پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٣)

بازدید
٢,١٨٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : مثال عینی شاهد عینی نمونه روشن به عنوان مثال : The advertising campaign was a textbook example of how to sell a product

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ورزشکاری که دارای اخلاق جوانمردانه و پهلوان منشانه است و در طی مسابقه سعی نمیکند تا به هر روشی که شده، مسابقه را به نفع خود تمام کند و بِبَرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Hold out for something : ( Phrasal verb ) قبول نکردن چیزی که کمتر از مقدار مدنظر است. to not accept anything less than you have asked for به عنوا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : آتش بس موقت ( به خصوص برای مذاکره نمودن جهت رسیدن به یک آتش بس دائمی و به پایان رساندن جنگ ) Truce

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مذاکرات صلح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Off the coast : کنارِ ساحل لبِ ساحل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بدون توجه به اینکه . . . . . بدون در نظر گرفتنِ. . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زمانِ هنگامِ به عنوان مثال: When mounting the TV on a wall make sure it will be safe

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : a short high ringing sound برای صداهایی مانند صداهای تولید شده از کوبیدن ضربه به پوست هندوانه ی کاملا رسیده برای آزمایش رسیده یا ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : حشره کش برقی electric insect killer electrocutor trap

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Adjective : محصور تَنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Idiom : Feeling a little bit unwell

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Idiom : Fit and healthy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Idiom : آسان بودن انجام کاری Easy to do

پیشنهاد
١

Idiom : هوای خیلی بارانی باران شدید Very rainy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

تقریبا Approximately Nearly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مزه دار کردن چاشنی به غذا افزودن ادویه اضافه کردن به غذا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : کمترین مقدار یا سطحی که چیزی تا کنون به آن رسیده است. Lowest amount or level that something has ever reached به عنوان مثال: Th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

منسوخ شده غیررایج شده از مُد رفته از مُد افتاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Tide somebody over something : کمک کردن به دیگران در طول یک موقعیت دشوار و بحران ( به خصوص با قرض دادن پول به آنها )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : مهندس دریا و دریانوردی مهندس کشتیرانی مهندسی که شغلش طراحی، راه اندازی و نگهداری تجهیزات و ماشین آلات مورد استفاده در کشتی ها، تاس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Noun - plural /singular - North American : پیشخدمت های ( مرد و زن ) یک رستوران خدمه ی یک رستوران ( مرد و زن به صورت کلی ) Waiters and waitresses co ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

In the foreseeable future : خیلی زود به زودی Fairly soon

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase : موقعیت برتر در یک مسابقه یا یک بحث

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - uncountable : منطقه جنگی Combat zone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Verb : تعقیب و شکار کردن خرگوش ها ( به وسیله ی سگهای شکاری به عنوان یک مسابقه ورزشی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : ماشین بدون راننده ماشین خودران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خوش فروش کالایی که مردم آن را دوست دارند و خیلی به سرعت به فروش می رسد. به عنوان مثال: The new toys in my shop are selling like hot cakes. Everyone ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نظامی

پیشنهاد
٠

به شعور من توهین نکن. منو خر فرض نکن. منو احمق فرض نکن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در موقعیتی ناآشنا و نسبتا خطرناک قرار گرفتن دچار دردسر و گرفتاری شدن به هَچَل افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رنگ خردلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

رنگِ گُل بِهی

پیشنهاد
٥

از قیافه ت مشخصه از چهره ت مشخصه ( که به چی فکر میکنی، توی ذهنت چی میگذره، چه احساسی داری و . . . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - AmE : خدمتکار منزل Servant someone who is employed to do some of the work in someone else’s home

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : همایش کنفرانس مقالات گوناگون درباره یک موضوع خاص که جمع آوری شده و به صورت یک کتاب درآورده و منتشر شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Noun - countable : مرکز خدمات مشتریان an office where people answer customers’ questions, make sales etc by using the telephone rather than by meet ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

address a problem/question/issue etc : if you address a problem, you start trying to solve it ( Formal )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

Noun - uncountable : وضعیت جوی غیرعادی و شدید ( که به ندرت پیش می آید و دارای اثرات مخرب زیادی نیز می باشد. مانند: موج های گرما یا سرمای شدید، پدیده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Fire tornado آتشِ گِردبادی آتشِ گِردباد مانند ستونِ آتشِ چرخانِ بالارونده ستونی از آتش که در حالی که به صورت دورانی می چرخد، رو به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Noun - countable : ضربه ی سِرو ( نوعی ضربه به توپ در ورزش هایی مانند والیبال و تنیس که در طی آن توپ به هوا پرتاب شده و به گونه ای به آن ضربه زده می ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Noun - countable : نوعی ساندویچ ساخته شده با نان نازک که به دور گوشت ، سبزیجات و غیره پیچیده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Phrase : wake up and get out of bed promptly پاشو، صبح شده بیدار شو، آفتاب زده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گسترش یافتن توسعه یافتن به عنوان مثال : America was destined to span from Atlantic to Pacific

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

رفع نیاز کردن نیازی را برآورده کردن تامین نیاز کردن Meet demands Meet requirements

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Idiom : دمار از روزگارت دراومده !!! پدرت دراومده!!! دهنت سرویسه!!! بدبخت شدی رفت!!! به خاک سیاه نشستی!!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خبردار شدن اطلاع پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun - countable : وضعیتی که در آن تعداد زیادی از مردم به منطقه ای که در آن طلا کشف شده است، هجوم می برند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom : بیا درباره این موضوع صحبت نکنیم. بیا این موضوع را پیش نکشیم. بیا سر صحبت درباره این موضوع را باز نکنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Mass noun : سیاست خارجه ( استراتژی و خط مشی یک کشور در نحوه تعامل با سایر کشورها )