پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٣)
راهبردگر
واژه ی پنجره به گمان بسیار برگرفته از واژه ی [پنجدَری] است. پنجدری در ساختمان سازی آیینی و کهن ایرانی، نام بزرگترین و فرمندترین اتاق خانه بود که دار ...
درود بر جناب توحیدی برای ساختن بنواژنام ( اسم مصدر ) ، پسوندِ [ش] بر سر بنِ کنونی می چسبد مانند دانش، کنش، روش، گویش، بینش و. . . در گونه ای دیگر از ...
تو رو بخدا
کاهیده، کاسته
کاهیدن، کاستن
کاهیدن، کاستن
آمیزبنواژه
کشته شدن، کشتگی؛ کشتگی: در کشتگیَم امید آن هست/کآری به بهانه بر سرم دست. نظامی [در کشته شدنم این امید هست که به این بهانه دستت را بر سرم آوری] به ...
کشته شدن، در برخی جاها مردن.
سخنگیر نوواژه ی سخنگیر به جای واژه ی تازی [مخاطب]
سخنگیر نوواژه ی "سخنگیر" بهتر از هر واژه ای، فریافت و درونمایه ای که در واژه ی مخاطب هست را نشان می دهد.
کِنِسک در واجآهنگ ( لهجه ) اسپهانی. همان کنس، و گناس در گویشهای ایرانی
درود در پاسخ به کاربر سامان واژه ی کِنِس ( به چم تنگ چشم ) ، کوتاه شده ی [کِنِسک] است و پیوندی با نام انجمن اسرائیلی ندارد، انجمن اسرائیلی [کِنِسِت] ...
گِناس=کِنِس=کِنِسک، ناخن خشک، نان کور، تنگ چشم
درود بازنمود و روشنگری درباره ی پسوند "وَر": پسوندهای "ور" و "وار" و "واره" با واژه های "بر" و "بار" و بُنواژه ی "بردن[باردن]" همگی از یک ریشه و دارا ...
برونرفت ویژه، برونرفت ناچاریک، دررفت ویژه، دررفت ناچاریک
Safe شاید همریشه با "سفت" در پارسی باشد، واژه ی سفت به جز چم محکم، درونمایه هایی مانند درست و سالم، بی خطر، مطمئن و. . . را نیز می رساند که واژه ی s ...
درود تیرتخش به چم تیری ست که به سوی بالا پرتاب می شود و در جشنها و آتش بازی کاربرد داشته است. تیرتخش همینک در جایگاه یک فرواژه ( اصطلاح ) و برای رس ...
نوش نان، نوشنان، نان عسلی، نان شیرین
نوش نان، نوشنان
واژه ی یورت در ترکی به چم زمین، سرزمین، جایگاه و. . به گمان نزدیک به یقین برگرفته از واژه ی " اَرتَ" در زبانهای اوستایی و پهلوی ست که همینک در زبان ک ...
درود واژه ی اَرت یا آرت به چم زمین، همانگونه که کاربر گرامی فرتاش نیز یادآور شدند ریشه در زبان اوستایی و پهلوی دارد که همینک نیز در زبان کردی به ریخت ...
بایسته ها
پیرایه ، پیرایه ها، زر و زیور گیتی
گمان انگیز، شکدار
صد درصد، بی بروبرگرد
نرموک، خنزک
نرموک
پایمردی حقا که با عقوبت دوزخ برابر است/رفتن به پایمردی همسایه در بهشت. سعدی.
داشته، داشته ها، توانایی، توانمندی، تولنمندی ها دارایی
درود بهتر است از واژه ی "نِبیگ" که برگرفته از بنواژه ی نبشتن و نوشتن است به جای واژه ی تازی کتاب بهره گیری شود و واژه ی "نسک" نیز به جای نسخه و جلد ب ...
ماتِکان کیمیایی
دو ژنگ زغالین، ژنگ یا زنگ به جای اکسید و زغالین به جای کربن.
زغالین، چیزی که پایه ی ساخت زغال است. دی اکسید کربن= دو ژنگ زغالین
" ژَنگزا" ژنگ یا زنگ به چم ( معنی ) اکسید است. مدارید کردار او بس شگفت/که روشن دلش ژنگ آهن گرفت. فردوسی. و اکسیژن همان اکسیدزا ست، به جای اکسیژن ( ...
" ژَنگارش" ژنگ یا زنگ به چم اکسید است. مدارید کردار او بس شگفت/که روشن دلش ژنگ آهن گرفت. فردوسی. ژنگیدن= اکسید شدن ژنگارش= اکسیداسیون ژنگان یا ژنگ ...
زنگارش، ژنگارش
ژَنگیده، ژنگیده= زنگ زده، اکسید شده= اکسیده ژنگ یا زنگ به چم اکسید
ژَنگان یا ژنگارنده به جای اکسیدان ژنگ یا زنگ به چم ( معنی ) اکسید.
درود جناب رضایی اینگونه درست است: صد سال پیش نود درصد مردم، یکجانشین بودند که در بردارنده ی هشتاد درصد روستانشین ( کشاورز ) و ده درصد شهرنشین. در ...
دیگدان بلطف سخن تیزرو بود مرد/ولی دیگدانش عجب بود سرد سعدی
خسرمادر در پارسی دری افغانستان.
نای و نایین ( Nayin ) = منفی نای پنج= ۵ - قطب نایین= قطب منفی بار نایین= بار منفی آر و آرین ( arin ) = مثبت آر پنج= ۵ قطب آرین، بار آرین
" نایَنده" ناینده به جای واژه های تازی [نافی و مُنافی] نافی به چمِ ( معنی ) نفی کننده، انکار کننده است، برای برابرسازی، می توان از پیشوند" نا" که د ...
درود به کاربر سیامک گرامی نیازی به جاده خاکی زدن نیست. کجای نوشته های من بوی دشمنی و عناد به ترکزبانان می دهد یا نشانی از گردن کلفتی دارد؟! نوشته ای ...
درود کاویدن، ریخت دیگری از بنواژه ی "کافتن" است و همچم با بنواژه ی شکافتن به چم چاک دادن، شکاف زدن. کافتن و کاویدن به چم جستجو و تهی کردن نیز است: س ...
در برخی جاها "همه گیر" و گاهی "همه گیرانه": سران آمریکا جنگ تمام عیار میان حزب الله و اسرائیل را نزدیک می دانند. سران آمریکا جنگ همه گیر میان حزب ال ...
پسرفت کردن، [تودگانه] پس شاشیدن
میمون پنجه دار، پنجه کَپی