پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
من هیچ وقت به تو قول بهشت ( زندگی بی دردسر و عالی ) ندادم - عبارت/اصطلاح/ضرب المثل Look I never promised you a rose garden this job has its challenge ...
کش رفتن ( چیزهای کوچک یا کم ارزش ) از - فعل عبارتی He would pilfer snacks from the kitchen دزدیدن ( به مقدار کم، اغلب به صورت مکرر ) از - فعل عبارتی ...
دم شیر را گرفتن / خود را در موقعیت خطرناک و غیرقابل کنترل قرار دادن - عبارت/اصطلاح He caught a tiger by the tail when he started arguing with the bos ...
انتخاب اشتباه / گزینه غلط - عبارت/اصطلاح He backed the wrong horse in the election روی اسب بازنده شرط بستن ( حمایت از کسی یا چیزی که شکست می خورد ) ...
نشانه مشکل یا دردسر در آینده - عبارت/اصطلاح The only cloud on the horizon is the upcoming exam چیزی که باعث نگرانی برای آینده می شود - عبارت/اصطلاح ...
در مکان نامناسب در زمان نامناسب - عبارت/اصطلاح He was just in the wrong place at the wrong time during the robbery بدشانس بودن به دلیل حضور در جای ب ...
ناگفته بهتر است / بهتر است گفته نشود - عبارت/اصطلاح Sometimes harsh truths are better left unsaid بهتر است به زبان نیاید / گفتنش صلاح نیست - عبارت/ا ...
( ناگهان یا به طور غیرمنتظره ) از کلمه "فاک" ( fuck ) استفاده کردن - عبارت فعلی / اصطلاح He dropped the f bomb in the middle of his speech کلمه "فاک ...
ببخشید که حرف رکیک / ناسزا می زنم ( عبارتی که قبل یا بعد از به کار بردن کلمات یا عبارات بی ادبانه، زشت یا تابو گفته می شود، به عنوان نوعی عذرخواهی پی ...
وقتی یک نفر کاری را ( به خصوص بدون فکر ) انجام می دهد، دیگران نیز کورکورانه از او پیروی می کنند - ضرب المثل One person started running and soon every ...
ماده ( یک گونه، به ویژه انسان ) خطرناک تر/مرگبارتر از نر آن است ( ضرب المثلی برگرفته از شعر کیپلینگ، اغلب به صورت کلیشه ای یا کنایه آمیز استفاده می ش ...
مردان به دخترانی که عینک می زنند، پیشنهاد ( لاس ) نمی دهند / پا نمی دهند - اصطلاح / عبارت / ضرب المثل ( قدیمی و کلیشه ای ) She worried that men dont ...
"همه مردان اینگونه نیستند" ( هشتگی که در پاسخ به انتقادات یا کلی گویی ها درباره رفتارهای منفی مردان مانند آزار، تبعیض جنسی یا خشونت به کار می رود، با ...
غرق شدن، به ته دریا رفتن ( برای کشتی یا افراد ) - عبارت فعلی / اصطلاح The old pirate ship went to Davy Jones locker مردن در دریا، هلاک شدن در دریا - ...
انسان، گرگِ انسان است ( یا آدم گرگ آدم است ) - ضرب المثل / عبارت اسمی History shows that man is a wolf to man during wartime انسان نسبت به همنوع خود ...
ناتوانی یا عدم تمایل ( اغلب ناآگاهانه ) مردان در درک، تشخیص یا همدلی با تجربیات، دیدگاه ها و چالش های مختص زنان، به ویژه آن هایی که ناشی از نابرابری ...
مردان خوب کمیاب هستند، مردان خوب کم پیدا می شوند ( اغلب برای بیان دشواری در یافتن شریک عاطفی یا همسر مناسب و با کیفیت استفاده می شود ) - عبارت / جمله ...
نبرد جنس ها، جنگ جنس ها ( اشاره به رقابت، سوءتفاهم ها یا کشمکش های اجتماعی یا شخصی بین زنان و مردان ) - عبارت اسمی / اصطلاح The movie portrays the cl ...
سکس، مواد مخدر و راک اند رول ( به عنوان شعار یا نمادی از سبک زندگی بی بند و بار، لذت جو و گاهی طغیانگر، به ویژه در فرهنگ موسیقی راک ) - عبارت اسمی / ...
فیلم سکس، نوار ویدئویی حاوی صحنه های جنسی - اسم مرکب A celebrity sex tape was leaked online ضبط ویدئویی از فعالیت جنسی افراد ( معمولاً خصوصی ) - اسم ...
فردی بسیار جذاب و سکسی، تجسم جذابیت جنسی - اصطلاح / عبارت اسمی Many people considered the movie star to be sex on legs کسی که فوق العاده کشش جنسی دا ...
صحبت در مورد مسائل جنسی، گفتگوی مربوط به آموزش جنسی ( معمولاً بین والدین و فرزندان ) - عبارت اسمی / اصطلاح My parents gave me the sex talk when I was ...
سن، جنسیت، اهل ( کجا ) - لیست داده های دموگرافیک Please provide your age sex from which city you are اطلاعات پایه شامل سن، جنسیت و محل سکونت/مبداء - ...
جنس مخالف ( در دیدگاه دوتایی جنسیت، به جنس دیگر یعنی زن برای مرد و مرد برای زن اشاره دارد ) - اسم مرکب / عبارت وصفی He finds it easier to make friend ...
