پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٦٩)
آشغال ژاپنی، جنس بنجل ژاپنی - اسم ( عبارت اسمی ) He threw away all the old Jap crap in the garage
رفیق خیلی نزدیک، رفیق صمیمی - اسم ( عبارت اسمی ) He is my asshole buddy but I love him یارو یا رفیقی که اذیت می کنه ولی باهاش رفیقی - اسم ( عبارت ا ...
شات یکی مونده به آخر ( در فیلم برداری ) - اسم ( عبارت اسمی ) Okay everyone this is the Abby Singer
غیرمعمول، نامتعارف - صفت His methods were quite unconventional خلاف عرف، خلاف قاعده - صفت She lived an unconventional life غیرسنتی - صفت They chose ...
کاری خور ( لقب توهین آمیز و نژادپرستانه برای افراد اهل جنوب آسیا مثل هندی ها و پاکستانی ها ) - اسم He was subjected to racist taunts like curry munch ...
خوره کتاب، کسی که خیلی مطالعه میکنه - اسم She is a real bookworm always has her nose in a book کرم کتاب ( حشره ای که به کتاب ها آسیب میزنه ) - اسم W ...
چهارچشم ( لقب تحقیرآمیز یا شوخی برای کسی که عینک میزنه ) - اسم Kids used to call me four eyes at school کسی که عینک میزنه - اسم Hey four eyes can yo ...
ظرف عسل، کوزه عسل - اسم The bear dipped its paw into the honey pot چیز خیلی جذاب و وسوسه انگیز، تله شیرین - اسم That investment scheme looked like a ...
لبخند عمودی ( کنایه از واژن یا فرج یا همون کُس ) - اسم He made a crude remark using the term vertical smile
فلوت پوستی ( کنایه از آلت تناسلی مردانه ) - اسم He jokingly called it his skin flute کیر، دودول، آلت تناسلی مردانه ( عامیانه ) - اسم The lyrics cont ...
عضله عشق ( کنایه از آلت تناسلی مردانه ) - اسم He flexed his love muscle as a joke کیر، دودول، آلت تناسلی مردانه - اسم The character in the movie mad ...
دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه ( عامیانه و شوخی آمیز ) - اسم He accidentally hit his tallywhacker on the bike frame
کیر، دودول، آلت تناسلی مردانه، جنگجوی کله بنفش ( با اشاره به رنگ سر آلت ) - اسم He drunkenly boasted about his purple headed warrior
دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه ( خیلی عامیانه و رکیک ) - اسم He used the term meat whistle in a locker room joke
دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه ( خیلی عامیانه و رکیک ) - اسم He complained about getting kicked in the schlong
دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه، مار شلواری - اسم He jokingly warned his friend about the trouser snake
هیولای تک چشم - اسم Cyclops is a famous one eyed monster دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه - اسم He made a crude joke about the one eyed monster
جانسون ( نام خانوادگی رایج انگلیسی ) - اسم Mr Johnson is our neighbor دودول، کیر، آلت تناسلی مردانه - اسم He joked about his johnson after the cold ...
ویلی ( اسم کوچک مردانه، مخفف ویلیام ) - اسم Willy is my best friend from school دودول، آلت تناسلی مردانه ( معمولا بچگانه یا خودمونی ) - اسم The litt ...
مبارز عدالت اجتماعی ( اغلب با بار معنایی منفی و تمسخرآمیز برای اشاره به کسی که بیش از حد یا به شکلی افراطی و نمایشی درگیر مسائل عدالت اجتماعی است ) - ...
زن سخت گیر و پردردسر ( معمولا در محیط کار ) - اسم My new manager is a real ball buster کار یا موقعیت خیلی سخت و طاقت فرسا - اسم This assignment is a ...
مردستیز - اسم She developed a reputation as a man hater زن مردبیزار - اسم They called her a man hater because of her views
کسی که به جای کمک به خودی ها به غریبه ها کمک می کنه - اسم مرکب She is a real Miss Charity Starts Abroad focusing on global issues but ignoring her fa ...
کسی که استادِ سر کار گذاشتن / بازی دادنه - اسم مرکب She is known as a platinum level tease in that social circle کسی که خیلی حرفه ای دلبری می کنه ام ...
نوجوان معتاد به صفحه نمایش - اسم My daughter is a typical screenager always on her tablet نوجوان پای صفحه - اسم Screenagers often spend hours watchi ...
کسی که تو جمع سرش تو گوشیشه - اسم He is a phubber during dinner کسی که به خاطر گوشی به دیگران بی توجهی می کنه - اسم Dont be a phubber when Im talkin ...
