پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
صفر شدن ( ارزش ) ، بی ارزش شدن ( سرمایه گذاری، سهام و غیره ) - عبارت فعلی The company stock might go to zero به صفر رسیدن، هیچ شدن - عبارت فعلی His ...
پِنس ( جمع پِنی، واحد پول بریتانیا ) - اسم It costs fifty pence پول خرد ( در بریتانیا ) - اسم I only have a few pence in my pocket
نگاه خشمگین و خیره - اسم She gave him the death stare when he interrupted چپ چپ نگاه کردن ( خیلی شدید ) - اسم I knew I was in trouble from her death ...
رای ( دادگاه ) ، حکم ( دادگاه ) - اسم The jury delivered a guilty verdict نظر، قضاوت ( بعد از بررسی یا فکر ) - اسم What is your verdict on the movie ...
سودآور، پرمنفعت - صفت He found a lucrative business opportunity پول ساز - صفت Working in finance can be very lucrative
دستور رسمی، حکم - اسم The court issued a mandate for his release اختیار ( مردم به دولت یا نماینده ) ، وکالت ( سیاسی ) - اسم The government claimed a ...
معامله گر خانگی - اسم Many people became home traders during the pandemic تریدر خانگی - اسم He works as a home trader specializing in cryptocurrenci ...
کسی که به هر قیمتی دنبال جلب توجه رسانه هاست / تشنه توجه رسانه ها - اسم He became known as a media whore after appearing on every reality show کسی ک ...
همزمان، زنده، در لحظه - صفت / قید We watched the event unfold in real time آنی ( مربوط به پردازش داده یا سیستم ) - صفت / قید The system updates the ...
افسانه، اسطوره - اسم Greek myths tell stories of gods and heroes باور غلط، تصور نادرست - اسم It is a myth that lightning never strikes twice آدم یا ...
دنیای بی رحم و رقابتی - اصطلاح It's a dog eat dog world in politics دنیایی که هر کی به فکر خودشه و برای موفقیت بقیه رو زیر پا میذاره - اصطلاح He qui ...
اشتیاق، شور و شوق - اسم He spoke with passion about his project عشق آتشین، احساس شدید - اسم Their passion for each other was obvious میل شدید، هوس ...
کارشناسی ارشد علوم پایه / فوق لیسانس علوم پایه - اسم He earned his MSc in computer science کارشناسی ارشد / فوق لیسانس - اسم ( وقتی رشته مشخص باشه یا ...
لیسانس علوم پایه / کارشناسی علوم پایه - اسم She holds a BSc in biology کارشناسی - اسم ( وقتی رشته مشخص باشه یا از قبل معلوم باشه ) He is studying f ...
رنجش، دلخوری - اسم He felt deep resentment towards his colleague کینه، بغض - اسم She harbored resentment for many years ناخشنودی، نارضایتی ( به خاط ...
مسیر حرکت ( پرتابه، شیء ) - اسم The missile followed its trajectory مسیر، روند ( پیشرفت، توسعه، افول ) - اسم The company needs to alter its current ...
رشد - اسم The plant showed rapid growth افزایش - اسم There has been a growth in online shopping توسعه - اسم Economic growth is essential for the co ...
Conventional سنتی، مرسوم، رایج، متداول - صفت They chose a conventional wedding پیرو سبک سنتی، کلاسیک ( در هنر و ادبیات ) - صفت He prefers conventio ...
حساب سرانگشتی الکی، حساب کتاب خوشبینانه یا غیر دقیق ( اغلب برای جور درآوردن اعداد در پروژه ها ) - عبارت اسمی His budget relied heavily on Murray math
سفت، سخت، خشک، غیرقابل انعطاف - صفت The plastic becomes rigid when cold سختگیر، متعصب، خشک، یک دنده - صفت He has rigid views on politics ثابت، غیرق ...
انعطاف پذیر، خم شو - صفت This material is very flexible منعطف، سازگار، انطباق پذیر - صفت Employees need to be flexible with their hours قابل تغییر، ...
مایع، سیال - صفت Water is fluid at room temperature روان، نرم، یکدست - صفت The dancer showed fluid movements متغیر، بی ثبات، قابل تغییر، منعطف - صف ...
سوگ اجتماعی / اندوه اجتماعی - اسم The community experienced deep social grief after the earthquake غم جمعی / ماتم جمعی - اسم There was a palpable so ...
فوراً / بلافاصله - قید He instantly knew something was wrong درجا / آنی - قید She fell asleep instantly به محضِ . . . / همین که . . . - قید ( اغلب ...
