تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

خفن / خیلی باحال / خیلی ماهر - صفت He drives a bad ass car She is a bad ass programmer کله خر / نترس / گردن کلفت - صفت He thinks he is bad ass but h ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حد ضرر ( در معاملات مالی ) - مخفف / اسم Always set your sl when entering a trade My sl was hit overnight

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سقف پایین تر ( در تحلیل تکنیکال، وقتی قیمت به سطحی پایین تر از سقف قبلی می رسه ) - اسم / عبارت اسمی The price made a lower high indicating weakening ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کف پایین تر ( در تحلیل تکنیکال، وقتی قیمت به سطحی پایین تر از کف قبلی می رسه ) - اسم / عبارت اسمی The chart showed a lower low confirming the downtre ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیده بان بازار ( ابزار یا بخشی در نرم افزار معاملاتی که قیمت ها و اطلاعات بازار رو نشون میده ) - اسم The trading platform has a customizable market w ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راهبر / ناوبر ( کسی که مسیر کشتی، هواپیما یا وسیله نقلیه رو تعیین و هدایت می کنه ) - اسم The ship's navigator plotted a course through the storm مسی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بالا و پایین بردن ( صفحه کامپیوتر، گوشی ) / اسکرول کردن - فعل Please scroll down to see the rest of the text طومار / نامه لوله شده ( از کاغذ یا پوست ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روی هم افتادن / بخشی از چیزی رو پوشوندن - فعل The roof tiles overlap to keep out rain تداخل داشتن / همزمان بودن ( بخشی ) - فعل My meetings overlap s ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معاملات الگوریتمی - اسم / عبارت اسمی Algo trading relies on complex computer programs He works for a firm specializing in algo trading معامله گری ال ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

الگوریتم ( مخفف و عامیانه ) - اسم The search engine uses a complex algo معاملات الگوریتمی / ربات معامله گر ( مخفف و عامیانه در بازارهای مالی ) - اسم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فاصله یکسان / هم فاصلگی - اسم The satellite maintains equidistance from several ground stations All points on the circle have equidistance from the c ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصلاح قیمت ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم The price showed a retracement to the fifty percent level Traders use Fibonacci retracement tools ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

انحراف ( از مسیر، استاندارد، هنجار ) - اسم Any deviation from the plan requires approval اختلاف / تفاوت ( با حالت نرمال یا مورد انتظار ) - اسم There ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فوری / آنی / بلافاصله - صفت The system provides instant access to your account آماده / فوری / نیمه آماده ( مخصوصاً برای غذا و نوشیدنی ) - صفت We had ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آبی یخی - صفت / اسم رنگ Her eyes were a stunning ice blue رنگ آبی روشن و کم رنگ - صفت / اسم رنگ He chose an ice blue shirt for the meeting

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معامله با یک کلیک / معامله تک کلیکی - اسم / عبارت اسمی Many platforms offer one click trading for faster execution Be cautious with one click trading ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کندل صعودی / شمع صعودی ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم A large bull candle appeared on the daily chart The presence of a bull candle suggest ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کندل نزولی / شمع نزولی ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم A long bear candle indicates strong selling pressure The chart was dominated by sever ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گل زدن با برخورد توپ/پک به زیر تیرک افقی و رفتن توی دروازه ( اصطلاح هاکی و ورزش های مشابه ) - فعل / عبارت وصفی He scored bar down in the final second ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میل زدن / میله کوبیدن ( برای امنیت یا بستن ) - فعل They had to bar up the shop windows during the riots میله گذاشتن / مانع گذاشتن - فعل Bar up the g ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیش زمینه ( در عکس، نقاشی یا منظره ) - اسم The flowers in the foreground are sharp جلوی صحنه / قسمت جلویی - اسم The main characters stood in the for ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقشه ( معمولاً مخفیانه یا برای کار نادرست ) - اسم The police uncovered their scheme to rob the bank برنامه ( رسمی یا دولتی ) - اسم The government in ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاتوق مردونه / اتاق مخصوص آقایون - اسم He spends weekends in his man cave watching sports خلوتگاه مردونه - اسم My dad built a man cave in the garage ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاتوق پسرونه / مردونه - اسم He turned the garage into his dude den لونه رفقا - اسم They play video games in their dude den all weekend خلوتگاه پسرو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهمونی یا دورهمی پسرونه / مردونه - اسم It was a complete brodeo at the bar last night بَزم پسرونه ( معمولاً شلوغ و پُر از کل کل ) - اسم Their weeken ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قلمرو مردونه / منطقه مردونه - اسم The weightlifting area is a real testosterone zone جایی که پُرِ مَرده / پاتوق مردونه - اسم That bar becomes a test ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهمونی ای که اکثراً یا فقط پسر/مرد توش هست - اسم The party turned into a real sausage fest جمعی که تعداد مرداش خیلی بیشتر از زناشه - اسم I dont want ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدمی که تو مهمونی هست ولی انگار دیده نمیشه / کسی بهش توجه نمی کنه - اسم He felt like a ghost at the party nobody talked to him کسی که تو مهمونی حس م ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غارنشین - اسم Early humans were cave dwellers آدم منزوی و گوشه گیر - اسم He is such a cave dweller he never comes out آدم عقب افتاده و دور از جامعه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی که تو موقعیت های اجتماعی خیلی زرنگ و ماهره - اسم She is a social ninja she always knows what to say کسی که تو جمع ها راحت رفت وآمد می کنه و کارش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدم گریز / مردم گریز - اسم / صفت His constant negativity makes him a people repellent چیزی که باعث دوری آدم ها میشه - اسم Bad body odor can be a pow ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نماد استایل - اسم She is considered a style icon by many young women آیکون مد - اسم He became a style icon after that movie الگوی مد و خوش پوشی - ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مامان بزرگ - اسم My granny bakes the best cookies پیرزن - اسم Help that granny cross the street گره مادربزرگ ( نوعی گره ) - اسم Dont use a granny k ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مادربزرگ جذاب - اسم He thinks his neighbor is a hot granny مادربزرگ سکسی - اسم There are websites dedicated to hot granny content

