تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Combat the illness مقابله با بیماری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Wipe down the table میز را تمیز کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روزگاری که. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سویِ . . . عرضه شدن Ex. The purpose of most advertisements is to persuade a particular audience to buy the products or service offered by the adv ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امید به زندگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هنگام تولد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Blowing soap bubbles درست کردن حباب های صابون

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن [ حباب ] Ex. By blowing soap bubbles از طریق درست کردن حباب های صابون

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حباب های صابون

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیاد دیگری هم Ex. Newton made many other discoveries. نیوتن اکتشافات زیاد دیگری هم انجام داد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع یا کار مورد علاقه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار زیاد Ex. There are a great many books available. کتاب های بسیار زیادی در دسترس است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینده Ex. Books in the future کتاب های آینده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابط الکتریکی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بافت های نرم مثل پوست و رگ های خونی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

که در حال مرگ است/بود Ex. The doctors can't help the dying child. پزشکان قادر نیستند به کودکی که در حال مرگ است کمک کنند. Ex. She felt pity for t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر از کشمکش Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. A young white man stopped to help an older African_American woman, generally unheard of in those conflict_filled 1960s. مرد جوان سفید پوستی توق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویزیون رنگی کنسولی یا کنسول دار [ البته در ایران به تلویزیون رنگی مبله موسوم است. ]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Deliver sth to someone's home/house چیزی را درب منزل به کسی تحویل دادن Ex. To his surprise, a giant color TV was delivered to his home. در کمال ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ A knock came on someone's door درب خانه کسی کوبیده شدن Ex. Seven days went by and a knock came on the man's door. بعد از گذشت هفت روز، درب خانه م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Take someone to safety کسی را به جای امن بردن کسی را به منطقه ای امن منتقل کردن Ex. The man took her to safety. مرد او را به جای امنی برد .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Unselfishly serving others بدون چشم داشت به دیگران کمک کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Be in a big hurry خیلی عجله داشتن Ex. She seemed to be in a big hurry, but wrote down his address and thanked him. به نظر می رسید خانم خیلی عجله ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا خیس شده Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نا امیدی Ex. Her car had broken down and she desperately needed a ride. ماشینش خراب شده بود و با نا امیدی منتظر یک وسیله نقلیه بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Endure something در مقابل یا جلوی چیزی طاقت آوردن Ex. She was trying to endure a lashing rain storm. زن سعی می کرد تا در مقابل شلاق های بی امان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فقط ) با یک دست به وسیله ی یک دست یک دستی Ex. Blood blister happens when you undo a mic stand one handed. Always use two hands. وقتی پایه ی میکر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف: mic stand

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاول خونی در اثر کشیده شدن پوست و پاره شدن عروق زیر پوست و تجمع خون به وجود می آید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تواند اشاره داشته باشد به italian retro calendar که مردم ایتالیا آن را IRC می نامند. البته به این نوع تقویم خاص که به طرز جالبی به کمک سه حلقه ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکسی کانتین یا اکسی کدون یک داروی ضددرد قوی اپیوئیدی است که برای کاهش دردهای متوسط تا شدید پس از جراحی و جراحت های شدید بکار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو رگه آفریقایی آمریکایی Ex. An older African American woman پیرزن دورگه آفریقایی آمریکایی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ دقت شود که یک صفت تفضیلی لزوما در همه ی مواقع ترجمه تفضیلی ندارد و می توان صفت مورد نظر را مثل یک صفت ساده ترجمه کرد. به مثال زیر توجه کنید که به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با طعنه گفتن Ex. Not at all daunted, the girl quipped :" Ok then you ask him. " دختر بدون هیچ ترس و واهمه ای با طعنه گفت: " ایرادی ندارد در اینصورت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرادی ندارد در اینصورت. . . Ex. Ok then you ask him! ایرادی ندارد در اینصورت شما از او بپرسید!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ اگر قبل از صفت مفعولی آمده باشد، می توانید صفت مفعولی را به اسم تبدیل کرده و به این صورت ترجمه کنید: بدون هیچ . . . Ex. Not at all daunted, the ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دخترک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با عصبانیت فریاد زدن Ex. The teacher spouted: "What if Jonah went to hell?" معلم با عصبانیت فریاد زد:" اگر یونس پیغمبر در دوزخ بود چه؟"

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با صدای بلند گفتن Ex. A bit perturbed by this, the teacher proclaimed: " that is a story from the bible, it is not factual. " معلم که کمی با این حرف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ It is not factual واقعیت ندارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ به فردی که یکشنبه ها در کلیسا به کودکان امور مذهبی را آموزش می دهد sunday school teacher گفته می شود. Ex. The little girl replied: " My Sunday sc ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق قواعد طبیعی Ex. The teacher said it was physically impossible for a whale to swallow a human. معلم گفت طبق قواعد طبیعی غیر ممکن است که یک وال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مختصر Ex. In a grade school lesson, a teacher was explaining a little bit about whales. معلمی هنگام تدریس در یک مدرسه ابتدایی به طور مختصر د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Expelled from somewhere از جایی رانده شدن Ex. Adam and Eve would rather have stayed in the Garden of Eden than been expelled from it. آدم و حوا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغ بهشت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افکار سطحی Ex. He was mouthing big words to hide shallow thoughts. برای نهان سازی افکار سطحی خود، کلمات قلمبه سلمبه بر دهان می راند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم خوب Ex. Mark is really a nice person. You must meet him. مارک واقعا آدم خوبی است. باید او را ببینید.