تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آینده Ex. Subsequent generations نسلهای آینده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چه وحشتناک! A road kill? Gross! جسد؟ چه وحشتناک!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایعه شده که . . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید جالب باشه!

پیشنهاد
٠

بودنت بهم آرامش میده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتاج چیزی بودن Ex. My soul needs your existence. روحم به بودنت محتاج ِ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

زود بالا آمدن ( سبزه، گیاه و . . . ) Ex. Weeds grow fast but they don't have roots. علف هرز زود بالا میاد اما ریشه نداره!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزان تر شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنها چیزی که . . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در بافت زمانیِ حال به کار می رود می تواند به این معنی باشد: نمی توانم خودم را عوض کنم Ex. Collecting money is my life. Never could change. پو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادداشت گذاشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ به صورت فعل عبارتی تفکیک پذیر هم به کار می رود. Ex. She awoke first; cleaned me out. او زودتر بلند شد، دار و ندارم را برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی خاصیت بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را برای رقص دعوت کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

☆Shuffle to something به چیزی تکیه کردن Ex. He shuffles to my locker. به قفسه ی من تکیه می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تواند مخفف of مالکیت باشد و با یک آپاستروف به اسم بعدی متصل شود. Ex. Flask o' drink فلاسک نوشیدنی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به چیزی تلنگر زدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

او خود را از دیدش پنهان کرد * به طور کلی ساختار" . . . hide from" را می توان با ضمایر یا کلمات دیگر هم به کار برد: Ex. We hid from the exploratory s ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. My people came for me at last. عاقبت همنوعانم به جستجوی من آمدند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همنوعان Ex. My people came for me at last. عاقبت همنوعانم به جستجوی من آمدند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسی دلبستگی پیدا کردن Ex. I learned from them, and grew to love them. از آنها آموختم و به آنها دلبستگی پیدا کردم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را به جمع خود راه دادن Ex. Benign creatures who took me in. موجوداتی مهربان که مرا به جمع خود راه دادند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس کارش را تمام کن!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. For a thousand years, the mighty redwood grew into a majestic beauty در طی هزار سال، درخت ماموت سرخ چوب زیبایی باشکوهی پیدا کرده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور از دسترس همه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گرفتار در . . . Ex. Nine years, stranded on a forgotten moon of Uranus نه سال گرفتار در یکی از قمرهای فراموش شده ی اورانوس.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از . . . . . هیجان زده شدن Ex. We're very excited about returning home. از بازگشت به وطن خیلی هیجان زده ایم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر خوش سفر به سلامت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستون متوفیان در روزنامه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییرات

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی را نصیحت کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با درماندگی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از جا برخاستن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آن روز صبح

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست خورده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دیدنت خوشحالم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پَرت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی ساده است!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه Ex. They should have looked here first! باید اول از همه اینجا را می گشتند!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینقدر خنگ بودند؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج ها خنگ ها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتراف کردن Ex. Finally, they'd all say he could play the game better than anyone. عاقبت همه ی آنها اعتراف می کردند که او بازی را بهتر از هر کس دیگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین Ex. Very best place to hide بهترین جا برای پنهان شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسابی Ex. At last he would really show them. بالاخره حسابی نشونشون می داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داستان پشت پرده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پای خود را بر روی چیزی فشار دادن Ex. He stepped harder on the accelerator. مرد محکم تر پایش را روی پدال گاز فشار داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Ex. Perspiration trickled down his neck. دانه های عرق از گردن مرد فرو می ریخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرو ریختن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زود باش!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق بدی افتاده؟