wheedle

/ˈwiːdl̩//ˈwiːdl̩/

معنی: چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن
معانی دیگر: ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wheedles, wheedling, wheedled
(1) تعریف: to try to persuade or influence by coaxing or flattery; cajole.
مترادف: blandish, cajole, coax, inveigle
مشابه: beguile, butter up, charm, induce, lure, soft-soap, sweet-talk, talk

- You can wheedle him all you want, but you won't convince him to buy you a car.
[ترجمه el.] هر چقدر بخوای میتونی خرش کنی ، ولی نمیتونی متقاعدش کنی تا برات ماشین بخره.
|
[ترجمه گوگل] شما می توانید هرچه می خواهید او را چرخانید، اما او را متقاعد نمی کنید که برای شما ماشین بخرد
[ترجمه ترگمان] اگر بخواهی می توانی هر چه بخواهی به دست بیاوری، اما تو او را متقاعد نخواهی کرد که برایت ماشین بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to win or obtain by such means.
مترادف: coax, inveigle
مشابه: charm, finagle

- She wheedled the secret out of him.
[ترجمه گوگل] راز را از او کشف کرد
[ترجمه ترگمان] او راز را از او بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use guile or flattery to coax something from someone.
مترادف: cajole, coax
مشابه: blandish, fawn, flatter, sweet-talk

جمله های نمونه

1. She's one of those children who can wheedle you into giving her anything she wants.
[ترجمه گوگل]او یکی از آن بچه هایی است که می تواند شما را وادار کند تا هر چیزی را که می خواهد به او بدهید
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن بچه هایی است که می تواند هر کاری که می خواهد به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cross decided to beg and wheedle a bit.
[ترجمه گوگل]کراس تصمیم گرفت کمی التماس کند و چرخ بزند
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که باید به او التماس کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She even managed to wheedle more money out of him.
[ترجمه گوگل]او حتی موفق شد پول بیشتری از او خارج کند
[ترجمه ترگمان]حتی موفق شد پول بیشتری از او بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He managed to wheedle his way into the offices.
[ترجمه گوگل]او موفق شد به دفاتر راه پیدا کند
[ترجمه ترگمان]موفق شد که راه خود را به اداره پست برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The kids can always wheedle money out of their father.
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه می توانند از پدرشان پول بگیرند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه می توانند پول خود را از پدرشان به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wasn't invited, but somehow she managed to wheedle her way in.
[ترجمه گوگل]او دعوت نشده بود، اما به نحوی توانست راه خود را بپیماید
[ترجمه ترگمان]او دعوت نشده بود، اما به هر حال موفق شده بود راه خود را در آن جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She managed to wheedle an extra day's pay out of him.
[ترجمه گوگل]او موفق شد یک روز حقوق اضافی از او بگیرد
[ترجمه ترگمان]او دست مزد یک روز اضافی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't think you can just wheedle your way in here!
[ترجمه گوگل]فکر نکنید که شما فقط می توانید راه خود را در اینجا بچرخانید!
[ترجمه ترگمان]فکر نکن که می توانی همین جا راه خود را به دست بگیری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have to be able to wheedle your client into buying.
[ترجمه گوگل]شما باید بتوانید مشتری خود را به خرید سوق دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید قادر باشید که مشتری خود را به خرید انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The adverts scold us and cajole us and wheedle us and fawn us to keep up with the Joneses.
[ترجمه گوگل]آگهی‌ها ما را سرزنش می‌کنند، ما را سرزنش می‌کنند، ما را به هلاکت می‌رسانند و ما را حنایی می‌کنند تا با جونزها همگام شویم
[ترجمه ترگمان]The ما را گول می زنند و ما را گول می زنند و به ما کلک می زنند و به ما fawn تا خود را با the و Joneses نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He likes me to wheedle, the brute.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد که من چرخش کنم، بی رحم
[ترجمه ترگمان] اون منو به خر کردن، حیوون خونگی دوست داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wexler tried to wheedle the information out of him.
[ترجمه گوگل]وکسلر سعی کرد اطلاعات را از او خارج کند
[ترجمه ترگمان]وکسلر \"سعی کرد اطلاعاتش رو از خودش بگیره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He could have learned to charm and wheedle cooperation from them, and similarly avoided a fight.
[ترجمه گوگل]او می توانست جذابیت و همکاری را از آنها یاد بگیرد و به همین ترتیب از دعوا اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست نحوه هم کاری و wheedle را از آن ها آموخت، و نیز مانند آن ها از جنگ اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She'll wheedle out your secret if you are not careful.
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشی او راز شما را کشف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی او راز تو را به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They tried to wheedle her into leaving the house.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند او را وادار کنند تا از خانه خارج شود
[ترجمه ترگمان]هر دو می کوشیدند که او را از خانه بیرون کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

خر کردن (فعل)
wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• coax by flattery or enticement; obtain through flattery or seduction
if you wheedle someone into doing something, you gently and cleverly persuade them to do it.
if you wheedle something out of someone, you persuade them to give it you.

پیشنهاد کاربران

To wheedle money out of somebody = با چاپلوسی و یا به زور پول از کسی گرفتن
پاچه خواری کردن
Bootlick
Butter up
Brown nose
با چرب زبانی و تملق چیزی از از کسی کشیدن
خ*** مالی کردن : )

بپرس