nobility

/noʊˈbɪlɪti//nəʊˈbɪlɪti/

معنی: نجابت، علو، اصالت خانوادگی، طبقه نجبا
معانی دیگر: شرف، شرافت، شرافتمندی، بزرگ منشی، بزرگواری، اصالت، خوبی، نیکی، برتری، ارزشمندی، جلال، شکوه، عظمت، اشرافیت، اشرافیون، نجبا، برجستگی، ناموری، نیک نامی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: nobilities
(1) تعریف: the persons of noble rank or status in a country collectively; aristocracy.
مترادف: aristocracy
مشابه: elite, gentry, oligarchy, patricians, peerage, royalty, upper crust

(2) تعریف: the state or quality of being noble in rank, birth, or character.
مترادف: eminence, loftiness
مشابه: chivalry, gallantry, honor, integrity, magnanimity, majesty, superiority, virtue

جمله های نمونه

1. the nobility of gold
برتری طلا

2. the nobility of sa'di's prose
خوبی نثر سعدی

3. the nobility of these acts of courage
عظمت این اعمال شجاعت آمیز

4. titles of nobility
عنوان های اشرافی

5. a man of true nobility
مردی واقعا بزرگوار

6. a young sprig of nobility
جوانی از نسل اشراف

7. her mother was of nobility and her father was from the middle class
مادرش از اعیان و پدرش از طبقه ی متوسط بود.

8. the flowers of european nobility
گل های سرسبد اشراف اروپا

9. a street where many of the nobility reside
خیابانی که بسیاری از اشراف در آن زندگی می کنند.

10. from all walks of life including the nobility
از همه ی طبقات من جمله اشراف

11. The privileged position of the nobility seemed threatened, too, by the growing professionalization of the bureaucracy and the army.
[ترجمه گوگل]موقعیت ممتاز اشراف نیز به دلیل حرفه ای شدن فزاینده بوروکراسی و ارتش در خطر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مقام ممتاز نجبا نیز به سبب رشد روزافزون بوروکراسی و ارتش تهدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prince walked past all the sleeping nobility and climbed the staircase to the room where Sleeping Beauty slept.
[ترجمه گوگل]شاهزاده از کنار همه اشراف خفته گذشت و از پله ها به سمت اتاقی که زیبای خفته در آن خوابیده بود بالا رفت
[ترجمه ترگمان]شاهزاده به طبقه بالا رفت و از پلکان بالا رفت و به اتاقی که زیبای خفته خوابیده بود بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had no view of tile nobility of being intellectuals and judges of lie social order.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ نظری به اشراف کاشی به روشنفکر بودن و قاضی نظم اجتماعی دروغ نداشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها از اصالت کاشی نبودند که روشنفکران و قاضیان نظم اجتماعی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A growing proportion of the nobility lost their ties with the land altogether.
[ترجمه گوگل]بخش فزاینده ای از اشراف روابط خود را با این سرزمین به کلی از دست دادند
[ترجمه ترگمان]قسمت رو به افزایشی از نجبا ارتباط خود را با زمین از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The nobility and the serfs emerged, then, as two of the distinct strata in feudal society.
[ترجمه گوگل]پس از آن اشراف و رعیت به عنوان دو قشر متمایز در جامعه فئودالی ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]نجبا و سرفها در آن هنگام به عنوان دو طبقه متمایز در جامعه فئودالی ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نجابت (اسم)
honor, decency, chastity, nobility, gentility, gentilesse, gentrice

علو (اسم)
elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

اصالت خانوادگی (اسم)
nobility

طبقه نجبا (اسم)
nobility

انگلیسی به انگلیسی

• nobleness; aristocracy
nobility is the quality of being noble.
the nobility of a society are all the people who have titles and high social rank.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : nobility / noble
✅️ صفت ( adjective ) : noble
✅️ قید ( adverb ) : nobly
ارزش مداری
نجیب زادگان
شرافتمندانه ، با اصالت نجابت مردی واقعا بزرگوار
، ناموری، نیک نامی
اصالت، خوبی، نیکی، برتری، ارزشمندی
Dear Uncle For us , dear and honorable is man of true nobility
عمو عزیزم برای ما، عزیز و محترم، مرد برتری ارزشمند است
اشراف زادگان

بپرس