پیشنهادهای Figure (٣,٣٢٤)
Adj: exteremly good ( در مورد پوشش و ظاهر و آرایش ) : محشر ، عااالی، شیک و پیک، مرتب و شسته رفته، بی عیب و نقص, مااااه، خفن!!! • Synonym: on poin ...
کسی خونش رنگی تر از دیگری نیست و هیچ برتری ندارند نسبت به دیگران و باید عدالت رعایت بشه. Gander: غاز نر Goose: غاز ماده
فلات تعداد دیگری از اصطلاحات جغرافیایی عبارتند از: Lowland Highland Plain Plateau
1 - باز کردن باب بحث در خصوص موضوعی حساس To bring up/bring forward a sensitive, touchy or difficult issue. • . She wasn’t sure how to broach this ...
گوشه و کنار • In every nook and corner of the country در هر گوشه و کنار مملکت
To arrange music To arrange a song
ابا ابایی از چیزی نداشتن: to have no qualms about : Israel has no qualms about disproportionate warfare and genocide.
به دقت همه ی جوانب را سنحیدن سبک سنگین کردن سالئب چئخماخ به ترکی
شدیدا گرفتار و درگیر چیزی بودن
شدیدا درگیر چیزی بودن up to one's ears Very busy Trump is up to his eyeballs in jews. But for jews that is never enough.
برنامه با طرح احتیاطی برای اتفاقات بحرانی ( منفی ) با احتمال وقوع کم اما اثرات بالقوه ی شدید. این برنامه ها به اقضاء شرایطی که در آینده ممکن هست پیش ...
در معرض دید عموم در معرض نمایش
اطراق ( کردن ) Verb: To reside temporarily Noun: temporary stay
توقف کوتاه
خوشحال و هیجان زده In terms of bodybulding: ورزیده، عضله ای
عدم قطعیت شرایط جنگی
برج و بارو/استحکامات/قلعه/سنگر موقت یا کمکی
To die a nobody بی نام و نشان از دنیا رفتن To be a nobody بی نام و نشان بودن برای کسی اهمیتی نداشتن
خواب و خیال باطل
حقیقت تلخ . Cold Reality is finally catching up to the psychopath بالاخره جانیا دارن به حقیقت تلخ میرسند.
طرفدار یا هواخواه تساوی حقوق
فریب دادن دغل بازی کردن To manipulate He plays the fiddle and the prime minister dances to the tune
در شبکه های مجازی: تودهنی بدی خوردن با جواب دندان شکن مغلوب شدن با خفت و خواری شکست خوردن
بی ملاحظه نسنجیده بی مبالات؟؟؟؟؟ The host grilled the president on the apparently indiscriminate nature of the attacks that killed at least 37, incl ...
شخص کم رو و خجالتی
شدیدا سوال پیچ کردن پی در پی سوال پرسیدن مورد بازخواست قراردادن بازجویی کردن The host grilled the president on the attacks that killed many.
To beat/bang/pound the drum با اشتیاق و پر شور در مورد مطلبی سخن گفتن یا نوشتن در جهت حمایت از آن یا متقاعد کردن دیگران برای قبول کردن آن
تحسین برانگیز
در بحث ومناظره طرف رو با خاک یکسان کردن با دادن جواب دندان شکن The professor wiped the floor with Morgan intellectually.
زنده موندن بیش از زمان مورد انتظار
آماده ی حمله بودن
دوست واقعی و قبل اتکا و اطمینان دوست یک رنگ و بی ریا I always count on him as a true blue friend. Loyal Faithful
Near miss
در اصطلاح عامیانه خروس جنگی یعنی کسی که با همه سر دعوا و جنگ دارد
تعریف و تمجید پر آب و تاب که میتواند توام با دروغ باشد.
شر و ور
اتفاق نیفتادن تحقق نیافتن نتیجه ای نداشتن به طهور نرسیدن موفقیت آمیز نبودن . Their dreams have largly failed to materialize
پایین تر از حد انتظار ظاهر شدن
فراتر از حد انتظار ظاهر شدن
• فعل ( Verb ) : توصیف کردن محسوب کردن قلمداد کردن آگهی کردن • اسم: صورت حساب اسکناس لایحه منقار پرندگان آگهی تبلیغاتی
To tease شوخی کردن
با تمام وجود با شور و شوق فراوان با اشتیاق تمام
وقتی شخص خودش رو تا سطح طرف مقابل پائین میاره و مثل خودش رفتار می کنه گفته میشه. شاید این جملات بهتر منظور رو برسونن: �میگویند: با هر کسی باید مثل ...
سر شاخ شدن درگیر شدن گلاویز شدن
Lock horns سر شاخ شدن درگیر شدن
مناسب نیست به درد نمیخوره
نایی نداشتن بریدن کم آوردن Have you ever felt like you’re running on empty? Like you’re stuck in a perpetual state of exhaustion, no matter how much ...
To go nuclear on از کوره در رفتن بسبار شدید عصبانی شدن
تعهد آور الزام آور موظف کننده Required by obligation Binding It's incumbent on you = شما ملزم هستید، بر عهده ی شماست که، وظیفه ی شماست که، شما موظف ...