لاف زن / گزافه گو - اسم He is nothing but a blowhard dont believe his stories پرحرف و پرمدعا - اسم Nobody takes that blowhard seriously anymore آدم ...
کسی که بحث رو مال خودش می کنه / نمی ذاره بقیه حرف بزنن - اسم مرکب He is a real conversation hog he didnt let anyone else speak کسی که کل گفتگو رو دس ...
آدم پرحرف و وراج - اسم He is such a gasbag he talks endlessly about nothing آدم پرمدعا و توخالی - اسم Dont listen to that gasbag he is all talk لاف ...
عقل کل / همه چی دون - اسم He is such a know it all nobody asks for his opinion همه چیزدان / دانای کل - اسم She pretends to be a know it all but does ...
آدم پرحرف و توخالی - اسم He is just an old windbag ignore him وراج / پرحرف - اسم I got stuck talking to a windbag at the party لاف زن / گزافه گو - ...
پرحرف - اسم She is such a motormouth I cant get a word in وراج / پرچونه - اسم He is known as the office motormouth کسی که تند تند و بی وقفه حرف می ...
آویزان / سربار / انگل - اسم He had many hangers on when he was rich دنباله رو / مفت خور - اسم The celebrity was surrounded by hangers on کسی که به ...
فرصت طلب / کسی که دنبال مد یا چیزهای پرطرفداره - اسم He became a fan only when the team started winning what a bandwagoner موج سوار / دنباله رو - اس ...
رفیق نیمه راه - اسم مرکب He proved to be a fair weather friend when I needed help دوست روزهای خوشی - اسم مرکب She is just a fair weather friend dont ...
کارمند شیفت شب - اسم He works as a third shifter at the local hospital کارگر شیفت شب - اسم Being a third shifter can be tough on family life نوبت ک ...
جنگجوی شب کار - اسم مرکب He considers himself a graveyard warrior working late shifts کسی که شب ها خیلی فعاله یا بیداره - اسم مرکب That gamer is a t ...
شب زنده دار - اسم He is a real night owl always awake after midnight آدم شب / کسی که شب ها بیداره - اسم My brother is a night owl he studies best la ...
گروه کاری شیفت شب - اسم مرکب The graveyard crew starts work at midnight اکیپ شب کار - اسم مرکب He joined the graveyard crew last month کارکنان نوبت ...
بچه لوس و پرتوقع - Noun Phrase He acts like an entitled brat always wanting the best آدم پرتوقع و از خود راضی ( که فکر می کنه حقش بیشتر از بقیه ست ) ...
تو خانواده پولدار به دنیا اومده، از خانواده ثروتمند و مرفه - Idiomatic Phrase / Adjective Phrase He was born with a silver spoon in his mouth never n ...
آقازاده، سلبریتی زاده ( کسی که موفقیت یا شهرتش رو عمدتا مدیون شهرت یا نفوذ والدین یا فامیلشه، نه لزوما استعداد خودش ) - Noun Phrase She insists she i ...
بچه پولدار ( با پشتوانه تراست فاند / صندوق امانی ) ، نور چشمی ( که از ارثیه خرج می کنه ) - Noun Phrase He never worked a day in his life he is a trus ...
هدف آسان، طعمه راحت، لقمه راحت ( برای کلاهبرداری، گول زدن یا سوءاستفاده ) - Noun Phrase Tourists are often an easy mark for street vendors آدم ساده ...
آدم ساده لوح، آدم زودباور، هالو - Noun He is such a sucker he believed their story آب نبات چوبی، پاستیل چوبی - Noun The little kid wanted a big red ...
آدم دل رحم و ساده ( که راحت میشه ازش پول یا کمک گرفت ) - Noun Phrase He is a soft touch always lending money to friends آدم زودباور و مهربون ( که را ...
آدم دهن بین، آدمی که زود کوتاه میاد، کسی که راحت میشه متقاعدش کرد - Noun He is such a pushover his kids always get what they want حریف آسان، رقیب آس ...
طعمه مارمولک پارکینگ ( راننده کامیون تازه کار یا جوان که هدف تن فروشان در ایستگاه های کامیون قرار می گیرد ) - Noun Phrase Seasoned truckers warn the ...
فرمون گیر ( کسی که فقط فرمون را گرفته، اشاره به راننده بی مهارت یا بی توجه، مخصوصا راننده کامیون ) - Noun Phrase He is just a steering wheel holder n ...
پادشاه جاده، سلطان جاده ( راننده ماهر و باتجربه، به خصوص راننده کامیون که انگار جاده قلمرو اوست ) - Noun Phrase After decades of driving he felt like ...