پیشنهادهای شقایق (١,٠٧١)
انگار برای هیچکس مهم نیست!
Ex. She sat there silently. زن ساکت سرجایش نشست.
با کسی/چیزی آشنا بودن
با توجه به زمان می تواند به صورت بند موصولی ترجمه شود: در بافت حال: که دارد از راه می رسد در بافت گذشته: که داشت از راه می رسید Ex. The street ligh ...
گاه به" شب" اشاره دارد The chill of darkness سرمای شبانه
روشنایی چراغ های خیابان
☆ Came a wail صدای شیونی بلند شد
به جایی گریختن
بی اندازه بزرگ شدن
گرد کسی یا چیزی حلقه زدن دور کسی یا چیزی جمع شدن
زمزمه کنان
برای انجام کاری فرصتی در کار نیست
سنجیدن Ex. The artist stood back to view the geometric precision of his latest creation هنرمند عقب رفت تا تناسب هندسی آخرین اثرش را بسنجد.
تناسب هندسی
خیلی دیر شده دیگه کار از کار گذشته
وای
مجذوب کننده Ex. The power of her hypnotic eyes نیروی مجذوب کننده ی چشمانش
چیزی/ کسی را در رویا دیدن Ex. As a child, she dreamed of wolves. وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا می دید.
*Give someone a closer look از نزدیک به کسی نگاه کردن Ex. Come! Give me a closer look. بیا از نزدیک به من نگاه کن.
خیره؛ ویژگی چشمانی که بدون حرکت مانده Ex. Those unblinking eyes! آن چشمان خیره!
سر بر آسمان ساییدن Ex. Deep in the woods, trees filled the sky. در اعماق جنگل درختها سر بر آسمان ساییده بودند.
از عصبانیت منفجر شدن
خیالاتی شدن Ex. Old lady thinks. . . . این خانم پیر خیالاتی شده. . . .
لباسهای آویزان به جالباسی
ساعت های با هم بودنمان
پناه بردن به سرنوشت
گاه به جای "برای انجام کاری وقت داشتن یا فرصت انجام کاری داشتن" فقط" توانستن" ترجمه می شود. Ex. I doubt he has time to read this letter. فکر نمی ک ...
ساعت ها پیش Ex. He'd been struck by a driver long gone. ساعت ها پیش راننده ای با او تصادف کرده و در رفته بود.
در رفتن Ex. He'd been struck by a driver long gone. ساعت ها پیش راننده ای با او تصادف کرده و در رفته بود.
هر گاه در معنای "به جایی رفتن" است، از ساختار زیر استفاده می شود: Subject*to be verb*on my way* to *place Ex. I'm on my way to a goddamn party. من ...
گاه فقط به همان اتاق مخصوصی اشاره دارد که که فرد اغلب اوقاتش را در آن می گذراند بنابراین می توان در ترجمه صفت ملکی مناسب را اضافه کرد Ex. He takes d ...
خاموش شدن
به صدا در آمدن Ex. A machine gun chatterd briefly. مسلسلی زمانی کوتاه به صدا در آمد.
غوغا Ex. The sound of battle غوغای جنگ
گاه " در میانِ . . . " ترجمه می شود. Ex. His friend's voice echoed in his ears above the sound of battle در میان غوغای جنگ صدای دوستش در گوشش پیچید.
وقت ِ . . . است Ex. It's time for dinner! وقت شام است!
در گوشش پیچید Ex. His father's voice echoed in his ears. صدای پدرش در گوشش پیچید.
بی هیچ تفاوتی
سبزه های گورستان
سالها بعد
در گذشتن/ از این جهان رفتن Ex. Years later, each had moved on. سالها بعد هر دو از این جهان رفتند.
قدم زنان عبور کردن قدم زنان و آهسته از جایی دور شدن
احمق نشو!
خالی از جمعیت
درخشش نور غروب
مزاحم
شرایط برای او خوب است یا به طور عامیانه تر: خوش به حالشه
نه چندان خوب
☆ در داستان یا گزارش برای اشاره به مضمون متنی که روی پاکت نامه، جعبه هدیه و یادداشت یا کارت متصل به آن نوشته می شود، از it reads/it read استفاده می ش ...
مفیستوفلس نامی است که در ادبیات فولکلور آلمانی به شیطان داده اند.