الان دوجنس گرا، بعداً همجنس گرا ( اصطلاحی که بیانگر این باور است که دوجنس گرایی، به ویژه در مردان، یک مرحله گذرا قبل از آشکارسازی کامل به عنوان همجنس ...
مردانی که با مردان دیگر رابطه جنسی دارند ( عبارتی توصیفی و اغلب در زمینه های بهداشت عمومی و علوم اجتماعی برای توصیف رفتار جنسی بدون در نظر گرفتن هویت ...
زنان، جنس لطیف ( اصطلاحی قدیمی و گاهی خوشایند، اما امروزه می تواند کمی تحقیرآمیز، کلیشه ای یا منسوخ تلقی شود ) - اسم مرکب / اصطلاح Many old novels re ...
لذت بخش تر از سکس، فوق العاده لذت بخش، بی نهایت خوشایند ( اغلب به صورت اغراق آمیز برای توصیف لذت یا رضایت شدید از چیزی ) - اصطلاح / عبارت وصفی That f ...
با سرعت و بدون ملاحظه ( یا با شتاب ) وارد شدن - عبارت فعلی He barreled in without knocking on the door با عجله و شاید بی ادبانه وارد شدن - عبارت فعل ...
جا نگه داشتن، جای کسی را حفظ کردن ( مثلاً در صف یا نوبت ) - عبارت فعلی Could you keep place for me I will be right back جایگاه ( رتبه ) خود را حفظ ک ...
حد خود را دانستن، جایگاه خود را شناختن ( اغلب با بار معنایی منفی، مبنی بر اینکه فرد نباید از موقعیت اجتماعی یا رتبه خود فراتر رود ) - اصطلاح / عبارت ...
جایی یا وضعیتی بسیار ناخوشایند، طاقت فرسا یا پر از رنج - اصطلاح / عبارت فعلی Working twelve hours a day in that heat was hell on earth جهنم روی زمین ...
وضعیت دشوار یا بغرنج - اصطلاح / عبارت اسمی Dealing with angry customers puts salespeople on a sticky wicket موقعیت ناخوشایند یا ناجور - اصطلاح / عبا ...
در تنگنا، در مخمصه، در وضعیت دشوار - عبارت حرف اضافه ای / اصطلاح He is in a bind because he lost his wallet گرفتار، گیر افتاده - عبارت حرف اضافه ای ...
افراد جدید ( به خصوص آنهایی که ایده ها، انرژی یا مهارت های جدیدی به یک گروه یا سازمان می آورند ) - اسم مرکب The team needs some new blood to improve ...
مایوس کننده - اسم Losing the match was a real downer دلسرد کننده - اسم The constant criticism can be a downer ضدحال - اسم ( محاوره ای ) Dont be su ...
آزاردهنده - اسم The speaker ignored the heckler in the crowd اخلالگر - اسم Security removed the persistent heckler from the event مزاحم ( در سخنران ...
انگار تمام روز در استراحت قهوه است؛ به شدت تنبل یا کم کار - عبارت وصفی / قیدی He never seems to be working he is on a coffee break all day long دائم ...
زل زدن به ساعت ( به معنای واقعی ) - عبارت فعلی He was just staring at the clock waiting for his shift to end بی صبرانه منتظر گذشت زمان بودن؛ لحظه شم ...
کاری بسیار کسل کننده، ملال آور و خسته کننده - عبارت اسمی / اصطلاح Listening to his long speech was like watching paint dry فعالیتی فوق العاده کند و ...
منتظر فرصت یا زمان مناسب بودن ( برای انجام کاری ) - عبارت فعلی / اصطلاح He was biding his time until the perfect moment to ask for a raise صبر کردن ...
شهری؛ آدم شهری ( اغلب توسط روستاییان به کار می رود و ممکن است بار معنایی منفی داشته باشد، به معنی کسی که با زندگی روستایی ناآشنا و شاید کمی از خود را ...
از روستا به شهر؛ از زندگی ساده به زندگی پرزرق و برق - عبارت وصفی / اصطلاحی Her journey from the farm to the fancy was inspiring she built a successfu ...
آدم جوگیر شهری؛ کسی که سخت تلاش می کند ادای اهالی شهرهای بزرگ را دربیاورد ( اغلب با دید منفی ) - اسم / عبارت وصفی He dresses in flashy clothes trying ...
دهاتی شهری شده؛ روستایی که ادا و اصول شهری پیدا کرده است - عبارت وصفی Her style changed completely after moving to the capital she is country gone ci ...
درگیر بودن بیش از حد با افکار، نگرانی ها یا تصورات خود؛ ذهن کسی که دائماً مشغول خودش است - عبارت فعلی / اصطلاح He worries constantly about what other ...
سطحی؛ کم عمق ( به اندازه ظاهر پر زرق و برق اما کم محتوای اینستاگرام ) - صفت Their friendship felt Instagram deep all smiles for the camera but no rea ...
کسی که ( فقط ) در ذهن خودش یا به عقیده خودش خودساخته است ( و لزوماً واقعیت این نیست ) - عبارت وصفی He ignores all the help he received claiming he is ...
سندرم شخصیت اصلی ( تمایل به دیدن خود به عنوان قهرمان اصلی زندگی، جایی که وقایع حول محور فرد می چرخند و دیگران به عنوان شخصیت های فرعی در داستان او تل ...
سرسختانه پای حرف یا موضع خود ایستادن ( حتی اگر بی فایده، نامحبوب یا مضر باشد ) ، حاضر بودن برای یک عقیده یا موضوع خاص تا پای جان جنگیدن - اصطلاح ( Id ...