تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اگه اشتباه نکنم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرس سیناپسی فرآیندی که طی آن سلول های مغزی که فعالیتی ندارند، تمایل به از بین رفتن و تباهی دارند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیگر هیچ / دیگه هیچ * با توجه به لحن جمله بعضی اوقات می توان "هیچ" را اضافه نکرد. ( سومین ترجمه ) Ex. When he heard nothing more after a bit, he sl ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ برای ترجمه ی روان می توان به صورت جمع ترجمه کرد: صبح ها Ex. If you love me, say it in the morning! اگه منو دوست داری، اینو صبح ها هم بهم بگو! Ex ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ the mystery را می توان به صورت جمع ترجمه کرد: پیچدگی ها / ابهامات Ex. The mystery surrounding the illness forced doctors to call Dr. Howard Kelly. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ گاه برای ترجمه باید "surrounding" را معادل "of" در نظر بگیرید و به صورت "کسره ی اضافه" ترجمه کنید. The mystery surrounding the illness پیچیدگی و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Hang around somewhere در اطراف جایی پرسه زدن Ex. The little boy was hanging around the garden feeling very lonely. پسربچه در حالی که خیلی احساس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاثیر عمیق Ex. This incident left a profound effect on boy's psyche. این رخداد تاثیر عمیقی روی روان پسر بجا گذاشت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سر و صدا Ex. I can't stand loud noise in the morning. من نمی توانم صبح ها سروصدا را تحمل کنم.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Rush one's way با عجله و اشتیاق رفتن Ex. Howard instantly remember the entire incident and rushed his way to see his friend. هاوارد به یکباره تما ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به یکباره Ex. Howard instantly remember the entire incident. هاوارد به یکباره تمام اتفاق را به یاد آورد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گوشه ی . . . Ex. After carefully examining, Martin scribbled something on the edge of the paper. مارتین بعد از بررسی دقیق، چیزهایی را در گوشه ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

پرداخت هزینه ی . . . Ex. Pay for the treatment پرداخت هزینه ی درمان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

الباقی ِ . . . Ex. His rest of the life الباقی زندگی اش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Have a look at something یه نگاهی به چیزی انداختن Ex. Can I have a look at your new car? میشه یه نگاهی به ماشین جدیدت بندازم؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطای سرویس

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پر ( لبریز ) Ex. A large glass of milk یک لیوان پر از شیر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Make the sign of . . . علامت ِ . . . از خود به جا گذاشتن Ex. Zorro, who makes the sign of the Z. زورو کسی که اون علامت Z رو از خود به جا می ذاره.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ex. A "Z" stands for Zrorro حرف Z نشونه ی زوروئه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شجاع Ex. This bold renegade این شورشی شجاع

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از دلِ شب Ex. Out of the night, when the full moon is bright, comes a horseman. از دل شب، وقتی که ماه کامل تو آسمون می درخشه، یه سوارکار از راه می ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از دل ِ. . . Ex. Out of the night از دل شب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هنوز وقت دارم؟ Ex. The little boy looked up at the doctor and asked with a trembling voice, " Will I die right away, or how soon?" پسربچه نگاهی به د ...

پیشنهاد
٠

رنگ به رخسار کسی برگشتن Ex. He smiled, as we all did, seeing the color returning to her cheek. وقتی دید رنگ به رخسار زن در حال برگشتن است لبخندی زد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کم کم حوصله ی کسی سر رفتن Ex. The waitress was growing impatient. پیشخدمت کم کم داشت حوصله اش سر می رفت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Grow impatient کم کم حوصله ی کسی سر رفتن Ex. The waitress was growing impatient. پیشخدمت کم کم داشت حوصله اش سر می رفت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ex. As people become older they need fewer calories. هر چه افراد پیرتر می شوند، به کالری کمتری نیاز دارند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ is / was not long چندان طولانی نیست / نبود Ex. Before ways of preventing or curing diseases were known, the expectation of life was not long, even ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ناچیز

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Not bother to do something زحمت انجام کاری را به خود ندادن Ex. John was so lazy that he couldn't even bother to change his clothes. جان آنقدر تن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شما را به هیچ جا نمی رساند! Ex. Laziness can get you nowhere! If you want something, you need to work hard for it. تنبلی شما را به هیچ جا نمی رساند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Get you nowhere! شما را به هیچ جا نمی رساند! Ex. Laziness can get you nowhere! If you want something, you need to work hard for it. تنبلی شما را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Hide sth from sb چیزی را از کسی پنهان کردن Ex. The girl had hidden some more tasty candies from him. دختر چندتا از خوشمزه ترین آبنبات هایش را از ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل و زبانش یکی است Ex. He is sincere; he speaks as he thinks. او صادق است؛ دل و زبانش یکی است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را دست انداختن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ دقت شود که "the way" می تواند به عنوان یک عبارت ربطی، دو جمله را به هم متصل کرده باشد. در این حالت می توان "همانطور که" ترجمه کرد. Ex. That nigh ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Return immediately when you are done. به محض اینکه کارت تمام شد برگرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ امروزه در موسیقی اصطلاح B_sides به ترانه هایی اشاره دارد که در آلبوم اصلی منتشر نشدند و قبل یا بعد از انتشار رسمی آلبوم، به صورت single منتشر شده ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرستادن Ex. His doctor requested hospital authorities to pass the final bill to him. پزشک معالجش از مسئولین بیمارستان خواست که صورتحساب نهایی را بر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

Ex. All the villagers came running to drive the wolf away. همه اهالی روستا دوان دوان آمدند تا گرگ را دور کنند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اهالی روستا Ex. All the villagers came running to drive the wolf away. همه اهالی روستا دوان دوان آمدند تا گرگ را دور کنند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل" even if" هم می توان در نظر گرفت و "حتی اگر" ترجمه کرد. Ex. An old man came to comfort him and told him that nobody would believe a liar even ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را دلداری دادن Ex. An old man came to comfort him. پیرمردی آمد تا او را دلداری دهد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Prompted to do. . . بر آن داشت تا. . . Ex. This prompted Dionysus, the god of wine, to grant him a wish. این امر، دیونیسوس ( خدای شراب ) را بر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Grant someone a wish آرزویی را برای کسی برآورده کردن Ex. This prompted Dionysus, the god of wine, to grant him a wish. این امر، دیونیسوس ( خدای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عقب عقب رفتن Ex. A young man in his twenties was seeing out from the train’s window shouted… "Father, look at the trees! They are going behind!" مرد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با نام اختصاری M99 نیز شناخته می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتورفین یا M99 قوى ترین مخدر دنیا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ Stumble upon somewhere ناگهان به جایی رسیدن Ex. A hungry fox stumbled upon a vineyard. After seeing the round, juicy grapes hanging in a bunch, t ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

☆ In a bunch به صورت خوشه ای Ex. A hungry fox stumbled upon a vineyard. After seeing the round, juicy grapes hanging in a bunch, the fox drooled. ...