پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣١٩)
از قیافه ت مشخصه از چهره ت مشخصه ( که به چی فکر میکنی، توی ذهنت چی میگذره، چه احساسی داری و . . . . . )
Noun - countable - AmE : خدمتکار منزل Servant someone who is employed to do some of the work in someone else’s home
Noun - countable : همایش کنفرانس مقالات گوناگون درباره یک موضوع خاص که جمع آوری شده و به صورت یک کتاب درآورده و منتشر شده است.
Noun - countable : مرکز خدمات مشتریان an office where people answer customers’ questions, make sales etc by using the telephone rather than by meet ...
address a problem/question/issue etc : if you address a problem, you start trying to solve it ( Formal )
Noun - uncountable : وضعیت جوی غیرعادی و شدید ( که به ندرت پیش می آید و دارای اثرات مخرب زیادی نیز می باشد. مانند: موج های گرما یا سرمای شدید، پدیده ...
Noun - countable : Fire tornado آتشِ گِردبادی آتشِ گِردباد مانند ستونِ آتشِ چرخانِ بالارونده ستونی از آتش که در حالی که به صورت دورانی می چرخد، رو به ...
Noun - countable : ضربه ی سِرو ( نوعی ضربه به توپ در ورزش هایی مانند والیبال و تنیس که در طی آن توپ به هوا پرتاب شده و به گونه ای به آن ضربه زده می ش ...
Noun - countable : نوعی ساندویچ ساخته شده با نان نازک که به دور گوشت ، سبزیجات و غیره پیچیده می شود.
Phrase : wake up and get out of bed promptly پاشو، صبح شده بیدار شو، آفتاب زده
گسترش یافتن توسعه یافتن به عنوان مثال : America was destined to span from Atlantic to Pacific
رفع نیاز کردن نیازی را برآورده کردن تامین نیاز کردن Meet demands Meet requirements
Idiom : دمار از روزگارت دراومده !!! پدرت دراومده!!! دهنت سرویسه!!! بدبخت شدی رفت!!! به خاک سیاه نشستی!!!
خبردار شدن اطلاع پیدا کردن
Noun - countable : وضعیتی که در آن تعداد زیادی از مردم به منطقه ای که در آن طلا کشف شده است، هجوم می برند.
Idiom : بیا درباره این موضوع صحبت نکنیم. بیا این موضوع را پیش نکشیم. بیا سر صحبت درباره این موضوع را باز نکنیم.
Mass noun : سیاست خارجه ( استراتژی و خط مشی یک کشور در نحوه تعامل با سایر کشورها )
Slang : Uncool Zero chill is a phrase used to describe a person who is really agitated and seemingly has no ability to stay calm. This person may alw ...
Slang : عالی Awesome Perfect
Noun - uncountable/Adjective : a very bright blue colour آبیِ خیلی کم رنگ آبیِ خیلی روشن
Noun - countable : مجموعه ی یک ستاره/سیاره و قمرهای اطراف آن
چانه ی شکاف دار
Phrasal verb : آزاد کردن وقت یک شخص ( با اجازه دادن به وی که بخشی از کارها و مسئولیت هایی که به دوش وی است، را موقتا انجام ندهد. ) زمان بیشتری در ...
Adjective : مدرن تراز اول پیشرفته
Adjective : بهبود یافته ارتقاء یافته بهتر Improved Better
Noun - uncountable : مقاومت منفعل مبارزه بدون اعمال خشونت ( با چیزی یا در برابر نیروهای دولتی، مانند روش مبارزه ماهاتما گاندی در هند با نیروهای انگلی ...
Adjective : بتنی ( ساخته شده از بتن ) قطعی و ویژه ( Definite and specific ) واضح و روشن ( clear and certain ) به عنوان مثال : Concrete changes A ...
Noun - countable : سخنران ماهر انسانی که خیلی فصیح صحبت می کند. Sayer Talker
Noun - plural : حقوق شهروندی حقوق مدنی ( حقوقی مانند حق رای، برابری در مقابل قانون و . . . بدون توجه به جنسیت، نژاد و مذهب هر فرد )
مدافع حقوق حیوانات طرفدار رعایت حقوق حیوانات
The watershed means the time when TV programmes which might be unsuitable for children can be broadcast
Adjective : feeling annoyed, upset, and impatient, because you cannot control or change a situation, or achieve something
لپه
تعداد
معادل با : ایشالا صد سال زنده باشی برات عمر طولانی آرزو میکنم
متداول رایج
ارزش غذایی
Noun - countable - formal : A brother or sister خواهر یا برادر
Noun - uncountable : سوء مصرف مواد غیرقانونی مصرف بیش از حد داروهای غیرمجاز، مواد مخدر، الکل و . . . . به طوری که به سلامت فرد آسیب بزند. Drug abuse
ناآرام و ناراحت معذب ناخوشایند Not relaxed or comfortable
It's normal and as you would expect
Approach a problem : به مشکلی رسیدگی کردن مشکلی را حل کردن To deal with a problem
I fail to understand/see : نمی تونم متوجه بشم که چرا . . . . . نمی تونم درک کنم که چرا . . . . . گوینده، از این عبارت برای نشان دادن خشم خود از چیز ...
برطرف کردن ( نیاز، اختلاف و . . . . ) برآورده کردن ( نیاز، احتیاج و . . . . )
Noun - countable : برنامه رادیویی قابل دانلود کردن از اینترنت Verb - transitive : پادکست تولید کردن
گمانه زنی کردن
Noun - countable : مُبصِر کلاس مبصر
Noun - countable : بازیکن ذخیره ( در تیمهای ورزشی )
Noun - countable : لینک خراب لینک غیرقابل دسترس Orphan link Link rot
Noun - countable : درگاه بانکی صفحه ی پرداخت بانکی در یک خرید اینترنتی که در آن خریدار مشخصات حساب، کارت بانکی، رمز دوم، تاریخ اعتبار، رمز CVV2 و . . ...