تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا جایی که توان داری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین باغ Ex. I'm just getting too old to be digging up a garden plot. من دیگه برای کندن و شخم زدن زمین باغ خیلی پیر شدم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ناحق متهم شده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طاقت آوردن Ex. Finally, on the fourth day, the parrot could not hold back. آخر سر در روز چهارم، طوطی نتوانست طاقت بیاورد.

پیشنهاد
٠

☆ I'm seeing this through till the end تا آخرش پایه ام تا آخرش هستم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری های مزمن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از عهده اش بر می آیم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ If it's no trouble! اگه زحمتی نیست!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگه زحمتی نیست!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس شکارچیان [در گذشته به شکارچی اعظم یا میرشکار موسوم بوده است]

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بهینه سازی مصرف انرژی ( گرما/سرما ) Ex. Double _ pane energy efficient windows پنجره های دو جداره با بهینه سازی مصرف انرژی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه خود را گرفتن و رفتن Ex. The riders of the hunt silently rode on. سواران شکار بی سروصدا راهشان را گرفتند و رفتند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه اعیان Ex. The nobility of England طبقه اعیان انگلیس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Ex. This was some kind of joke! یه جورایی مسخره بود!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Breez through the questions سوالها را به سرعت و به راحتی جواب دادن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Misundertand someone حرف کسی را اشتباه متوجه شدن صحبت های کسی را درست متوجه نشدن Ex. The boy had misunderstood the doctor. پسر حرف دکتر را اشتبا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنگ از رخ /رخسار کسی پریدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Combat the illness مقابله با بیماری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Wipe down the table میز را تمیز کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روزگاری که. . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سویِ . . . عرضه شدن Ex. The purpose of most advertisements is to persuade a particular audience to buy the products or service offered by the adv ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امید به زندگی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هنگام تولد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Blowing soap bubbles درست کردن حباب های صابون

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن [ حباب ] Ex. By blowing soap bubbles از طریق درست کردن حباب های صابون

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حباب های صابون

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیاد دیگری هم Ex. Newton made many other discoveries. نیوتن اکتشافات زیاد دیگری هم انجام داد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع یا کار مورد علاقه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینده Ex. Books in the future کتاب های آینده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابط الکتریکی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بافت های نرم مثل پوست و رگ های خونی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

که در حال مرگ است/بود Ex. The doctors can't help the dying child. پزشکان قادر نیستند به کودکی که در حال مرگ است کمک کنند. Ex. She felt pity for t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر از کشمکش Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان س ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان سفید پوستی توق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویزیون رنگی کنسولی یا کنسول دار [ البته در ایران به تلویزیون رنگی مبله موسوم است. ]

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Deliver sth to someone's home/house چیزی را درب منزل به کسی تحویل دادن Ex. To his surprise, a giant color TV was delivered to his home. در کمال ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ A knock came on someone's door درب خانه کسی کوبیده شدن Ex. Seven days went by and a knock came on the man's door. بعد از گذشت هفت روز، درب خانه م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Take someone to safety کسی را به جای امن بردن کسی را به منطقه ای امن منتقل کردن Ex. The man took her to safety. مرد او را به جای امنی برد .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Unselfishly serving others بدون چشم داشت به دیگران کمک کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Be in a big hurry خیلی عجله داشتن Ex. She seemed to be in a big hurry, but wrote down his address and thanked him. به نظر می رسید خانم خیلی عجله ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا خیس شده Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

با نا امیدی Ex. Her car had broken down and she desperately needed a ride. ماشینش خراب شده بود و با نا امیدی منتظر یک وسیله نقلیه بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Endure something در مقابل یا جلوی چیزی طاقت آوردن Ex. She was trying to endure a lashing rain storm. زن سعی می کرد تا در مقابل شلاق های بی امان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فقط ) با یک دست به وسیله ی یک دست یک دستی Ex. Blood blister happens when you undo a mic stand one handed. Always use two hands. وقتی پایه ی میکر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف: mic stand

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاول خونی در اثر کشیده شدن پوست و پاره شدن عروق زیر پوست و تجمع خون به وجود می آید.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تواند اشاره داشته باشد به italian retro calendar که مردم ایتالیا آن را IRC می نامند. البته به این نوع تقویم خاص که به طرز جالبی به کمک سه حلقه ر ...