پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٣٩٤)
باشیابی کردن، باش یابی کردن
باشیابی کردن
هست و نیست، باشندگی
دین زدایش، دین زدایی، روالگرایی، عرف گرایی
دین زدودن، دین زدایی کردن
روالگرا، عرف گرا، دینزُدا
روالگرا، عرف گرا، دینزُدا
روالگرایی، عرفگرایی، دینزُدایی
رَویه ای، رَویانه، رویه وار، رِوالی، روالانه
رَویه، روال
نیستانه= غیرحضوری، هستانه= حضوری
هستانه= حضوری، نیستانه= غیر حضوری،
واژه ی نیستانه را می توان بجای واژه های ناپارسی [غیرحضوری، غیابی] بکارگیری کرد. هستانه= حضوری نیستانه= غیر حضوری، غیابی
واژه ی هستانه را می توان بجای واژه ی تازی [حضوری] بکار برد.
نیستانه؛ ( نیست - پسوند قیدساز انه )
غایب= نامَده ( ناآمده ) ، حاضر= باشنده؛ برای دانش آموزان: هست بجای حاضر، نیست بجای غایب
واژه ی نامَده را می توان بجای واژه ی تازی [غایب] بکار گرفت.
باشنده= حاضر، نامَده= غایب؛ [نامده=ناآمده، نیامده]؛ برای دانش آموزان: هست بجای حاضر نیست بجای غایب
کهن نما: چیزی که دارای نما و رویه دیرینه و باستانی و کهن است بدون اینکه باستانی باشد.
به خِنِسی یا کنسی افتادن یا به خنسی خوردن= به دردسر افتادن همراه با بی پول بودن
خِنِس شدن= - گره افتادن یا دشوار شدن یا پیچیده شدن کار، - کش پیدا کردن و به درازا کشیدن بی دستاورد کار
به درازا کشیدن، کش پیدا کردن
بی فرجام، بی دستاورد
خِنِس شدن، کش پیدا کردن و طولانی شدن کار
نما؛ نمای گزارشی= وجه خبری/اخباری
ریخت گزارشی: ریختی از کارواژه که نَهِش بیان شده در پاره گفتار را مانند نهشی رخدادی نشان می دهد.
واچک گزارشی
در دستور زبان: واچَک[در پارسی میانه]
گزارشی؛ جمله اخباری/خبری= واچک گزارشی
گزارشی
گزارشی
واچک گزارشی
گزارشی
- شُلانه - شل و ول وار، شل و ولانه - شرمسارانه
وادادگی= انفعال واداده= منفعل
منفعل= واداده، سست، شل و ول انفعال= وادادگی، سستی
واژه ی واداده را می توان بجای واژه ی تازی [منفعل] بکار برد.
این واژه نباید به ریخت [نادر خور ( =خورنده نادر ) ] نوشته شود بلکه نادَرخور ( نا درخور ) است که چَمَد ( معنی دهد، یعنی ) ناشایست، ناسزاوار، آنچه درخو ...
لرزاننده، لرزشگر، لرزانه
گُنده و ناهماهنگ، ناجور، ناسازگار، نادَرخور، بی اندام، ناساز هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
رایش= تنظیم، ساماندهی، اندازه گیری، اندیشه ورزی، رایزنی، رایش= ریاضی
واژه ی کهن نمای مزداهیک را می توان در سویه های فلسفی و پنداری ( انتزاعی ) ِ ریاضی بکار گرفت و برای سویه های کاربردی این دانش، واژه ی رایِش را بکارگیر ...
رایش وار، رایشانه، رایِش= ریاضی
رایِشی؛ وابسته به رایش= ریاضی
خودنمایانی
فرا رایش
کشاننده فراماده ای، کشاننده فرامادیک
واژه ی "هرآینه" به گمان بسیار باید [هر آیین] بوده باشد. آیین به چم روش، شیوه، روال و. . . هرآیین= به هر شیوه و روشی؛ پذیرفتنی ست که در پارسی کهن، ...
- انگارپذیر، پندارپذیر، - انگاشتنی، پنداشتنی، - پذیرفتنی
برهم کنش؛ [مانند دو دارویی که با یکدیگر برهم کنش یا تداخل دارند]