تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردستیز - اسم She developed a reputation as a man hater زن مردبیزار - اسم They called her a man hater because of her views

پیشنهاد
٠

کسی که به جای کمک به خودی ها به غریبه ها کمک می کنه - اسم مرکب She is a real Miss Charity Starts Abroad focusing on global issues but ignoring her fa ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که استادِ سر کار گذاشتن / بازی دادنه - اسم مرکب She is known as a platinum level tease in that social circle کسی که خیلی حرفه ای دلبری می کنه ام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوجوان معتاد به صفحه نمایش - اسم My daughter is a typical screenager always on her tablet نوجوان پای صفحه - اسم Screenagers often spend hours watchi ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که تو جمع سرش تو گوشیشه - اسم He is a phubber during dinner کسی که به خاطر گوشی به دیگران بی توجهی می کنه - اسم Dont be a phubber when Im talkin ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاف زن / گزافه گو - اسم He is nothing but a blowhard dont believe his stories پرحرف و پرمدعا - اسم Nobody takes that blowhard seriously anymore آدم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که بحث رو مال خودش می کنه / نمی ذاره بقیه حرف بزنن - اسم مرکب He is a real conversation hog he didnt let anyone else speak کسی که کل گفتگو رو دس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم پرحرف و وراج - اسم He is such a gasbag he talks endlessly about nothing آدم پرمدعا و توخالی - اسم Dont listen to that gasbag he is all talk لاف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقل کل / همه چی دون - اسم He is such a know it all nobody asks for his opinion همه چیزدان / دانای کل - اسم She pretends to be a know it all but does ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم پرحرف و توخالی - اسم He is just an old windbag ignore him وراج / پرحرف - اسم I got stuck talking to a windbag at the party لاف زن / گزافه گو - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرحرف - اسم She is such a motormouth I cant get a word in وراج / پرچونه - اسم He is known as the office motormouth کسی که تند تند و بی وقفه حرف می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آویزان / سربار / انگل - اسم He had many hangers on when he was rich دنباله رو / مفت خور - اسم The celebrity was surrounded by hangers on کسی که به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصت طلب / کسی که دنبال مد یا چیزهای پرطرفداره - اسم He became a fan only when the team started winning what a bandwagoner موج سوار / دنباله رو - اس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفیق نیمه راه - اسم مرکب He proved to be a fair weather friend when I needed help دوست روزهای خوشی - اسم مرکب She is just a fair weather friend dont ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارمند شیفت شب - اسم He works as a third shifter at the local hospital کارگر شیفت شب - اسم Being a third shifter can be tough on family life نوبت ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگجوی شب کار - اسم مرکب He considers himself a graveyard warrior working late shifts کسی که شب ها خیلی فعاله یا بیداره - اسم مرکب That gamer is a t ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب زنده دار - اسم He is a real night owl always awake after midnight آدم شب / کسی که شب ها بیداره - اسم My brother is a night owl he studies best la ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه کاری شیفت شب - اسم مرکب The graveyard crew starts work at midnight اکیپ شب کار - اسم مرکب He joined the graveyard crew last month کارکنان نوبت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه لوس و پرتوقع - Noun Phrase He acts like an entitled brat always wanting the best آدم پرتوقع و از خود راضی ( که فکر می کنه حقش بیشتر از بقیه ست ) ...

پیشنهاد
٠

تو خانواده پولدار به دنیا اومده، از خانواده ثروتمند و مرفه - Idiomatic Phrase / Adjective Phrase He was born with a silver spoon in his mouth never n ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آقازاده، سلبریتی زاده ( کسی که موفقیت یا شهرتش رو عمدتا مدیون شهرت یا نفوذ والدین یا فامیلشه، نه لزوما استعداد خودش ) - Noun Phrase She insists she i ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه پولدار ( با پشتوانه تراست فاند / صندوق امانی ) ، نور چشمی ( که از ارثیه خرج می کنه ) - Noun Phrase He never worked a day in his life he is a trus ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هدف آسان، طعمه راحت، لقمه راحت ( برای کلاهبرداری، گول زدن یا سوءاستفاده ) - Noun Phrase Tourists are often an easy mark for street vendors آدم ساده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم ساده لوح، آدم زودباور، هالو - Noun He is such a sucker he believed their story آب نبات چوبی، پاستیل چوبی - Noun The little kid wanted a big red ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم دل رحم و ساده ( که راحت میشه ازش پول یا کمک گرفت ) - Noun Phrase He is a soft touch always lending money to friends آدم زودباور و مهربون ( که را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم دهن بین، آدمی که زود کوتاه میاد، کسی که راحت میشه متقاعدش کرد - Noun He is such a pushover his kids always get what they want حریف آسان، رقیب آس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طعمه مارمولک پارکینگ ( راننده کامیون تازه کار یا جوان که هدف تن فروشان در ایستگاه های کامیون قرار می گیرد ) - Noun Phrase Seasoned truckers warn the ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمون گیر ( کسی که فقط فرمون را گرفته، اشاره به راننده بی مهارت یا بی توجه، مخصوصا راننده کامیون ) - Noun Phrase He is just a steering wheel holder n ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادشاه جاده، سلطان جاده ( راننده ماهر و باتجربه، به خصوص راننده کامیون که انگار جاده قلمرو اوست ) - Noun Phrase After decades of driving he felt like ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راننده کامیون ( اصطلاح عامیانه، گاهی با اشاره به تعویض دنده مداوم در کامیون های قدیمی ) - Noun He is an old school gear jammer who loves the open roa ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راننده تریلی، راننده کامیون سنگین - Noun Phrase Being a big rig driver requires intense focus on the road راننده کشنده ( کامیون های بزرگ باربری ) - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راننده کامیون، راننده تریلی - Noun He worked as a trucker for many years کامیون دار، کسی که کارش رانندگی کامیون است - Noun The life of a trucker inv ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدم موفقیت در مستقل شدن ( جوانان بالغ ) ، ناتوانی در ترک خانه والدین و شروع زندگی مستقل - Noun Phrase His parents worried about his failure to launch ...

