تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Deliver sth to someone's home/house چیزی را درب منزل به کسی تحویل دادن Ex. To his surprise, a giant color TV was delivered to his home. در کمال ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ A knock came on someone's door درب خانه کسی کوبیده شدن Ex. Seven days went by and a knock came on the man's door. بعد از گذشت هفت روز، درب خانه م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Take someone to safety کسی را به جای امن بردن کسی را به منطقه ای امن منتقل کردن Ex. The man took her to safety. مرد او را به جای امنی برد .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Unselfishly serving others بدون چشم داشت به دیگران کمک کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Be in a big hurry خیلی عجله داشتن Ex. She seemed to be in a big hurry, but wrote down his address and thanked him. به نظر می رسید خانم خیلی عجله ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا خیس شده Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car. زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نا امیدی Ex. Her car had broken down and she desperately needed a ride. ماشینش خراب شده بود و با نا امیدی منتظر یک وسیله نقلیه بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Endure something در مقابل یا جلوی چیزی طاقت آوردن Ex. She was trying to endure a lashing rain storm. زن سعی می کرد تا در مقابل شلاق های بی امان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فقط ) با یک دست به وسیله ی یک دست یک دستی Ex. Blood blister happens when you undo a mic stand one handed. Always use two hands. وقتی پایه ی میکر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف: mic stand

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاول خونی در اثر کشیده شدن پوست و پاره شدن عروق زیر پوست و تجمع خون به وجود می آید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تواند اشاره داشته باشد به italian retro calendar که مردم ایتالیا آن را IRC می نامند. البته به این نوع تقویم خاص که به طرز جالبی به کمک سه حلقه ر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکسی کانتین یا اکسی کدون یک داروی ضددرد قوی اپیوئیدی است که برای کاهش دردهای متوسط تا شدید پس از جراحی و جراحت های شدید بکار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو رگه آفریقایی آمریکایی Ex. An older African American woman پیرزن دورگه آفریقایی آمریکایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ دقت شود که یک صفت تفضیلی لزوما در همه ی مواقع ترجمه تفضیلی ندارد و می توان صفت مورد نظر را مثل یک صفت ساده ترجمه کرد. به مثال زیر توجه کنید که به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با طعنه گفتن Ex. Not at all daunted, the girl quipped :" Ok then you ask him. " دختر بدون هیچ ترس و واهمه ای با طعنه گفت: " ایرادی ندارد در اینصورت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرادی ندارد در اینصورت. . . Ex. Ok then you ask him! ایرادی ندارد در اینصورت شما از او بپرسید!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ اگر قبل از صفت مفعولی آمده باشد، می توانید صفت مفعولی را به اسم تبدیل کرده و به این صورت ترجمه کنید: بدون هیچ . . . Ex. Not at all daunted, the ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دخترک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با عصبانیت فریاد زدن Ex. The teacher spouted: "What if Jonah went to hell?" معلم با عصبانیت فریاد زد:" اگر یونس پیغمبر در دوزخ بود چه؟"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با صدای بلند گفتن Ex. A bit perturbed by this, the teacher proclaimed: " that is a story from the bible, it is not factual. " معلم که کمی با این حرف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ It is not factual واقعیت ندارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ به فردی که یکشنبه ها در کلیسا به کودکان امور مذهبی را آموزش می دهد sunday school teacher گفته می شود. Ex. The little girl replied: " My Sunday sc ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق قواعد طبیعی Ex. The teacher said it was physically impossible for a whale to swallow a human. معلم گفت طبق قواعد طبیعی غیر ممکن است که یک وال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مختصر Ex. In a grade school lesson, a teacher was explaining a little bit about whales. معلمی هنگام تدریس در یک مدرسه ابتدایی به طور مختصر د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Expelled from somewhere از جایی رانده شدن Ex. Adam and Eve would rather have stayed in the Garden of Eden than been expelled from it. آدم و حوا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغ بهشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افکار سطحی Ex. He was mouthing big words to hide shallow thoughts. برای نهان سازی افکار سطحی خود، کلمات قلمبه سلمبه بر دهان می راند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم خوب Ex. Mark is really a nice person. You must meet him. مارک واقعا آدم خوبی است. باید او را ببینید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهل مرکب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجبار خودجوش اجبار خودخواسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ sth cross one's mind چیزی به ذهن کسی خطور کردن Ex. What was the first thing that crossed your mind when you won the prize? وقتی جایزه رو بردی اولی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با عشق وعلاقه Ex. the dog came up and nosed her affectionately. سگ جلو آمد و با عشق و علاقه او را بو کشید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکسیژن کمکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دام انداختن Ex. A storm stranded many climbers near the summit and killed eight people. طوفان کوهنوردان زیادی را در نزدیکی قله به دام انداخت و ج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه برای روان شدن ترجمه باید "در نزدیکی ِ . . . " ترجمه کنید. A storm stranded many climbers near the summit and killed eight people. طوفان کوهنور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. May 10, 1996 was the deadliest day in Everest history. دهم ماه می سال ۱۹۹۶ مرگبارترین روز در تاریخ اورست بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم اکنون Ex. A lot of houses are being built in New York at the moment. هم اکنون خانه های زیادی در حال ساخته شدن در نیویورک هستند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به . . . رسیدن Ex. When two people cooperate with each other, they come up with better ideas. وقتی دونفر با هم همکاری می کنند، به ایده های بهتری می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Cooperate with each other Ex. When two people cooperate with each other, they come up with better ideas. وقتی دونفر با هم همکاری می کنند، به اید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نباید فراموش کنیم که. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Be all the same شبیه هم بودن Ex. Sharks are not all the same. همه کوسه ها شبیه هم نیستند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ex. Our team tried hard, but lost the game. تیم ما سخت تلاش کرد، اما بازی را باخت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوقات خوشی داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسبله ماهی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام متیو ( Matthew ) به صورت خودمانی: متی ( Matty )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظام تجارت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجات ِ . . . Ex. Saving nature نجات طبیعت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از یه جایی به بعد After a while, you don't even bother to be upset! از یه جایی به بعد حتی حوصله ی ناراحت شدنم نداری!