نابغه شرور / مغز متفکر شیطانی - اسم / عبارت اسمی The villain in the movie was an evil genius آدم خیلی باهوش ولی بدجنس یا با نقشه های شوم - اسم / عبا ...
خویشتن داری / خودداری - اسم He showed great restraint in not reacting angrily محدودیت / مانع - اسم Budget restraints forced them to cut staff مهار ...
پز دادن / لاف زدن - فعل He always brags about how much money he makes به رخ کشیدن / تعریف کردن ( از خود ) - فعل She bragged that she finished the ra ...
کسی که ادای پسرای بد رو درمیاره - اسم / عبارت اسمی He is just a wannabe bad boy trying to impress girls پسر بدی نمای الکی / پسر بد قلابی - اسم / عبا ...
روان پریش - صفت He suffers from a psychotic disorder دیوانه / مجنون ( معمولاً شدید ) - صفت Her behavior became increasingly psychotic مربوط به روان ...
خفن / خیلی باحال / خیلی ماهر - صفت He drives a bad ass car She is a bad ass programmer کله خر / نترس / گردن کلفت - صفت He thinks he is bad ass but h ...
حد ضرر ( در معاملات مالی ) - مخفف / اسم Always set your sl when entering a trade My sl was hit overnight
سقف پایین تر ( در تحلیل تکنیکال، وقتی قیمت به سطحی پایین تر از سقف قبلی می رسه ) - اسم / عبارت اسمی The price made a lower high indicating weakening ...
کف پایین تر ( در تحلیل تکنیکال، وقتی قیمت به سطحی پایین تر از کف قبلی می رسه ) - اسم / عبارت اسمی The chart showed a lower low confirming the downtre ...
دیده بان بازار ( ابزار یا بخشی در نرم افزار معاملاتی که قیمت ها و اطلاعات بازار رو نشون میده ) - اسم The trading platform has a customizable market w ...
راهبر / ناوبر ( کسی که مسیر کشتی، هواپیما یا وسیله نقلیه رو تعیین و هدایت می کنه ) - اسم The ship's navigator plotted a course through the storm مسی ...
بالا و پایین بردن ( صفحه کامپیوتر، گوشی ) / اسکرول کردن - فعل Please scroll down to see the rest of the text طومار / نامه لوله شده ( از کاغذ یا پوست ...
روی هم افتادن / بخشی از چیزی رو پوشوندن - فعل The roof tiles overlap to keep out rain تداخل داشتن / همزمان بودن ( بخشی ) - فعل My meetings overlap s ...
معاملات الگوریتمی - اسم / عبارت اسمی Algo trading relies on complex computer programs He works for a firm specializing in algo trading معامله گری ال ...
الگوریتم ( مخفف و عامیانه ) - اسم The search engine uses a complex algo معاملات الگوریتمی / ربات معامله گر ( مخفف و عامیانه در بازارهای مالی ) - اسم ...
فاصله یکسان / هم فاصلگی - اسم The satellite maintains equidistance from several ground stations All points on the circle have equidistance from the c ...
اصلاح قیمت ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم The price showed a retracement to the fifty percent level Traders use Fibonacci retracement tools ...
انحراف ( از مسیر، استاندارد، هنجار ) - اسم Any deviation from the plan requires approval اختلاف / تفاوت ( با حالت نرمال یا مورد انتظار ) - اسم There ...
فوری / آنی / بلافاصله - صفت The system provides instant access to your account آماده / فوری / نیمه آماده ( مخصوصاً برای غذا و نوشیدنی ) - صفت We had ...
آبی یخی - صفت / اسم رنگ Her eyes were a stunning ice blue رنگ آبی روشن و کم رنگ - صفت / اسم رنگ He chose an ice blue shirt for the meeting
معامله با یک کلیک / معامله تک کلیکی - اسم / عبارت اسمی Many platforms offer one click trading for faster execution Be cautious with one click trading ...
کندل صعودی / شمع صعودی ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم A large bull candle appeared on the daily chart The presence of a bull candle suggest ...
کندل نزولی / شمع نزولی ( در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی ) - اسم A long bear candle indicates strong selling pressure The chart was dominated by sever ...
گل زدن با برخورد توپ/پک به زیر تیرک افقی و رفتن توی دروازه ( اصطلاح هاکی و ورزش های مشابه ) - فعل / عبارت وصفی He scored bar down in the final second ...
میل زدن / میله کوبیدن ( برای امنیت یا بستن ) - فعل They had to bar up the shop windows during the riots میله گذاشتن / مانع گذاشتن - فعل Bar up the g ...
پیش زمینه ( در عکس، نقاشی یا منظره ) - اسم The flowers in the foreground are sharp جلوی صحنه / قسمت جلویی - اسم The main characters stood in the for ...