jailed

جمله های نمونه

1. he was jailed because of insubordination to his superior officer
به خاطر نافرمانی از افسر مافوق خود زندانی شد.

2. the two criminals were jailed
آن دو تبهکار زندانی شدند.

3. He was jailed for four months for drink-driving.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رانندگی در حالت مستی به مدت چهار ماه زندانی شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت چهار ماه به خاطر رانندگی در زندان به زندان افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was jailed for two months.
[ترجمه گوگل]او به مدت دو ماه زندانی شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت دو ماه زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was jailed for 45 years for trying to blow up a plane.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تلاش برای منفجر کردن یک هواپیما به 45 سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۴۵ سال به جرم تلاش برای منفجر کردن یک هواپیما زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was jailed for five years as an alleged British spy.
[ترجمه گوگل]او به عنوان جاسوس انگلیسی به مدت پنج سال زندانی شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت پنج سال به عنوان جاسوس بریتانیایی به زندان افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was jailed for revealing secrets to the Russians.
[ترجمه گوگل]او به دلیل افشای اسرار به روس ها به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر افشای اسرار روس ها به زندان افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has been jailed eight times. Each time, friends bailed him out.
[ترجمه گوگل]او هشت بار زندانی شده است هر بار دوستان او را نجات دادند
[ترجمه ترگمان]هشت بار زندانی شده است هر بار، دوستان او را به قید ضمانت آزاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was jailed for 15 years for nobbling a horse that had been going to run in the Derby.
[ترجمه گوگل]او به خاطر نجیب‌شدن اسبی که قرار بود در دربی بدود، به 15 سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۱۵ سال زندانی شد و اسبی را که قرار بود در داربی گیر کند، به زندان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thousands of men were rounded up and jailed.
[ترجمه گوگل]هزاران مرد جمع آوری و زندانی شدند
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر دستگیر و زندانی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was jailed for firearms offences.
[ترجمه گوگل]او به جرم حمل سلاح گرم به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]او به جرم اسلحه گرم زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was jailed for two years.
[ترجمه گوگل]او به مدت دو سال زندانی شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت دو سال زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was jailed for supplying drugs.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تهیه مواد مخدر به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تامین مواد مخدر زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Watson was jailed for tax evasion.
[ترجمه گوگل]واتسون به دلیل فرار مالیاتی به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]واتسون به خاطر فرار از مالیات زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was jailed for 18 months and ordered to pay £550 costs.
[ترجمه گوگل]او به مدت 18 ماه زندانی شد و به پرداخت هزینه های 550 پوند محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۱۸ ماه زندانی شد و دستور پرداخت ۵۵۰ دلار هزینه را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• imprisoned, confined, placed in a jail

پیشنهاد کاربران

Adjective :
زندانی
زندانی شده
گرفتار
در بند کشیده شده
محبوس

بپرس