تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسابی از [ خوراک، غذا و . . . ] خوردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوش خوردن با بقیه ی افراد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه بسه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخ

پیشنهاد
٠

انگل جامعه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد نیست که . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیاد طول نمی کشد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگاه خود را پایین انداختن و به چیزی خیره شدن Ex. The two policemen gazed down at him دو پلیس نگاه هایشان را به پایین انداختند و به مرد خیره شدند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کسی به یکباره عوض شدن Ex. Invitations mailed. But he's acting strange. کارت دعوت ها همه فرستاده شدند. اما ناگهان رفتار مرد عوض می شود .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب و تاب ازدواج

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتضر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزهای آخر حیات

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ازدواج

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ازدواج

پیشنهاد
٠

به ذهنیت کسی پی بردن

پیشنهاد
٠

به قلب کسی راه یافتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

بر لب نشستن Ex. A bitter smile emerged لبخندی تلخ بر لبانش نشست

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبلا اینطور نبود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چهره ای در هم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

لبخندزنان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابله

پیشنهاد
٠

با کسی جدل کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرقِ خون Ex. The body in the pool of blood جسد غرق خون

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف اتاق افتادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرق در خون

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دیدن چیزی چهره در هم کشیدن Ex. The detective grimaced at the ghastly sight of the young girl, bloody beneath the full moon کارآگاه پلیس با دیدن ظ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اختیار پرسیدن Ex. Why were your other relationships so short?She wondered aloud as they walked همانطور که قدم می زدند زن بی اختیار پرسید: چرا هم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجذوب Ex. He was gorgeous. She was thrilled, but puzzled مرد جذاب بود. زن مجذوب اما سردرگم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. When she leapt to rescue me, and remembered she couldn't swim, I got out وقتی برای نجات من خود را به آب انداخت و به یاد آورد بلد نیست شنا کند، از ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت فعلی می تواند به معنی غرق شدن هم باشد Ex. She saw me, floating face down, like a giant fly marooned in Jell_O زن مرا دید، شناور با چهره ای د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با گام های متزلزل حرکت کردن Ex. She stumbled out زن با گام های متزلزل بیرون دوید

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متورم Ex. You'll find my bloated body in the pool سرانجام جسد متورم مرا در استخر پیدا می کنی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پارچه پوشیده شده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوندگان Ex. His world is joggers, changing seasons, passing cars, Rita's ghost دنیای او از دوندگان، تغییر فصل ها، عبور اتومبیل ها و روح ریتا ساخته شد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتحساب ها را پرداختن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستن Ex. He doesn't care to leave the room نمی خواهد از اتاق بیرون برود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده کردن Ex. He doesn't care to leave the room, or know who furnishes meals نمی خواهد از اتاق بیرون برود، یا بداند چه کسی غذا را آماده می کند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فجیع Ex. Brutal murder قتل فجیع

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنارِ . . . Ex. Since Rita's brutal murder, Carter sits at the window کارتر از زمان قتل فجیع ریتا کنار پنجره می نشیند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبز _ آبی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به حالت اول برگشتن Ex. Muscles rippled under the blue_ green scales as the dragon stretched, then relaxed وقتی بدن اژدها کش می آمد، عضلات در زیر فل ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبخند بر لب Ex. She turned to the groom with a smile and repeated the words, I do زن لبخند بر لب رو به داماد کرد و این کلمات را تکرار کنان گفت: قبول ...

پیشنهاد
٠

به ذهن کسی راه پیدا کردن Ex. Wild thoughts of flight flashed through her mind درباره ی فرار، افکار دیوانه واری به ذهنش راه پیدا کردند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدرت تسلط Ex. Control of her own destiny قدرت تسلط بر سرنوشتش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" از دست رفتن" یا " از دست دادن" Ex. Her freedom would be gone forever, control of her own destiny gone آزادی اش تا ابد از دست می رفت و قدرت تسلط بر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای بسته شدن Ex. She could almost hear the prison door clanging shut زن حتی صدای بسته شدن درهای زندان را هم می توانست بشنود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از میانِ . . . Ex. Five years ago she plucked a dandelion and bindweed blossom from the grass زن، پنج سال پیش، از میان سبزه ها گل های شکفته ی قاصدک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"گل باز شده" یا به صورت ادبی تر " گل شکفته" Ex. Five years ago she plucked a dandelion and bindweed blossom from the grass زن، پنج سال پیش، از میان ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محوطه ی خانه ی متحرک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گذشته برگشتن ( Ex You can never go back. ( Jay Bonestell هرگز نمی توانید به گذشته برگردید ( جی بونستل )