تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور از دسترس همه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتار در . . . Ex. Nine years, stranded on a forgotten moon of Uranus نه سال گرفتار در یکی از قمرهای فراموش شده ی اورانوس.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از . . . . . هیجان زده شدن Ex. We're very excited about returning home. از بازگشت به وطن خیلی هیجان زده ایم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر خوش سفر به سلامت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستون متوفیان در روزنامه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییرات

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را نصیحت کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با درماندگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

از جا برخاستن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آن روز صبح

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست خورده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دیدنت خوشحالم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پَرت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی ساده است!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه Ex. They should have looked here first! باید اول از همه اینجا را می گشتند!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینقدر خنگ بودند؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج ها خنگ ها

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتراف کردن Ex. Finally, they'd all say he could play the game better than anyone. عاقبت همه ی آنها اعتراف می کردند که او بازی را بهتر از هر کس دیگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین Ex. Very best place to hide بهترین جا برای پنهان شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسابی Ex. At last he would really show them. بالاخره حسابی نشونشون می داد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داستان پشت پرده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پای خود را بر روی چیزی فشار دادن Ex. He stepped harder on the accelerator. مرد محکم تر پایش را روی پدال گاز فشار داد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Ex. Perspiration trickled down his neck. دانه های عرق از گردن مرد فرو می ریخت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرو ریختن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زود باش!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق بدی افتاده؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگار برای هیچکس مهم نیست!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. She sat there silently. زن ساکت سرجایش نشست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با کسی/چیزی آشنا بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به زمان می تواند به صورت بند موصولی ترجمه شود: در بافت حال: که دارد از راه می رسد در بافت گذشته: که داشت از راه می رسید Ex. The street ligh ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه به" شب" اشاره دارد The chill of darkness سرمای شبانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنایی چراغ های خیابان

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Came a wail صدای شیونی بلند شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایی گریختن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اندازه بزرگ شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرد کسی یا چیزی حلقه زدن دور کسی یا چیزی جمع شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمزمه کنان

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای انجام کاری فرصتی در کار نیست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنجیدن Ex. The artist stood back to view the geometric precision of his latest creation هنرمند عقب رفت تا تناسب هندسی آخرین اثرش را بسنجد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تناسب هندسی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی دیر شده دیگه کار از کار گذشته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مجذوب کننده Ex. The power of her hypnotic eyes نیروی مجذوب کننده ی چشمانش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی/ کسی را در رویا دیدن Ex. As a child, she dreamed of wolves. وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا می دید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

*Give someone a closer look از نزدیک به کسی نگاه کردن Ex. Come! Give me a closer look. بیا از نزدیک به من نگاه کن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیره؛ ویژگی چشمانی که بدون حرکت مانده Ex. Those unblinking eyes! آن چشمان خیره!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر بر آسمان ساییدن Ex. Deep in the woods, trees filled the sky. در اعماق جنگل درختها سر بر آسمان ساییده بودند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

از عصبانیت منفجر شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیالاتی شدن Ex. Old lady thinks. . . . این خانم پیر خیالاتی شده. . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباسهای آویزان به جالباسی