پیشنهادهای شقایق (٥٢٣)
بیهوش
باشگاه نوجوانان
تحمل نژادی
پیش درآمدی بر. . .
فاصله گرفتن از چیزی
باهوش بودن Ex. David has brains دیوید باهوش است.
به سمت جایی به راه افتادن Start for somewhere ▪︎ Ex. I started for school very late that morning آن روز صبح، خیلی دیر به سمت مدرسه به راه افتادم.
تشکیل خانواده دادن Ex. You should have the guts to start a family باید دل و جیگرشو داشته باشی که تشکیل خانواده بدی.
خیلی عصبی ام
صفات افراد دوستدار محیط زیست
فعالیت های زیست محیطی
دمت گرم رفیق
میوه ی فاسد
یکی از معادل های فارسی برای این واژه "در آن سویِ . . . " است: Ex. Alice through the Looking Glass آلیس در آن سوی آینه
کار دلخواه من Ex. writing is my cup of tea نگارش کار دلخواه من است.
داستان نویسی
درخواستی ( صفت ) Ex. Sorry, we don't have your requested book متأسفیم، ما کتاب درخواستی شما را نداریم.
نامه ی شکایت
نویسنده داستان کوتاه داستان کوتاه نویس
درباره ی چیزی رای دادن درمورد چیزی قضاوت کردن چیزی را نقد کردن
پنداشتم
رنگ واژه
اقلیم جهانی
تصاویر ماهواره ای
در مجموع Ex. Totaling up to 14 times در مجموع تا ۱۴ برابر
رویداد های بارشی فعالیت های بارشی
☆ دقت شود که در این ساختار ، کلمه ی بعد از from و to باید هم مقوله باشند مثلا اگر بعد از from از عدد استفاده شود، بعد از to نیز باید یک عدد گذاشته شو ...
در شرایط مناسب / در شرایط مطلوب
☆ این عبارت معمولا با فعل cost همراه می شود و به معنی زیر است: هزینه ی زیادی داشتن، خرج زیادی برداشتن Ex. It costs a pretty penny to boot بهره بردن ا ...
یه جورایی دردسر داره / به نوعی دردسره
تا حدود Ex. By as much as 10 to 20 percent تا حدود ۱۰ الی ۲۰ درصد
چیزی را ترتیب دادن Ex. I'm trying to get everything in order before the deadline دارم تلاش می کنم همه چیز را قبل از اتمام موعد ترتیب بدم.
مشغول کاری بودن ?Ex. What kinds of things are you working on مشغول چه جور کارهایی هستی؟
دیدگاه مثبتی داشتن / روحیه ی خود را حفظ کردن
کنترل خود را بر روی کارها حفظ کردن
در محاوره و احوال پرسی به این صورت هم ترجمه می شود: همون کارهای همیشگی ?A ) What have you been up to lately B ) Oh, you know, the usual
از پسش برمیام
پرداختن به همه ی امور به صورت همزمان Ex. It's hard to juggle everything پرداخت به همه ی امور به صورت همزمان خیلی دشواره.
☆ بعد از around یک گروه اسمی می آید و این عبارت به این صورت ترجمه می شود: با چیزی کنار آمدن Ex. I'm just trying to find my way around a busy work sch ...
☆ بعد از with یک اسم قرار می گیرد. Ex. Busy with work مشغول ِ کار
سلام، چطوری! ( محاوره ای / دوستانه )
مدتهاست. . . Ex. It's been ages since we've seen each other مدتهاست که همدیگر را ندیده ایم.
⚠️ یکی از کاربردهای present در حالت verb، استفاده از آن در ساختارهای زیر می باشد: Present someone with something Present something for someone این س ...
بدون وقفه
بیش از حد مجاز
رعد و برق قرمز رنگ
☆ بعد از with به یک اسم نیاز هست. ترجمه: چیزی را ادامه دادن Ex. If we continue with globalization as it has been managed in the past, the future wil ...
سرقت از مغازه
قسمت های داخلی واگن قطار
☆ این صفت به همراه حرف تعریف the به این صورت ترجمه می شود: The famous افراد شهیر