تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بخاطر دیگران هر بلایی را به جان خریدن جان خود را بخاطر دیگری به خطر انداختن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

خل و چل She's a real Oddball.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در سده ی ۱۷۰۰ میلادی از نوعی سیستم درجه بندی محصولات کشاورزی و تجاری استفاده میشد که به چها دسته ی مختلف تقسیم بندی میشد. . Good/fine Fair to middli ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت سریعا Nevertheless, popular defenses of the theory continue apace

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی چون و چرا متقن محکم استوار Such episodes are often presented as conclusive. evidence for the power of evolution وقایع/ رویدادهای این چنیتی بعنوا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٩

از نظر گذراندن؟؟ نگاه اجمالی انداختن بررسی اجمالی کردن همچنین: To give a once - over

پیشنهاد
٠

Take in . He took in the scene with one embracing glance

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱ - ( در شرایط یا موقعیت خاصی ) : عملکرد بهتری داشتن موفق تر عمل کردن ۲ - لذت بردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کلی کنار گذاشتن/امتناع کردن یا دوری کردن از انجام کاری ( برای دور ماندن از اثرات، عوارض یا نتایج منفی ناش از آن ) We steer clear of cold - proof ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Formal: معتقد بودن باور داشتن But it is a pity that some Muslims have been so influenced by the Talmud that they opine that in this story Moses do ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مواخذه کردن بازخواست کردن توبیخ کردن ملامت کردن نکوهش کردن Pharaoh and his courtiers were deluded by delay in the scourge that there was no power ab ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقر و بدبختی تنگدستی the affluence of the disobedient people and the . indigence of the obedient people

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گوناگون و متفاوت/متمایز از هم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

( با شجاعت، قدرت و قاطعیت ) رو در رو شدن/ روبرو شدن / سرشاخ شدن، مبارزه کردن . Cowards cannot go toe to toe

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شهامت President had an opportunity to prove his own . mettle

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

کسی را ( با یک نگاه ) دلباخته ی خود کردن دل کسی رو بردن شیفته ی خود کردن واله و شیدای خود کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

زنی را دلباخته ی خود کردن دل زنی را بردن زنی را شیفته ی خود کردن زنی را واله و شیدای خود کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

حساب کسی رو رسیدن دمار از روزگار کسی درآوردن دخل کسی رو درآوردن Beat the shit out of To beat someone up We should beat the brakes off this dude.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

معرکه بودن

پیشنهاد
١

Not do a stroke of work

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

۱ - از خواب بیدار کردن I was roused from my reverie by the sound of a drum ۲ - برانگیختن احساساتی چون خشم، نفرت، غرور و . . شوراندن یا تحریک کردن Ca ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( با قطعیت و با تحکم ) رد کردن و نپذیرفتن و قبول نکردن to reject به رسمیت نشناختن to refuse to recognize با نادرست، بی اساس و ناعادلانه خواندن رد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهداری یا درمانگاه واقع در یک پایگاه نظامی یا کشتی و یا ناو جنگی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

با کفایت توانمند با لیاقت کارآمد پربازده اعلی Of a high caliber a fine body with most appropriate limbs and physical and mental powers of a high cal ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

جبارانه متکبرانه Einstein was, to put it extremely mildly, a pretty smart guy. You might think that made him highhanded about his opinions

پیشنهاد
٠

شرایط بر وفق مرداد نبودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

با اعمال خشونت با کسی رفتار کردن کشیدن و بیرون انداختن ( همراه با خشونت ) هل دادن و بیرون انداختن To handle roughly

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ - رام و نرم کردن ( مثلا با مهربانی و محبت زباد برای گرفتن امتیازی یا پولی ) you need to sweeten him up before asking for the money. ۲ - حال و هوا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان و مال The cost in blood and treasure : هزینه های جانی و مالی How much more blood and treasure must be sacrificed before the deceitful ?Bush ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Iran needs to drum up more support for their next" "attack

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع یا مسئله ای که ارزش اندیشدن و تامل دارد. Thought snack Brain snack

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساده و پیش پا افتاده ( جلوه دادن ) کم اهمیت ( جلوه دادن ) the authors are pandering to the general reader with dumbed - down material )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیش از More than Greater than Upwords of The food price has risn north of 20%.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیش از More than Greater than North of We are kind of "flooded" by these books, with some . selling upwards of 6 million copies

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

As we get older, our energy levels tend to take a nosedive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To give one's word of promise قول شرف دادن In the evening the senior prisoner gave his word of honor that he would hang us if he finds hidden money

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

* کسی که از هر چیزی ایراد بنی اسرائیلی میگیره. * کسی که همیشه مته به خشخاش میذاره. * کسی که بیش از حد حساس هست و هر جا بره یه ایرادی می گیره هر چند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکی درش نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتاریها دردسرها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - نیکی کردن 2 - لطف کردن برای کسی • favor • Good deed To do someone a good turn To do something good/kind/helpful to sombody else . Maybe one day ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوله پشتی که سربازان برای حمل وسایل خود استفاده می کنند و معمولا یک بند دارد و روی سانه قرار داده میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

In slang: secret information اطلاعات واقعی و درست از چیزی یا کسی که خیلیا ازش بی خبرند. Here is the skinny To get the skinny on He wanted to get t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برخلاف انتظار؟؟؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انتقاد شدید دیگران را باعث شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه ی افتخار ( جنبه ی منفی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوابِ ( توهین یا انتقاد ) کسی را تند و سریع کف دستش گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

To have no scruples ابائی از انجام کاری ( معمولا غیر اخلاقی ) نداشتن . They had lost all scuples in their fight for existence آنهادر مبارزه برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

To eat well

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نقش بسزایی داشتن He was instrumental in causing enormous suffering and much bloodshed in this world.