تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پاچه خواری کردن Bootlick Butter up Brown nose

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژنده مندرس پاره پاره کهنه Ragged nerves: کلافه، اعصاب درب و داغون، اعصاب خسته، پریشان، به هم ریخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس پاره پوره، ژنده In old, dirty, torn clothes Worn and ripped clothing •Kids were clothed in rags •The girl in rags •His nerves were in rags a ...

پیشنهاد
٢٩

کسی را دلباخته ی خود کردن دل کسی رو بردن شیفته ی خود کردن واله و شیدای خود کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مملو از آکنده از پر از سرشار از

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To get/attain/avhieve one's end ( با تلاش و کار سخت ) به هدف خود رسیدن/نائل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نتیجه، با این حساب،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسط و توسعه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش کشیدن ( موضوعی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Misleading, distracting clue In any situation, focusing on red herrings is a . deadly distraction Red herrings sow confusion. Confusion results ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Get one's ducks in a row

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستکاری قوانین یک سیستم به منظور سوء استفاده از آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی بی ادبی کردن با گستاخی با کسی رفتار کردن To be rude To talk back

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بهتر! چه بهتر! چه خوب! چه خوب که! خیلی هم خوب شد ( که ) !!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در هر حال به هر جهت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

در نهایت شدت و حدت در اوج با تمام قوا به شدت . The dart game was in full swing again

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضاحت

پیشنهاد
١

گفتن حرف یا انجام کاری که بر رنج و آلام کسی می افزاید درد یا ناراحتی کسی را عمدا زیادتر کردن To make things worse for someone who is going through ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دسته جمعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

• تن فروشی کردن • خود، آبرو، حیثیت یا قابلیت های خود را به قیمت ناچیز و برخلاف اصول اخلاقی خود فروختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برگ پیشنهاد مناقصه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مناقصه To put something out to tender: به مناقصه گذاشتن

پیشنهاد
١

به مناقصه گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گزافه گویی کردن گنده گ*زی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فراری Fugitive Not yet captured On the loose On the run Free

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Slang: آدم بی کلاس و بی فرهنگ دعوایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پا به سن گذاشته پیر سالخورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

محتاطانه و با دقت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آروم باش calm down آروم بگیر chill the fu*k out خودت رو کنترل کن stop freaking out خودت رو جمع و جور کن You might want to slow your roll and thin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مطلب، موضوع یا عقیده ای رو تو کله کسی فرو کردن ( با تکرار کردن آن به طور مرتب )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بی خبر بودن بی اطلاع بودن با چیزی یا کسی هماهنگ نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

توبیخ، سرزنش شدید الحن، . I gave him a good dressing - down for it بخاطر اون قضیه شدیدا دعواش کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

The founder of a for - profit business

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جالب اینجاست. . The kicker is, however, when an observation device is set up to observe what slit the particles goes through, the particle then onl ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

عقیده، نظر، ادعا، یا چیزی که بدون اثبات مسلم فرض میشود و اساس اثبات مطلب، تئوری یا چیزی دیگری قرار می گیرد. فرض مسلم An unproved statement taken a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هر آن فوراً بی درنگ بلافاصله در اندک زمانی در چشم به هم زدنی Immediately At any given time At once Soon In a short time In a heartbeat On short noti ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

غافلگیر کردن شوکه شدن Take by surprise To surprise somebody by doing/saying something unexpected

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

از کوره در رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با ایما و اشاره مطلبی را رساندن/ گفتن To indicate something through sings

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

• شیفته ی چیزی یا فعالیتی بودن • نسبت به چیزی علاقه ی وافر/ذوق و شوق بی حد وحصر داشتن • جون کسی به چیزی یا فعالیتی بند بودن • Be enthusiastic abou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

• Noun: حامی، مدافع a person who vigiorously protects/fights for/ soeaks in favor of a couse قهرمان، a person who wins the first place in a competi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد گرفتن بلد شدن آشنا شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Ups and downs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشبینی بیش از حد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

موجب ترقی کسی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To omit To drop To leave off

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

این اواخر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Right on the money کاملا درسته!! Exactly correct

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشرفت/تغییر قابل ملاحظه ای باعث شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Very different from A pampered life far from the poverty of his youth