پیشنهادهای Figure (٣,٣٢٩)
مایه ی افتخار ( جنبه ی منفی )
جوابِ ( توهین یا انتقاد ) کسی را تند و سریع کف دستش گذاشتن
To have no scruples ابائی از انجام کاری ( معمولا غیر اخلاقی ) نداشتن . They had lost all scuples in their fight for existence آنهادر مبارزه برای ...
To eat well
نقش بسزایی داشتن He was instrumental in causing enormous suffering and much bloodshed in this world.
To give sb willies عصبان، ناراحت و مضطرب کردن
کسی که خیلی در موردش جوک میسازن سوژه ی خنده و مضخکه ی دیگران
گویای خیلی چیزها بودن Things That Speak Volumes About Another Person
شد همان آش و همان کاسه
وقتی یه چیزی مشکوک میزنه میگیم: جریان چیه؟ چه کلکی تو کاره؟ چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؟
??What's the catch جریان چیه؟ قضیه چی؟ وقتی یه چیزی مشکوک میزنه میگیم.
پخمه
Desultory quite rhyms with its persian meaning "همینطوری "
دلیل یا توضیح قانع کننده ای برای من نیست. باب میل من نیست؟؟؟ رضایت خاطر من رو جلب نمیکنه؟؟؟ چنگی به دل نمیزنه؟ the material explanation that th ...
یه آدم قابل اتکا و قابل اعتماد که خیلی خوب از پس کارها برمیاد.
به خاطر آوردن به یاد چیزی افتادن/انداختن
حیوان باری/بارکش Any domesticated animal used by humans to carry goods and materials.
پولک ( با پولک ) تزئین شدن spangled with The grass was spangled with flowers.
مشخص معین از پیش تعیین شده Some predetermined dining - out habits
توهین آمیز و قدیمی: سیاه پوست آفریقایی
غیر معمول
جیرینگ جیرینگ سکه The prosperous chink of money
هر آنچه در توان داشت را رو کردن
قانون بی چون و چرا قانون لایتغیر The iron law of the game.
@ محسن بنی طبا چون stubborn هم معنی میده.
Impression of hunger فشار ( ناشی از ) گرسنگی
کاملا جدید به تازگی/جدیداً به بازار آمده Referes to the newness of an object
An internet slang to say f**k
Struggling with
اعتراف کردن to admit/ confess تسلیم شدن to surrender اجازه خواستن برای پرسیدن سوال to ask a question or to answer it بالا بردن دست به نشانه ی حاضر ...
Specifics= جزئیات
علاقه ی خیلی شدید و بی دلیلی به چیزی داشتن I have a thing for world flags.
A small statue تندیس کوچک ( انسان، حیوان یا الهه )
Figurine
الکی وقت را گذراندنto wadte time مسخره بازی درآوردن fool around
To laugh hystrically In stiches . That joke had me in stiches
• طوفانی شروع کردن • ( کاری را ) با قاطعیت انجام دادن • با قاطعیت و جدیت ( و پشتکار ) واکنش نشان دادن/ مبارزه کردن/ هدف را دنبال کردن/ شروع کردن
Break a case is correct not break the case. معمایی را حل کردن
ماهر حاذق توانمند بی نقص
Edible خوراکی خوردنی
The pot calling the kettle black
دلیلی برای مسئله ای بودن Looking back today, 57 years later, I would say that justifying, or accounting for the existence of life separates us from ...
به طور جانکاهی جانگدازی بطور بسیار تالم برانگیزی شدیداً Extremely Their statements sorely grieved the Prophet.
( با ) پاهای سست و لرزان
رنجش آزردگی خاطر
مردکِ دستپاچلفتی
If stakes are high, it means there is a lot at risk
عُرضه
بحث و جدلی که هدف از آن، به دست آمدن یقین نیست، بلکه قانع سازی طرف مقابل است
تهمت افترا