attention from the football game he was watching on TV his grandfather shouted , " Snoopy, ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Without looking up from something بدون اینکه نگاه خود را از چیزی برداشتن Ex. Without looking up from the table, the grandfather said, " I told yo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپری شدن Ex. After spending the night, his grandmother prepared breakfast for him. بعد از سپری شدن شب، مادربزرگش برای او صبحانه آماده کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Scream in agony از درد فریاد کشیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشونم بده ببینم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Go into the doctor's به مطب دکتر مراجعه کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا جایی که توان داری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین باغ Ex. I'm just getting too old to be digging up a garden up. من دیگه برای کندن و شخم زدن زمین باغ خیلی پیر شدم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ناحق متهم شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاقت آوردن Ex. Finally, on the fourth day, the parrot could not hold back. آخر سر در روز چهارم، طوطی نتوانست طاقت بیاورد.

پیشنهاد
٠

☆ I'm seeing this through till the end تا آخرش پایه ام تا آخرش هستم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری های مزمن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از عهده اش بر می آیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ If it's no trouble! اگه زحمتی نیست!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگه زحمتی نیست!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس شکارچیان [در گذشته به شکارچی اعظم یا میرشکار موسوم بوده است]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بهینه سازی مصرف انرژی ( گرما/سرما ) Ex. Double _ pane energy efficient windows پنجره های دو جداره با بهینه سازی مصرف انرژی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه خود را گرفتن و رفتن Ex. The riders of the hunt silently rode on. سواران شکار بی سروصدا راهشان را گرفتند و رفتند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه اعیان Ex. The nobility of England طبقه اعیان انگلیس

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. This was some kind of joke! یه جورایی مسخره بود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Breez through the questions سوالها را به سرعت و به راحتی جواب دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Misundertand someone حرف کسی را اشتباه متوجه شدن صحبت های کسی را درست متوجه نشدن Ex. The boy had misunderstood the doctor. پسر حرف دکتر را اشتبا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنگ از رخ /رخسار کسی پریدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Combat the illness مقابله با بیماری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Wipe down the table میز را تمیز کردن