تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدی تر Ex. They asked the U. N to take stronger action than a simple condemnation of South Africa. آنان از سازمان ملل خواستند تا فقط به محکومیت آفر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه بهتر از به جای ترجمه وصفی[= نگاه پشت سری] درقالب یک جمله نوشته شود تا ترجمه ای روان بدست آید👇 Ex. Joe ran to his mother without a backward look ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس روی کردن پسرفت کردن دچار پسرفت شدن Ex. The country's economy has gone backward. اقتصاد کشور دچار پسرفت شده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. No potato please; I've been trying to slim this week. ترجمه تحت اللفظی: لطفا سیب زمینی سرو نکنید؛ این هفته سعی می کرده ام لاغر شوم. ترجمه صحیح ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

⚠️ با اینکه معنی قید hopelessly "نومیدانه" یا "به نحوی ناامید کننده" است اما همیشه با همین ترجمه های تحت اللفظی نمی توان یک ترجمه ی روان انجام داد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کاربرد در ساختار زیر توجه کنید👇 subject * to be verb* contional *on مشروط بر این است که. . . Ex. The Soviet offer was conditional on the Ame ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ساختار زیر هم کاربرد دارد👇 ☆ It is habitual about someone عادت داشتن. . . Ex. It is habitual about him to stay up late. او عادت دارد تا دیرو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی نمانده بود Ex. I barely missed falling into the well. چیزی نمانده بود داخل چاه بیفتم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

⚠️ترجمه ی تحت اللفظی "عادت داشتن" یا اضافه کردن "قبلا" به ترجمه مناسب نیست. به مثال زیر توجه کنید👇 You are not what you used to be اگر بخواهیم این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قواعد گشتاری در زبانشناسی به قواعدی اشاره دارد که بر روساخت زبان نظاره می کند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرساخت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Run to someone به طرف کسی دویدن Ex. Joe ran to his mother without a backward look. جو بدون اینکه به پشت سرش نگاه کند به طرف مادرش دوید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. He is sincere; he speaks as he thinks. او صادق است؛ دل و زبانش یکی است .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عقیده من

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مونده Ex. I was broke. Jobs hard to find. من درمونده بودم، کار مشکل گیر می اومد. ( ترجمه کوتوله /علی خزاعی فر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکل گیر آمدن Ex. I was broke. Jobs hard to find. من درمونده بودم، کار مشکل گیر می اومد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این فعل اغلب به صورت منفی و در قالب معانی مختلف ترجمه می شود👇 Ex. No grown man works in a hospital if he can help it. هیچ آدم عاقلی تا مجبور نباش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم عاقل Ex. No grown man works in a hospital if he can help it. هیچ آدم عاقلی تا مجبور نباشه تو بیمارستان کار نمی کنه.

پیشنهاد
٠

کسی را به حال خویش رها کردن Ex. . . . . and left the nation to its own resources. . . . . . . و ملت را به حال خویش رها کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندگی در شهر Ex. He still lives under the illusion that country life is superior to town life. او هنوز دچار این توهم هست که زندگی در روستا از زندگی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندگی در روستا Ex. He still lives under the illusion that country life is superior to town life. او هنوز دچار این توهم هست که زندگی در روستا از زند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با فعل live هم به کار می رود و می تواند به این صورت ترجمه شود: دچار این توهم بودن که. . . Ex. He still lives under the illusion that country life i ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشرفت شخصی

پیشنهاد
٠

کسب مدارج علمی بالاتر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنجکاوی ذاتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعالیت بشری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافر فضول Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! بیش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که می دانیم Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the veh ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ معمولا با افعال to be به کار می رود. Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و حتی ممکن است Ex. He is rather like the back_seat driver who, as we know, ends up being ignored _ and sometimes even gets ejected from the vehicle! ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ make your contribution در انجام کاری سهیم بودن در امری سهیم بودن Ex. You can make your contribution in a number of ways. شما می توانید به چندین ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ make a contribution to sth کمک به چیزی Ex. The aim of Translation Studies research is therefore to make a contribution to the field. بنابراین هدف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. The sum of our knowledge مجموع دانش ما

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزیابی کیفیت کیفیت سنجی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با آگاهی از اینکه. . . با آگاهی از این موضوع که . . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. This field can present the inecxperienccd researcher with a bewildering array of topics. این رشته می تواند محقق بی تجربه را در مقابل مجموعه گیج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصد داشتن تا. . . Ex. He aims to build a new house. قصد دارد تا خانه ای جدید بسازد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Have a basic familiarity with sth آشنایی اولیه با چیزی داشتن Ex. It is not an introduction to Translation Studies as such; we assume that readers ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی بین یک جمله ی منفی و یک جمله ی مثبت قرار می گیرد، "بلکه" ترجمه می شود👇 Ex. This book is not an introduction to Translation Studies as such; we ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت کتبی به صورت مکتوب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت شفاهی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد در ساختار مجهولی required to do sth : نیاز به انجام کاری داشتن Ex. This book is intended as a guide for students who are required to underta ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافرت خوش بگذره!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را از خود بی خود کردن Ex. It was her voice that really moved him. این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بی خود می کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Ex. He looked at her lying there, entranced by her sensuous curves, her golden glow. مرد، مجذوب انحناهای وسوسه انگیز اندام و برق طلایی اش، به او که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاه به دستگاه و تجهیزات بیمارستانی اشاره دارد که به بدن بیمار متصل است. Ex. Alex's father died. The nurse entered the room, started unplugging equi ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلم وسترن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ضعف و بی حالی Ex. Weakly, I asked, " where am I ?" She said, " Hospital" با ضعف و بی حالی پرسیدم: "کجا هستم؟" زن گفت: " بیمارستان"

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه این صفت به صورت قید ترجمه می شود: با خجالت Ex. " Sorry!" I said, embarrassed. با خجالت گفتم:" ببخشید!"

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆With a glare با نگاهی تند