تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آروم باش calm down آروم بگیر chill the fu*k out خودت رو کنترل کن stop freaking out خودت رو جمع و جور کن You might want to slow your roll and thin ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مطلب، موضوع یا عقیده ای رو تو کله کسی فرو کردن ( با تکرار کردن آن به طور مرتب )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بی خبر بودن بی اطلاع بودن با چیزی یا کسی هماهنگ نبودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

توبیخ، سرزنش شدید الحن، . I gave him a good dressing - down for it بخاطر اون قضیه شدیدا دعواش کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

The founder of a for - profit business

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جالب اینجاست. . The kicker is, however, when an observation device is set up to observe what slit the particles goes through, the particle then onl ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

عقیده، نظر، ادعا، یا چیزی که بدون اثبات مسلم فرض میشود و اساس اثبات مطلب، تئوری یا چیزی دیگری قرار می گیرد. فرض مسلم An unproved statement taken a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

هر آن فوراً بی درنگ بلافاصله در اندک زمانی در چشم به هم زدنی Immediately At any given time At once Soon In a short time In a heartbeat On short noti ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

غافلگیر کردن شوکه شدن Take by surprise To surprise somebody by doing/saying something unexpected

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از کوره در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با ایما و اشاره مطلبی را رساندن/ گفتن To indicate something through sings

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

• شیفته ی چیزی یا فعالیتی بودن • نسبت به چیزی علاقه ی وافر/ذوق و شوق بی حد وحصر داشتن • جون کسی به چیزی یا فعالیتی بند بودن • Be enthusiastic abou ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

• Noun: حامی، مدافع a person who vigiorously protects/fights for/ soeaks in favor of a couse قهرمان، a person who wins the first place in a competi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد گرفتن بلد شدن آشنا شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Ups and downs

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشبینی بیش از حد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

موجب ترقی کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To omit To drop To leave off

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این اواخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Right on the money کاملا درسته!! Exactly correct

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشرفت/تغییر قابل ملاحظه ای باعث شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Very different from A pampered life far from the poverty of his youth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزار دهنده، ناراحت کننده • Distressing • Upsetting It was quite confronting given the fact that we were in such a public place.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( همچنان ) پیش رفتن, جلو رفتن با قوا و سرعت بیشتر ادامه دادن عجله کردن

پیشنهاد
١

Get the hang of To understand

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف مردم ؛ ) نظر عموم مردم Raising a baby is hard. At least that’s the word on the street. “It’s the hardest job you’ll ever love!”

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Fiddle with

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی سابقه: Record heat: گرمای بی سابقه Record temperatures : دماهای بی سابقه Record profits: سودهای بی سابقه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

In slang language: especially in refer to music Excellent Extremely good

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر مسائل نه چندان جدی: داد و بیداد راه انداختن قیل و قال بپا کردن سر و صدا به پا کردن قشقرق بپا کردن های کوی سالماخ ( ترکی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دارای بار منفی: ۱ - مملو ، آکنده، پر ، سرشار از ( چیز های منفی ) Fraught with ambiguity/peril/tention/difficulty/distress/complications/danger ۲ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحدقدیمی اندازه گیری طول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

استقلال فردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Informal: پوشش، لباس، جامه، رخت White hospital garb Ihram garb A garb of student Garbed in heavy plate armor

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامه، لباس، رخت، پوشش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خودش به خودی خود فی نفسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

To settle down with less than what you intended to when negotiating کوتاه آمدن از حرف خود و پذیرفتن بخشی از خواسته های طرف مقابل هنگام مذاکره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To regard To consider

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرتاب کردن She picked up one of the chairs and flung it hard at the window انداختن • she flung herself into his arms He flung his coat on his shou ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنام مشهور A well - known, famous person or thing by the public /many people People with significant fame

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

افراطی افراط گرا افراط گر

پیشنهاد
٢

روی پای خود ایستادن Shift for yourself

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

روی پای خود ایستادن to provide all of your needs without any help from others To stand on your own The firstborn son should inherit his father's ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ذخیره کردن، کنار گذاشتن برای مصرف آینده Store, Save، Put aside for future use ۲ - قسمتی از شانه جاده بصورت تو رفتگی برای توقف موقت خودرو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوانک ( مذکر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاپتان قایق یا کشتی کوچک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To give a side eye چپ چپ نگاه کردن I am giving the side eye to anyone who wants to visit or consider living on this dry, dust, ball. . . . . . . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مهمترین اثر یا شاهکار ادبی یا هنری نویسنده یا هنرمندی A literary or artisticr masterpiece of a writer or an artist

پیشنهاد
٠

گران قیمت، ارزشمند، با ارزش valuable مهم important به دردبخور useful He had on his sled a bunch of beautifully cured otter skins, worth their weigh ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جوش دردناک چرکین به ترکی: چیبان