پیشنهاد
٠

بچه ننه، وابسته به مادر ( مردی که بیش از حد به مادرش وابسته و متکی است و استقلال ندارد ) - Idiomatic Phrase / Adjective Phrase He is forty years old ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زن ذلیل، کس لیس، تحت سلطه زن ( مردی که کاملاً تحت کنترل یا نفوذ همسر یا دوست دخترش قرار دارد ) - Adjective He is completely pussy whipped he does wha ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کله دستاری ( لفظ توهین آمیز برای کسانی که دستار یا عمامه می بندند، به خصوص عرب ها، سیک ها یا مسلمانان ) - Noun He used that offensive towel head slur ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شترسوار ( لفظ توهین آمیز و نژادپرستانه برای عرب ها ) - Noun Using terms like camel jockey is racist and unacceptable عرب شترچران ( لفظ تحقیرآمیز ) - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چانه زن، کسی که سر قیمت چانه می زند - Noun My mom is a great haggler she always gets a discount کسی که زیاد جر و بحث می کند ( سر مسائل جزئی ) - Noun ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم زرنگ و کاری، آدم پر تلاش و جاه طلب - Noun He is a real hustler always finding new ways to make money کلاهبردار، آدم متقلب، گوش بر - Noun Watch o ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فایننس برو، بچه مایه دار امور مالی ( جوان مذکر شاغل در بخش مالی، معمولا با کلیشه های رفتاری خاص مثل علاقه زیاد به پول، مهمانی، و برندها، گاهی اوقات م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانکستر ( ترکیب بانکدار و گنگستر، اشاره به بانکدار فاسد یا کلاهبردار ) - Noun The public blamed the banksters for the economic collapse بانکدار دزد، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحلیلگر کمی، متخصص تحلیل های کمی ( به خصوص در امور مالی و سرمایه گذاری که از مدل های ریاضی و آماری استفاده می کنه ) - Noun The hedge fund hired sever ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که باران می آورد ( به صورت سنتی یا جادویی ) - Noun The tribe prayed for the rainmaker to end the drought آدم پول ساز، کسی که پول پارو می کنه، دل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدارگرد، فضاپیمای مدارگرد - Noun The Mars Reconnaissance Orbiter studied the planet from above دور و بر کسی چرخیدن ( معمولا برای جلب توجه عشقی ولی ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاینده حاصلخیز، گاینده بارور ( کسی که خیلی باروره و راحت بچه درست می کنه یا حامله می شه، می تونه هم تحسین آمیز باشه هم مسخره آمیز ) - Noun Phrase He ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپ آب منی، توپ اسپرم ( آلت تناسلی مردانه، با تاکید بر پاشیدن یا مقدار زیاد منی ) - Noun Phrase He bragged about his spunk cannon online کیر آب پاش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپ بچه سازی ( زنی که پشت سر هم و به سرعت بچه می آورد ) - Noun Phrase She is a real baby cannon she has four kids already زنی که خیلی زود و راحت حام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرگوش شهوتی ( کسی که مثل خرگوش زیاد سکس می کنه، مرد یا زنی که خیلی فعال جنسیه ) - Noun He behaves like a fuck rabbit always looking for someone new ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپرمیناتور ( مردی که اسپرم زیادی تولید می کند یا زیاد انزال می کند، یا مردی که زنان زیادی را حامله می کند؛ ترکیبی از کلمات اسپرم و ترمیناتور ) - Nou ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کس مادرت - Noun Phrase He shouted your mothers cunt after the argument کس ننت - Noun Phrase Go tell your mothers cunt to stop bothering me