پیشنهادهای شقایق (٥٩٧)
باد شبانه
این درست نیست!
زمین پوشیده از چمن یا به اختصار " زمین چمن"
مسابقه دو دادن Ex. Our first - grade class raced during recess. شاگردان کلاس اول مدرسه ی ما زنگ های تفریح مسابقه دو می دادند.
تا آخر دنیا تا ابد Ex. Looking into the boy's eyes, the girl said, " I wish we could be lovers until the end of the world. " دختر به چشم های پسر جوا ...
عشق جوانی
بر آورده کردن آرزو " Ex. For freeing me, " said the genie, "I will grant you each a wish. " غول چراغ جادو گفت: اگر آزادم کنید یک آرزوی هر کدام از شم ...
خوش برخورد
یک سال ِ تمام Ex. As a child, she dreamed of wolves. They chased her each night for one year. وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا می دید. آنها یک سال تم ...
محکم گذاشتن محکم جا دادن Ex. He slammed home the blade. محکم تیغه ی چاقو را در غلافش گذاشت.
در ارتباط با چاقو، شمشیر و . . . منظور از "home" همان"غلاف" است. Ex. He slammed home the blade. محکم تیغه ی چاقو را در غلافش گذاشت.
بلند شدن صدای ترمز ماشین
کوچک اندام و ظریف ریزنقش
Ex. That Earth deserved no better than Galactic extermination. زمین سزاوار چیزی جز نابودی کهکشانی نبود.
اهمیت دادن Ex. The things they held of import. چیزهایی که به آن اهمیت می دادند.
به آسانی می توان دریافت که . . .
شاید امیدی باشد!
شهامت کاری را پیدا کردن Ex. Last night was the first time I had the nerve to stand up and say. "No!" دیشب برای اولین بار شهامت پیدا کردم تا بلند شوم ...
دنبال کسی یا چیزی گشتن Ex. Recently, I checked around. تازگی ها دنبال آنها گشتم.
من آمدم! Honey, I'm home! I bought a new guitar. عزیزم من آمدم! یک گیتار جدید گرفتم.
آرزوی ِ . . . Ex. Everything but desire to be held همه چیز جز آرزوی در آغوش کشیده شدن
سالهاست که . . . Ex. He hasn't touched me in years. سالهاست که مرا نوازش نکرده است.
آثار تزریق کبودی و جای زخم ناشی از تزریق ( خصوصا تزریق مواد مخدر و هروئین )
پاک کردن Ex. She polished her glasses. زن شیشه های عینکش را پاک کرد.
دقیق Ex. "Eight stab wounds, eight corpses, zero clues, " sighed the inspector, " He's neat, efficient. " کارآگاه آهی کشید و گفت: " هشت ضربه چاقو، ه ...
☆ Work magic شعبده بازی کردن Ex. Carmine the Magnificent was indeed magnificent as he worked his magic. کارمین شگفت انگیز در وقت شعبده بازی جادوگری ...
آینده Ex. Subsequent generations نسلهای آینده
چه وحشتناک! A road kill? Gross! جسد؟ چه وحشتناک!
شایعه شده که . . .
باید جالب باشه!
بودنت بهم آرامش میده
محتاج چیزی بودن Ex. My soul needs your existence. روحم به بودنت محتاج ِ
زود بالا آمدن ( سبزه، گیاه و . . . ) Ex. Weeds grow fast but they don't have roots. علف هرز زود بالا میاد اما ریشه نداره!
ارزان تر شدن
تنها چیزی که . . .
وقتی در بافت زمانیِ حال به کار می رود می تواند به این معنی باشد: نمی توانم خودم را عوض کنم Ex. Collecting money is my life. Never could change. پو ...
یادداشت گذاشتن
☆ به صورت فعل عبارتی تفکیک پذیر هم به کار می رود. Ex. She awoke first; cleaned me out. او زودتر بلند شد، دار و ندارم را برد.
بی خاصیت بودن
کسی را برای رقص دعوت کردن
☆Shuffle to something به چیزی تکیه کردن Ex. He shuffles to my locker. به قفسه ی من تکیه می کند.
می تواند مخفف of مالکیت باشد و با یک آپاستروف به اسم بعدی متصل شود. Ex. Flask o' drink فلاسک نوشیدنی
به چیزی تلنگر زدن
او خود را از دیدش پنهان کرد * به طور کلی ساختار" . . . hide from" را می توان با ضمایر یا کلمات دیگر هم به کار برد: Ex. We hid from the exploratory s ...
Ex. My people came for me at last. عاقبت همنوعانم به جستجوی من آمدند.
همنوعان Ex. My people came for me at last. عاقبت همنوعانم به جستجوی من آمدند.
به کسی دلبستگی پیدا کردن Ex. I learned from them, and grew to love them. از آنها آموختم و به آنها دلبستگی پیدا کردم.
کسی را به جمع خود راه دادن Ex. Benign creatures who took me in. موجوداتی مهربان که مرا به جمع خود راه دادند.
پس کارش را تمام کن!
Ex. For a thousand years, the mighty redwood grew into a majestic beauty در طی هزار سال، درخت ماموت سرخ چوب زیبایی باشکوهی پیدا کرده بود.