تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خبیث Ex. Wretched souls ارواح خبیث

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ساختار زیر هم کاربرد دارد: ☆Be passionately interested in someone به کسی بسیار علاقه داشتن کسی را خیلی دوست داشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنومند Ex. A large woman زنی تنومند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

[وسایل نقلیه] سوار شدن Ex. He climbed into cab gasping. مردنفس زنان سوار تاکسی شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به عنوان صفت: نفس زنان Ex. He climbed into cab gasping. مردنفس زنان سوار تاکسی شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که روپوش سفید به تن دارد Ex. Suddenly I saw a white uniformed nurse on the road ناگهان در جاده پرستاری را دیدم که روپوش سفید به تن داشت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنها توی خانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

⚠️ Ax_ murderer

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ دقت شود که pal با یک کاما از کلمه ی قبل و بعد از خودش جدا می شود و می تواند به معنی" رفیق" هم باشد. Ex. Hey, pal, who you talking to back there? ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوی کسی را گرفتن Ex. I just tried to stop you! من فقط سعی کردم جلوی تو رو بگیرم!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[عامیانه] چی می گی؟!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوب زدیش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا روشن بود که . . . مثل روز روشن بود که . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیرت زده Ex. John was sitting there, his mouth open in shock جان حیرت زده و با دهانی باز آنجا نشسته بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[مربوط به دادگاه] در جایگاه شهود نشستن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ترکیب گاه به صورت کامل نوشته می شود: All eyes focus on someone/something همه ی چشم ها/نگاه ها به کسی/چیزی دوخته شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ همان جمله ی معروفی که در دادگاه ها شنیده می شود: نظم دادگاه را رعایت کنید!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وارد شدن Ex. The next witness was walking through the courtroom door. شاهد بعدی داشت از در دادگاه وارد می شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرف جایی به راه افتادن Ex. He headed for the road. مرد به طرف جاده به راه افتاد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلمرو امن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جهنم به درک

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر لحظه تاخیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبوس در میانِ . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

قطعات درهم شکسته ی هواپیما یا . . . در تصادف

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسابی از [ خوراک، غذا و . . . ] خوردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوش خوردن با بقیه ی افراد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه بسه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخ

پیشنهاد
٠

انگل جامعه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد نیست که . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیاد طول نمی کشد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگاه خود را پایین انداختن و به چیزی خیره شدن Ex. The two policemen gazed down at him دو پلیس نگاه هایشان را به پایین انداختند و به مرد خیره شدند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کسی به یکباره عوض شدن Ex. Invitations mailed. But he's acting strange. کارت دعوت ها همه فرستاده شدند. اما ناگهان رفتار مرد عوض می شود .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب و تاب ازدواج

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتضر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزهای آخر حیات

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ازدواج

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ازدواج

پیشنهاد
٠

به ذهنیت کسی پی بردن

پیشنهاد
٠

به قلب کسی راه یافتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بر لب نشستن Ex. A bitter smile emerged لبخندی تلخ بر لبانش نشست

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبلا اینطور نبود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چهره ای در هم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لبخندزنان

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابله

پیشنهاد
٠

با کسی جدل کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرقِ خون Ex. The body in the pool of blood جسد غرق خون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف اتاق افتادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرق در خون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دیدن چیزی چهره در هم کشیدن Ex. The detective grimaced at the ghastly sight of the young girl, bloody beneath the full moon کارآگاه پلیس با دیدن ظ ...