پیشنهادهای شقایق (١,٢٤٠)
اکسی کانتین یا اکسی کدون یک داروی ضددرد قوی اپیوئیدی است که برای کاهش دردهای متوسط تا شدید پس از جراحی و جراحت های شدید بکار می رود.
دو رگه آفریقایی آمریکایی Ex. An older African American woman پیرزن دورگه آفریقایی آمریکایی
☆ دقت شود که یک صفت تفضیلی لزوما در همه ی مواقع ترجمه تفضیلی ندارد و می توان صفت مورد نظر را مثل یک صفت ساده ترجمه کرد. به مثال زیر توجه کنید که به ...
با طعنه گفتن Ex. Not at all daunted, the girl quipped :" Ok then you ask him. " دختر بدون هیچ ترس و واهمه ای با طعنه گفت: " ایرادی ندارد در اینصورت ...
ایرادی ندارد در اینصورت. . . Ex. Ok then you ask him! ایرادی ندارد در اینصورت شما از او بپرسید!
☆ اگر قبل از صفت مفعولی آمده باشد، می توانید صفت مفعولی را به اسم تبدیل کرده و به این صورت ترجمه کنید: بدون هیچ . . . Ex. Not at all daunted, the ...
دخترک
با عصبانیت فریاد زدن Ex. The teacher spouted: "What if Jonah went to hell?" معلم با عصبانیت فریاد زد:" اگر یونس پیغمبر در دوزخ بود چه؟"
با صدای بلند گفتن Ex. A bit perturbed by this, the teacher proclaimed: " that is a story from the bible, it is not factual. " معلم که کمی با این حرف ...
☆ It is not factual واقعیت ندارد
☆ به فردی که یکشنبه ها در کلیسا به کودکان امور مذهبی را آموزش می دهد sunday school teacher گفته می شود. Ex. The little girl replied: " My Sunday sc ...
طبق قواعد طبیعی Ex. The teacher said it was physically impossible for a whale to swallow a human. معلم گفت طبق قواعد طبیعی غیر ممکن است که یک وال ...
به طور مختصر Ex. In a grade school lesson, a teacher was explaining a little bit about whales. معلمی هنگام تدریس در یک مدرسه ابتدایی به طور مختصر د ...
☆ Expelled from somewhere از جایی رانده شدن Ex. Adam and Eve would rather have stayed in the Garden of Eden than been expelled from it. آدم و حوا ...
باغ بهشت
افکار سطحی Ex. He was mouthing big words to hide shallow thoughts. برای نهان سازی افکار سطحی خود، کلمات قلمبه سلمبه بر دهان می راند.
آدم خوب Ex. Mark is really a nice person. You must meet him. مارک واقعا آدم خوبی است. باید او را ببینید.
جهل مرکب
اجبار خودجوش اجبار خودخواسته
☆ sth cross one's mind چیزی به ذهن کسی خطور کردن Ex. What was the first thing that crossed your mind when you won the prize? وقتی جایزه رو بردی اولی ...
با عشق وعلاقه Ex. the dog came up and nosed her affectionately. سگ جلو آمد و با عشق و علاقه او را بو کشید.
اکسیژن کمکی
به دام انداختن Ex. A storm stranded many climbers near the summit and killed eight people. طوفان کوهنوردان زیادی را در نزدیکی قله به دام انداخت و ج ...
گاه برای روان شدن ترجمه باید "در نزدیکی ِ . . . " ترجمه کنید. A storm stranded many climbers near the summit and killed eight people. طوفان کوهنور ...
Ex. May 10, 1996 was the deadliest day in Everest history. دهم ماه می سال ۱۹۹۶ مرگبارترین روز در تاریخ اورست بود.
هم اکنون Ex. A lot of houses are being built in New York at the moment. هم اکنون خانه های زیادی در حال ساخته شدن در نیویورک هستند.
به . . . رسیدن Ex. When two people cooperate with each other, they come up with better ideas. وقتی دونفر با هم همکاری می کنند، به ایده های بهتری می ...
☆ Cooperate with each other Ex. When two people cooperate with each other, they come up with better ideas. وقتی دونفر با هم همکاری می کنند، به اید ...
نباید فراموش کنیم که. . .
☆ Be all the same شبیه هم بودن Ex. Sharks are not all the same. همه کوسه ها شبیه هم نیستند.
Ex. Our team tried hard, but lost the game. تیم ما سخت تلاش کرد، اما بازی را باخت.
اوقات خوشی داشتن
اسبله ماهی
نام متیو ( Matthew ) به صورت خودمانی: متی ( Matty )
نظام تجارت
نجات ِ . . . Ex. Saving nature نجات طبیعت
از یه جایی به بعد After a while, you don't even bother to be upset! از یه جایی به بعد حتی حوصله ی ناراحت شدنم نداری!
کسی را با چیزی مواجه کردن Streets that follow like a tedious argument Of insidious intent To lead you to an overwhelming question . . . خیابان های ...
توان کاه Streets that follow like a tedious argument Of insidious intent To lead you to an overwhelming question . . . خیابان هایی که ادامه می یا ...
یکی از معانی این کلمه می تواند " تخت عمل/تخت معاینه در مطب [یا به اختصار تخت مطب] " باشد. Ex. A patient etherized upon a table بیماری بیهوش بر تخت ...
گسترده شدن When the evening is spread out against the sky اینک که شب گسترده می شود بر آسمان
طرح یک ادعا
زیر طبقات
الگوی فرآیندی مدل پروسه ای
الگوی تطبیقی مدل مقایسه ای
الگوهای نظری
برنامه ریزی هیجانی
محدوده ی . . . Ex. Determine the scope of your project! محدوده ی پروژه خود را تعیین نمایید!
حرفه ی مترجمی