premeditated

/priˈmedəˌtetəd//ˌpriːˈmedɪteɪtɪd/

معنی: عمدی، با قصد قبلی
معانی دیگر: حق

جمله های نمونه

1. a premeditated murder
قتل عمد

2. his reaction was spontaneous rather than premeditated
واکنش او خودبه خود بود نه از پیش تعیین شده.

3. Premeditated murder carries the death sentence .
[ترجمه گوگل]قتل عمد حکم اعدام دارد
[ترجمه ترگمان]قتل premeditated حکم مرگ را اعلام میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In a case of premeditated murder a life sentence is mandatory.
[ترجمه گوگل]در قتل عمد حبس ابد الزامی است
[ترجمه ترگمان]در مورد قتل از پیش برنامه ریزی شده، حکم حبس اجباری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The assault was premeditated and particularly brutal.
[ترجمه گوگل]این حمله از پیش برنامه ریزی شده و به ویژه وحشیانه بود
[ترجمه ترگمان]حمله با قصد قبلی و به خصوص وحشیانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The killing had not been premeditated.
[ترجمه گوگل]قتل از پیش طراحی نشده بود
[ترجمه ترگمان]کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It appears that we are confronted by premeditated aggression. . . .
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما با تهاجم از پیش برنامه ریزی شده مواجه هستیم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما با تهاجم از پیش برنامه ریزی شده مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The murder was premeditated.
[ترجمه گوگل]قتل از پیش طراحی شده بود
[ترجمه ترگمان]قتل با قصد قبلی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In a medical book, the psychopath is cold-blooded, premeditated, uncaring, manipulative.
[ترجمه گوگل]در یک کتاب پزشکی، بیمار روانی خونسرد، از پیش برنامه ریزی شده، بی توجه و دستکاری است
[ترجمه ترگمان]در یک کتاب پزشکی، بیمار روانی خونسرد، عاری از قصد، بی تفاوت و خونسرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were neither premeditated nor authorised.
[ترجمه گوگل]آنها نه از پیش طراحی شده بودند و نه مجاز بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها نه با قصد قبلی و نه اجازه داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If convicted by the three-judge panel of premeditated murder, Amir faces life in prison.
[ترجمه گوگل]اگر توسط هیئت سه قاضی به قتل عمد محکوم شود، امیر با حبس ابد روبرو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در صورت محکومیت توسط یک هیات سه نفره از قتل برنامه ریزی شده، امیر در زندان به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The maximum penalty for premeditated murder is death or life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حداکثر مجازات قتل عمد اعدام یا حبس ابد است
[ترجمه ترگمان]حداکثر مجازات اعدام از پیش برنامه ریزی شده مرگ یا حبس ابد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After all, if they were premeditated, why were they carried out with such extreme violence?
[ترجمه گوگل]بالاخره اگر از قبل برنامه ریزی شده بود، چرا با چنین خشونت شدیدی انجام شد؟
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، اگر قرار بود آن ها با قصد قبلی پیش بروند، چرا با چنین خشونتی به این طرف و آن طرف می رفتند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Workman called it the most premeditated form of murder there is.
[ترجمه گوگل]ورکمن آن را با برنامه ریزی قبلی ترین شکل قتلی که وجود دارد نامید
[ترجمه ترگمان]workman نام آن را the از قصد کشته شدن می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The defense claim that the killing was not premeditated.
[ترجمه گوگل]مدافعان ادعا می کنند که قتل از پیش طراحی نشده است
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع ادعا می کنه که کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمدی (صفت)
picked, aforethought, prepense, deliberate, intentional, purposeful, premeditated, designed

با قصد قبلی (صفت)
premeditated

تخصصی

[حقوق] با قصد قبلی

انگلیسی به انگلیسی

• prearranged, preplanned, previously contemplated, deliberate
a premeditated action is carefully planned or thought about before it is carried out.

پیشنهاد کاربران

( Especially of a crime or something unpleasant )
done after being thought about or carefully planned
صفت/ جرم عمدی یا کار ناخوشایند، با فکر و طرح دقیق قبلی
premeditated murder
a premeditated attack
...
[مشاهده متن کامل]

The assault was premeditated and particularly brutal
In relation to the premeditative nature of the crime, he denied everything

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/premeditated
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : premeditate
✅️ اسم ( noun ) : premeditation
✅️ صفت ( adjective ) : premeditated
✅️ قید ( adverb ) : premeditatedly
با قصد و نیت قبلی
عمدی
از قبل طرح شده
با برنامه ی قبلی
adjective
: done or made according to a plan : planned in advance
◀️premeditated murder
◀️The attack was premeditated
از پیش تعیین شده
از پیش طراحی شده
از قبل برنامه ریزی شده
برنامه ریزی شده

بپرس