پیشنهاد
٠

☆ Have the strength to resist جلوی وسوسه ی خود را گرفتن [ یا به اختصار جلوی خود را گرفتن ] داشتن توانایی کنترل خود داشتن قدرت مقابله با خود Ex. I ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Have the strength to resist جلوی وسوسه ی خود را گرفتن [ یا به اختصار جلوی خود را گرفتن ] داشتن توانایی کنترل خود داشتن قدرت مقابله با خود Ex. I ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Have the strength to . . . توانایی یا قدرت انجام کاری را داشتن Ex. I had the strength to resist, and hurried off to school. توانستم جلوی وسوسه ی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hurry off to . . . با عجله و بدون معطلی به سمت . . . راه افتادن Ex. I had the strength to resist, and hurried off to school. توانستم جلوی وسوسه ی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ It was all a setup! همه اش یه پاپوش بود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ It was all a dream همش الکی بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. It was all my fault همش تقصیر من بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محاوره ای - - - > همش یا همه اش / همه چی Ex. It was all my fault همش تقصیر من بود Ex. It was all a setup! همه اش یه پاپوش بود! Ex. It was all mine ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز Ex. It was all so fast. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. When she leapt to rescue me, and remembered she couldn't swim, I got out. وقتی برای نجات من خود را به آب انداخت و به یاد آورد بلد نیست شنا کند، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای اتفاقات آینده👇 بعید نیست! غیر ممکن نیست! محاوره ای - - - > شدنیه!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از آن به بعد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصلا و ابدا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثابت شده است که . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( زبان شناسی ) گفتار درونی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیهودگی Ex. As I stare into the void. . . چو چشم می دوزم به بیهودگی. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Stare into . . . چشم دوختن به . . . As I stare into the void. . . چو چشم می دوزم به بیهودگی. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Stare into . . . چشم دوختن به . . . As I stare into the void. . . چو چشم می دوزم به بیهودگی. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه ساده/ الکی الکی Ex. How simple everything became difficult. . ! چه ساده همه چیز سخت شد. . ! محاوره ای تر👇 الکی الکی همه چی مشکل شد. . !

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ بر . . . نهاده Ex. Hands over our ears دستهای بر گوش نهاده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند ثانیه Ex. Friendship is like a book. It takes few seconds to burn, but it takes years to write. دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورتهای مختلف Ex. Dear God, you've forgiven me in many ways. خدای مهربان، تو مرا به صورتهای مختلف مورد بخشش قرار داده ای.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعید نیست!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست نگاه کن!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون بازگشت/ بی بازگشت River of no return رودخانه بدون بازگشت رود بی بازگشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ keep someone safe کسی را در امان نگه داشتن Ex. Dear God, please keep my family, friends and loved ones safe. خدای مهربان، لطفا خانواده، دوستان و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ My loved ones کسانی که دوستشان دارم Ex. Dear God, please keep my family, friends and loved ones safe. خدای مهربان، لطفا خانواده، دوستان و کسانی ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Never last forever ! هیچ وقت موندنی نیست !

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچ وقت موندنی نیست! ترجمه به صورت positive 👇 میگذره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ Look carefully! درست نگاه کن!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

☆ It's not impossible! بعید نیست!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از همین الان Ex. No one can go back and make a new beginning but anyone can start from now and make a happy ending! هیچکس نمی تواند به گذشته برگردد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنقدر / اونقدر Ex. Learn from the mistakes of others. You can't live long enough to make them all yourself ! از اشتباهات دیگران درس بگیر چون نمیتونی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاروجنجال/ قشقرق

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هیاهوی ِ . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Jump over something از روی چیزی پریدن Ex. I jumped over the bench and sat down at my desk. از روی نیمکت پریدم و سر جایم نشستم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Sit down at one's desk سر میز خود نشستن سر جای خود نشستن Ex. I jumped over the bench and sat down at my desk. از روی نیمکت پریدم و سر جایم نشستم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه به این معنی است👇 سر و وضع کسی را ورانداز کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Very kindly با مهربانی خاصی Ex. She said very kindly. . . . . زن با مهربانی خاصی گفت. . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با مهربانی خاصی Ex. She said very kindly. . . . . زن با مهربانی خاصی گفت. . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون حضور تو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلی پیش نیامد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی نشاط

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعلامیه های سربازگیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اعلامیه ی سربازگیری فراخوان سربازی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

البته گاه قسمت of people حذف می شود و فقط a crowd نوشته می شود با اینحال در ترجمه قسمت حذف شده را هم در نظر می گیریم👇 عده ای از مردم Ex. When I pas ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Common mistakes اشتباهات رایج

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ از پیش باخته جنگی که با شکست مواجه می شود جنگ محکوم به شکست جنگ/ نبرد باخته جنگی که در آن شکست خورده باشند ترجمه به صورت غیروصفی 👇 شکست در نب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جالب Ex. It was all much more tempting than the rule of participles. همه چیز جالب تر از قاعده وجوه وصفی بود.