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جذاب و فریبنده - صفت She looked very glamorous last night پر زرق و برق - صفت He lived a glamorous life full of parties شیک و باکلاس - صفت That is a ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مادربزرگ شیک و خوش پوش - اسم My glam ma loves shopping for new clothes

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کس آبدار / کس خیس / کس شُره ای ( آلت تناسلی زنانه که خیلی مرطوب و لیز شده ) - عبارت اسمی Some men prefer a juicy pussy

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قارچ شناسی ( علم مطالعه قارچ ها ) - اسم He is taking a course in mycology next semester

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کثیف / چرک / نجس - صفت His clothes were filthy after working in the garden رکیک / زشت / مستهجن / کثیف ( برای حرف یا فکر ) - صفت He told a filthy jok ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بهترین دوستا / رفیق فابریکا - عبارت اسمی ( مخفف ) She went to the mall with her bfs جستجوی اول سطح ( در علوم کامپیوتر ) - عبارت اسمی ( مخفف ) We u ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برتری طلب / نژادپرست ( کسی که معتقده گروه خودش برتره و باید مسلط باشه ) - اسم He was known as a white supremacist برتری طلبانه / نژادپرستانه ( مربوط ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داروخونه - اسم I need to go to the pharmacy later رشته داروسازی / حرفه داروسازی - اسم He is studying pharmacy at college محل تهیه و توزیع دارو ( در ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارتباط / ربط - اسم The relevance of his comment was questionable مربوط بودن / مناسبت - اسم We need to assess the relevance of this data to our resea ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت دست و صورت / ایما و اشاره - اسم He made a rude gesture at the other driver ژست / رفتار / اقدام ( برای بیان حس یا منظور ) - اسم Sending flowers ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پشیمونی / عذاب وجدان - اسم He felt no remorse for what he had done افسوس / حسرت - اسم She expressed deep remorse for her hurtful words

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ربات گرا / ربات دوست ( کسی که گرایش یا جاذبه جنسی به ربات ها یا اندرویدها داره ) - اسم He identifies as a robosexual ربات گرایانه / ربات دوستانه ( م ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاپیون گُهی / گره گُهی ( پاپیون یا گره ای که خیلی بد و افتضاح بسته شده یا درست شده ) - عبارت اسمی He tied a shit bow on the gift تعظیم تخمی / تعظیم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پورن مهارت / پورن شایستگی ( به تصویر کشیدن مهارت و توانایی خیلی بالا در انجام یه کار که دیدنش لذت بخشه ) - عبارت اسمی Watching the expert hacker work ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خط آفتاب سوختگی / رد لباس / خط برنزه ( مرز بین پوست برنزه شده و نشده ) - عبارت اسمی She had a noticeable tan line on her shoulders

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیاز به تأیید زنان - عبارت اسمی His constant need for female validation was obvious