تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافر فضول Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! بیش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که می دانیم Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the veh ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ معمولا با افعال to be به کار می رود. Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و حتی ممکن است Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ make your contribution در انجام کاری سهیم بودن در امری سهیم بودن Ex. You can make your contribution in a number of ways. شما می توانید به چندین ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ make a contribution to sth کمک به چیزی Ex. The aim of Translation Studies research is therefore to make a contribution to the field. بنابراین هدف ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. The sum of our knowledge مجموع دانش ما

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزیابی کیفیت کیفیت سنجی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با آگاهی از اینکه. . . با آگاهی از این موضوع که . . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. This field can present the inecxperienccd researcher with a bewildering array of topics. این رشته می تواند محقق بی تجربه را در مقابل مجموعه گیج ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصد داشتن تا. . . Ex. He aims to build a new house. قصد دارد تا خانه ای جدید بسازد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Have a basic familiarity with sth آشنایی اولیه با چیزی داشتن Ex. It is not an introduction to Translation Studies as such; we assume that readers ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی بین یک جمله ی منفی و یک جمله ی مثبت قرار می گیرد، "بلکه" ترجمه می شود👇 Ex. This book is not an introduction to Translation Studies as such; we ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت کتبی به صورت مکتوب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت شفاهی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد در ساختار مجهولی required to do sth : نیاز به انجام کاری داشتن Ex. This book is intended as a guide for students who are required to underta ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافرت خوش بگذره!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را از خود بی خود کردن Ex. It was her voice that really moved him. این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بی خود می کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Ex. He looked at her lying there, entranced by her sensuous curves, her golden glow. مرد، مجذوب انحناهای وسوسه انگیز اندام و برق طلایی اش، به او که ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاه به دستگاه و تجهیزات بیمارستانی اشاره دارد که به بدن بیمار متصل است. Ex. Alex's father died. The nurse entered the room, started unplugging equi ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلم وسترن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ضعف و بی حالی Ex. Weakly, I asked, " where am I ?" She said, " Hospital" با ضعف و بی حالی پرسیدم: "کجا هستم؟" زن گفت: " بیمارستان"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه این صفت به صورت قید ترجمه می شود: با خجالت Ex. " Sorry!" I said, embarrassed. با خجالت گفتم:" ببخشید!"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆With a glare با نگاهی تند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه برای روان تر شدن ترجمه یک اسم در نظر گرفته می شود. برق ِ . . . Ex. The last thing he saw was flashing mandibles. آخرین چیزی که مرد دید، برق آ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

☆ اگر پیش از یک صفت دیگر قرار گرفته باشد، به عنوان یک تشدید کننده می تواند " بدجوری" ترجمه شود. Ex. You're awful quite! بدجوری ساکتی!

پیشنهاد
٠

یک دست خود را دور کسی حلقه کردن دست خود را دور گردن/کمر کسی انداختن Ex. She put an arm around him. زن یک دست خود را دور او حلقه کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Last night was fun! دیشب خوش گذشت!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این صفت بهتر است به صورت جمله ترجمه شود: به خوبی امتحانش را پس داده است/بود . Ex. Alex's special talent was well_ tested استعداد خاص الکس به خوبی ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرح مختصر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارواح خبیث

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کاربرد این عبارت در اصطلاح زیر توجه کنید: It is a steal for you "برای تو خیلی زیاد است" یا به طور عامیانه تر "از سرت هم خیلی زیاده"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به چیزی تلنگر زدن Ex. He tipped flask o'drink. مرد به فلاسک نوشیدنی اش تلنگری زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعای مریم مقدس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و بقیه ی قضایا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوراخ سوراخ از سوزن به خاطر تزریقات سوراخ سوراخ شده Ex. Three hours ago, we buried my cousin, 23, needle _ tracked arms. سه ساعت پیش عموزاده ام را ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه لازم نیست نگران باشی!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی به صورت یک فعل مرتبط با نامه و نامه نگاری به کار رفته است، می توان آن را مترادف write در نظر گرفت و به این صورت ترجمه کرد: Ex. Hundreds of enve ...

پیشنهاد
٠

Definition: If you say it serves someone right when something unpleasant happens to them, you mean that �it is their own fault and you have no sympat ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارِ درستی است!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در فقدان کلمات

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با قدم هایی لرزان وارد شدن Ex. The old man shuffled in the park. پیرمرد با قدیم هایی لرزان وارد پارک شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در را باز نگه داشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعا نازنین Ex. He's only 64 and a doll! او شصت و چهار سال دارد و واقعا نازنین است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to visit somewhere = به جایی سفر کردن Ex. Mom, 76 and alone, suddenly decided to visit Europe. مادرم هفتاد و شش ساله و تنها بود، ناگهان تصمیم گرفت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

در بافت مربوط به مراسم ازدواج به این صورت ترجمه می شود: دست عروس را به دست داماد دادن عروس را به داماد سپردن Ex. Eyes glistening, he kissed her chee ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. He kissed her cheek softly. مرد با ملایمت گونه ی دختر را بوسید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزگاری Ex. At one time he had been her idol. روزگاری او محبوب دختر بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خیلی کوچک Ex. He'd known her since she was very young. مرد او را از زمانی که دختر خیلی کوچکی بود می شناخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمانی دهنده