پیشنهادهای شقایق (١,٠٧١)
مسافر فضول Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! بیش ...
همانطور که می دانیم Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the veh ...
☆ معمولا با افعال to be به کار می رود. Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ...
و حتی ممکن است Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! ...
☆ make your contribution در انجام کاری سهیم بودن در امری سهیم بودن Ex. You can make your contribution in a number of ways. شما می توانید به چندین ر ...
☆ make a contribution to sth کمک به چیزی Ex. The aim of Translation Studies research is therefore to make a contribution to the field. بنابراین هدف ...
Ex. The sum of our knowledge مجموع دانش ما
ارزیابی کیفیت کیفیت سنجی
با آگاهی از اینکه. . . با آگاهی از این موضوع که . . .
Ex. This field can present the inecxperienccd researcher with a bewildering array of topics. این رشته می تواند محقق بی تجربه را در مقابل مجموعه گیج ...
قصد داشتن تا. . . Ex. He aims to build a new house. قصد دارد تا خانه ای جدید بسازد.
☆ Have a basic familiarity with sth آشنایی اولیه با چیزی داشتن Ex. It is not an introduction to Translation Studies as such; we assume that readers ...
وقتی بین یک جمله ی منفی و یک جمله ی مثبت قرار می گیرد، "بلکه" ترجمه می شود👇 Ex. This book is not an introduction to Translation Studies as such; we ...
به صورت کتبی به صورت مکتوب
به صورت شفاهی
کاربرد در ساختار مجهولی required to do sth : نیاز به انجام کاری داشتن Ex. This book is intended as a guide for students who are required to underta ...
مسافرت خوش بگذره!
کسی را از خود بی خود کردن Ex. It was her voice that really moved him. این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بی خود می کرد.
Ex. He looked at her lying there, entranced by her sensuous curves, her golden glow. مرد، مجذوب انحناهای وسوسه انگیز اندام و برق طلایی اش، به او که ...
گاه به دستگاه و تجهیزات بیمارستانی اشاره دارد که به بدن بیمار متصل است. Ex. Alex's father died. The nurse entered the room, started unplugging equi ...
فیلم وسترن
با ضعف و بی حالی Ex. Weakly, I asked, " where am I ?" She said, " Hospital" با ضعف و بی حالی پرسیدم: "کجا هستم؟" زن گفت: " بیمارستان"
گاه این صفت به صورت قید ترجمه می شود: با خجالت Ex. " Sorry!" I said, embarrassed. با خجالت گفتم:" ببخشید!"
☆With a glare با نگاهی تند
گاه برای روان تر شدن ترجمه یک اسم در نظر گرفته می شود. برق ِ . . . Ex. The last thing he saw was flashing mandibles. آخرین چیزی که مرد دید، برق آ ...
☆ اگر پیش از یک صفت دیگر قرار گرفته باشد، به عنوان یک تشدید کننده می تواند " بدجوری" ترجمه شود. Ex. You're awful quite! بدجوری ساکتی!
یک دست خود را دور کسی حلقه کردن دست خود را دور گردن/کمر کسی انداختن Ex. She put an arm around him. زن یک دست خود را دور او حلقه کرد.
Ex. Last night was fun! دیشب خوش گذشت!
این صفت بهتر است به صورت جمله ترجمه شود: به خوبی امتحانش را پس داده است/بود . Ex. Alex's special talent was well_ tested استعداد خاص الکس به خوبی ا ...
شرح مختصر
ارواح خبیث
به کاربرد این عبارت در اصطلاح زیر توجه کنید: It is a steal for you "برای تو خیلی زیاد است" یا به طور عامیانه تر "از سرت هم خیلی زیاده"
به چیزی تلنگر زدن Ex. He tipped flask o'drink. مرد به فلاسک نوشیدنی اش تلنگری زد.
دعای مریم مقدس
و بقیه ی قضایا
سوراخ سوراخ از سوزن به خاطر تزریقات سوراخ سوراخ شده Ex. Three hours ago, we buried my cousin, 23, needle _ tracked arms. سه ساعت پیش عموزاده ام را ...
دیگه لازم نیست نگران باشی!
وقتی به صورت یک فعل مرتبط با نامه و نامه نگاری به کار رفته است، می توان آن را مترادف write در نظر گرفت و به این صورت ترجمه کرد: Ex. Hundreds of enve ...
Definition: If you say it serves someone right when something unpleasant happens to them, you mean that �it is their own fault and you have no sympat ...
کارِ درستی است!
در فقدان کلمات
با قدم هایی لرزان وارد شدن Ex. The old man shuffled in the park. پیرمرد با قدیم هایی لرزان وارد پارک شد.
در را باز نگه داشتن
واقعا نازنین Ex. He's only 64 and a doll! او شصت و چهار سال دارد و واقعا نازنین است.
to visit somewhere = به جایی سفر کردن Ex. Mom, 76 and alone, suddenly decided to visit Europe. مادرم هفتاد و شش ساله و تنها بود، ناگهان تصمیم گرفت ...
در بافت مربوط به مراسم ازدواج به این صورت ترجمه می شود: دست عروس را به دست داماد دادن عروس را به داماد سپردن Ex. Eyes glistening, he kissed her chee ...
Ex. He kissed her cheek softly. مرد با ملایمت گونه ی دختر را بوسید.
روزگاری Ex. At one time he had been her idol. روزگاری او محبوب دختر بود.
خیلی کوچک Ex. He'd known her since she was very young. مرد او را از زمانی که دختر خیلی کوچکی بود می شناخت.
مهمانی دهنده