تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

احتیاط کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از منظر یک آسیایی با چشم های بادامی: غربی A westerner

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ناراحتی و عذاب بودن آشفته حال بودن به هم ریخته بودن از نظر روحی درب و داغون بودن . She was really on the rack

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیعار و بیکار گشتن ول گشتن یللی تللی کردن Me working and you laying around. All the . neighbors think I'm supporting you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افزودن ( به سخنرانی، متن, فعالیت یا مواد قبلی/موجود ) To add/include/insert one thing to another things and mix them The boss came up with two bo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به همسری گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Kiss up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستگاه کارت زنی برای ثبت زمان ورود و خروج کارکنان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گوزو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( حرف های ) به ظاهر قشنگ اما پوچ و بدردنخور Offer tangible solutions other than airy and fairy off the cuff remarks.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اون روی کسی رو بالا آوردن روی سگ کسی رو بالا آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طراحی صحنه

پیشنهاد
٠

لت و پار کردن مورد ضرب و شتم شدید قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Can't get rid of Can't avoid

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همینطوری، ائله بلئسی ( ترکی ) An off the cuff guess یه حدس همینطوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. The river disgorged its streams to the sea

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جهنم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرایط حساس و بغرنج و تعیین کننده شرایط بحرانی و نفس گیر لبه ی تیغ To be on a knife - edge To rest on a knife - edge To hang on a knife - edge To danc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم غره رفتن ( برای ترساندن و مجبور کردن کسی برای انجام کاری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق ذوق زده هیجان زده مطمئن علاقمند enthusiastic You don't sound exactly jazzed.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Cirtainly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دور چنان دور که صدا نمیرسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسیار غیر معمول و عجیب Bizzar Wierd Odd Very strange and unusual Ex president called his arrest “surreal, ” adding that he “can’t believe this is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

To increase the value of something To rise the price

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - یورش ۲ - در عرصه، زمینه یا فعالیت جدیدی پا نهادن در زمینه ی متفاوت یا جدیدی فعالیت کردن قدم در عرصه ی جدیدی نهادن در زمینه ی متفاوتی ورود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نطق کوتاه بین دو آهنگ توسط خواننده در کنسرت موسیقی • A talk to an audiance between songs •A talk that fills the gap between two songs •An in - betw ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

این سری/ این بار/ این دفعه ( وقتی میخوای کاری رو نسبت به دفعه ی قبلی متفاوت تر انجام بدی ) . . This time around, I paid attention to everything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ذهن یا حافظه ی کسی حک شدن Back then I didn't pay much attention to it, though some moments are burned into my memory.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - گفتن همزمان دو چیز متضاد ( که نمیتونه هر دوتاش درست باشه ) . saying opposite things at the same time My boss praised my presentation but in the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کند و سست انجام دادن امری، وظیفه ای ، کاری تعلل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلد کاغذی روی کتاب که آن را در مقابل خراشیدگی، صدمات یا گرد و غبار محافظت می کند. The title only fed my curiosity. So I turned to the dust jacket f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بریده ی روزنامه Year after year all seven scrapbooks stood ready to be perused or pored over by old close . friends of the family and casual visit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مداقه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

:Slang خاورمیانه Middle East" as an allusion to desert areas"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Prepare Set ready آمادگی ذهنی دادن ( از قبل ) ؟؟ مقدمات گفتن چیزی را فراهم کردن؟؟ ذهن کسی را برای قبول کردن موضوع خاصی آماده کردن/سوق دادن؟؟ القاء ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تیر کسی به سنگ خوردن نرسیدن به هدف مورد نظر ناکام ماندن از هدف بازماندن در تلاش خود موفق نشدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Embrrassing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"It's spelled "precursor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همهمه Her latest Instagram upload has sent her fans in a tizzy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Kiss up Bootlick Nose brown

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تشدید کردن؟؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در جای خود میخکوب شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاملا بی حرکت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمیاب و در نتیجه خیلی گران In Hong Kong few residents own vehicles since buildings with places to park are at a premium

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نظر و عقیده ی خود را راجع به موضوعی گفتن مثلا: من گفتنیا رو گفتم While you might think making a will is all about divvying up your possessions, oth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدریخت The phrase is correct but a bit clunky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آیئخ ( به ترکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

To have brass neck رو دادشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی مورد The traditions involved a lot of blood and gratuitous violence, so don’t try this at home.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Dimple Butt chin Cleft chin