تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنوز ☆ There is also hope! هنوز امیدی هست!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنوز امیدی هست!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد واقعی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جدا از . . . بودن Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مفهوم گسترده تر Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفید بودن Ex. Beauty, even in the broader sense, is independent of usefulness. زیبایی، حتی در مفهوم گسترده تر آن، جدا از مفید بودن است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متن مورد مطالعه Ex. The pattern used depends upon the type and complexity of the reading material and the purpose for reading. روشی که برای مطالعه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده از . . . Ex. The use of a variety of skills and attitudes استفاده از مهارت ها و شیوه های گوناگون

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از جاده خارج شدن Ex. The guide, in order to shorten the journey, left the road. راهنما برای کوتاه کردن مسیر، از جاده خارج شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از جاده خارج شد Ex. The guide, in order to shorten the journey, left the road. راهنما برای کوتاه کردن مسیر، از جاده خارج شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال برای معادل "مسیر" 👇 The guide, in order to shorten the journey, left the road. راهنما برای کوتاه کردن مسیر، از جاده خارج شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

از راهِ. . . رفتن Ex. The guide knew that he could shorten the trip by twenty miles if they cut through the forest. راهنما می دانست که اگر از راه ج ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسیر Ex. The guide knew that he could shorten the trip by twenty miles if they cut through the forest. راهنما می دانست که اگر از جنگل بروند می توان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمه به صورت بند موصولی👇 که در نزدیکی. . . است/بود Ex. The animal drank a large amount from the neighbouring pond. حیوانها از برکه ای که در نزدیک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادن Ex. At noon, the guide gave the signal for starting. ظهر، راهنما علامت داد که راه بیافتند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علامت دادن Ex. At noon, the guide gave the signal for starting. ظهر، راهنما علامت داد که راه بیافتند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعتها ☆ دقت شود که "for" پیش از " زمان ها" ترجمه نمی شود. Ex. Other geysers do not go off for hours, days, weeks, or even months. آبفشان های دیگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هر ساعت Ex. Some geysers erupt several times in an hour. بعضی از آبفشان ها در هر ساعت چندین بار فوران می کنند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در طول تاریخ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمبود آب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستر Ocean basins بستر اقیانوس ها

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستر اقیانوس ها

پیشنهاد
٠

کشورهای بسیار توسعه یافته کشورهای پیشرفته [ یک level بالاتر از کشورهای در حال توسعه developing ) countries ) ]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحصیلات ابتدایی Ex. In almost every nation, elementary education is compulsory and free. تقریبا در تمام کشورها تحصیلات ابتدایی اجباری و رایگان است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آموزش کودکان

پیشنهاد
٠

مراسم ازدواج مدنی و غیر مذهبی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

☆ A member of clergy یک مقام مذهبی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زن و شوهر شدن پیمان زناشویی بستن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراسم ازدواج

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرهای بزرگ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسارت به بار آوردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوسته زمین Earthquake is a shaking, rolling, or sudden shock of the earth's surface. زمین لرزه یک تکان لرزشی، چرخشی یا ناگهانیِ پوسته زمین است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت برای کاسه: کاسه کم عمق ( در مقابل کاسه عمق دار ) - - - > shallow bowl صفت برای بشقاب: بشقاب تخت ( در مقابل بشقاب ته گود ) - - - > shallow pl ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهم ترین تعطیلی [طولانی ترین و اصلی ترین تعطیلی های یک کشور مثل تعطیلی عید نوروز یا کریسمس]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشگاه ورزش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقیقت دارد "You have heard the crime?" Asked the judge? "Yes, sir. And I confess it is true. " قاضی پرسید: "اتهام خود را شنیدید؟" "بله جناب قاضی و ا ...

پیشنهاد
٠

انتظارات کسی را برآورده کردن انتظارات طرف مقابل خود را برآورده کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلات ازدواج مشکلات زندگی زناشویی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طی سالها

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان جهانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cultural ties روابط فرهنگی Economic ties روابط اقتصادی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان جهانی به عنوان مثال زبان اسپرانتو یکی از موفق ترین زبان های جهانی است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

⚠️ این فعل اغلب در بافت عامیانه بکار می رود. [برای ترجمه ی عامیانه از صرف مناسب استفاده کنید] مثلا برم بگردم/ بریم بگردیم و . . . Ex. Then why do ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای تفریح و سرگرمی تفننی Ex. Reading for interest مطالعه برای سرگرمی خواندن تفنی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ One's eyes meet another one's با کسی چشم تو چشم شدن He turned, and his eyes met Huckleberry's. رویش را برگرداند و با هاکلبری چشم تو چشم شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبشار یوسیمیتی [ پس از آبشار آنجل، دومین آبشار بلند جهان است ]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

☆ Enjoying something لذت بردن از . . . Ex. Enjoying the arts لذت بردن از هنر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

⚠️ دقت شود که در نقش قیدی، الزاما به صورت عالی ترجمه نمی شود و می تواند معادل های دیگری هم داشته باشد. در مثال زیر best در نقش قید است و مترجم معادل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل "خیلی دیر" یا عامیانه تر "خیلی دیره" یکی از ترجمه های صحیح هستند👇 Ex. I started for school very late that morning. آن روز صبح، خیلی دیر به س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتمال داشت Ex. Had he travelled? It was probable, for no one knew the world better than he. آیا سفر کرده بود؟ احتمال داشت چون هیچکس دنیا را بهتر ا ...