پیشنهادهای Figure (٣,٣٦٧)
این سوال را پیش می آورد این سوال را در ذهن متبادر می نماید
@ رضوان جمشیدی سوالی که خودش دارای جواب هست و به نظر پاسخ دهنده سمت و سو میده و به جواب مشخصی هدایت می کنه.
He is out to lunch بالا خونه رو اجاره داده همچین یکم گیج میزنه شیرین عقل؟؟
( یه ) اتفاقی اقتاد. Then finally , something clicked.
جسمانی I have been working with some clients in my somatic and nervous system health coaching
مات و متحیر ماندن When you are stumped you are cnfused and . blocked, you don't know what to say or do • the answers in the comment section stump ...
. You make me feel a wash - out به درد نخور؟ بی مصرف؟
محوطه ی بیرونی
پوسته پوسته شدن و کنده شدن Come off or remove in flakes or small pieces
پرتگاه لب دریا ( یا اقیانوس )
جانئوی یاغلا ( به ترکی )
- قشقرق بپا کردن - داد و بیداد ( الکی ) راه انداختن - های کوی سالماخ ( به ترکی ) - قیل و قال راه انداختن Kick up a fuss
از برای احتیاط
دم دمی مزاجی
به خود بالیدن
اشتباه خود را پذیرفتن . I stand corrected اشتباهم رو قبول می کنم /می پذیرم. من در اشتباه بودم. من اشنباه می کردم.
سازمان یافته؟؟
احتیاط کردن
از منظر یک آسیایی با چشم های بادامی: غربی A westerner
در ناراحتی و عذاب بودن آشفته حال بودن به هم ریخته بودن از نظر روحی درب و داغون بودن . She was really on the rack
بیعار و بیکار گشتن ول گشتن یللی تللی کردن Me working and you laying around. All the . neighbors think I'm supporting you
افزودن ( به سخنرانی، متن, فعالیت یا مواد قبلی/موجود ) To add/include/insert one thing to another things and mix them The boss came up with two bo ...
به همسری گرفتن
Kiss up
دستگاه کارت زنی برای ثبت زمان ورود و خروج کارکنان
گوزو
( حرف های ) به ظاهر قشنگ اما پوچ و بدردنخور Offer tangible solutions other than airy and fairy off the cuff remarks.
اون روی کسی رو بالا آوردن روی سگ کسی رو بالا آوردن
طراحی صحنه
لت و پار کردن مورد ضرب و شتم شدید قرار دادن
Can't get rid of Can't avoid
همینطوری، ائله بلئسی ( ترکی ) An off the cuff guess یه حدس همینطوری
. The river disgorged its streams to the sea
به جهنم!
شرایط حساس و بغرنج و تعیین کننده شرایط بحرانی و نفس گیر لبه ی تیغ To be on a knife - edge To rest on a knife - edge To hang on a knife - edge To danc ...
چشم غره رفتن ( برای ترساندن و مجبور کردن کسی برای انجام کاری )
مشتاق ذوق زده هیجان زده مطمئن علاقمند enthusiastic You don't sound exactly jazzed.
Cirtainly
دور چنان دور که صدا نمیرسه
بسیار غیر معمول و عجیب Bizzar Wierd Odd Very strange and unusual Ex president called his arrest “surreal, ” adding that he “can’t believe this is ...
To increase the value of something To rise the price
۱ - یورش ۲ - در عرصه، زمینه یا فعالیت جدیدی پا نهادن در زمینه ی متفاوت یا جدیدی فعالیت کردن قدم در عرصه ی جدیدی نهادن در زمینه ی متفاوتی ورود کردن
نطق کوتاه بین دو آهنگ توسط خواننده در کنسرت موسیقی • A talk to an audiance between songs •A talk that fills the gap between two songs •An in - betw ...
این سری/ این بار/ این دفعه ( وقتی میخوای کاری رو نسبت به دفعه ی قبلی متفاوت تر انجام بدی ) . . This time around, I paid attention to everything
در ذهن یا حافظه ی کسی حک شدن Back then I didn't pay much attention to it, though some moments are burned into my memory.
۱ - گفتن همزمان دو چیز متضاد ( که نمیتونه هر دوتاش درست باشه ) . saying opposite things at the same time My boss praised my presentation but in the ...
کند و سست انجام دادن امری، وظیفه ای ، کاری تعلل کردن
جلد کاغذی روی کتاب که آن را در مقابل خراشیدگی، صدمات یا گرد و غبار محافظت می کند. The title only fed my curiosity. So I turned to the dust jacket f ...
بریده ی روزنامه Year after year all seven scrapbooks stood ready to be perused or pored over by old close . friends of the family and casual visit ...
مداقه کردن