پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٠٣
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکیبیدن، دست نگه داشتن= صبر کردن صبر کن= بشکیب، دست نگه دار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصونیت از کیفر= بی کیفری، بی کیفرمانی، بی کیفرشدگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیکیفری سیاسی بی کیفرمانی سیاسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی کیفرمانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبسته = بهم بسته، لخته شده، دلَمه شده، ژله ای شده، ماسیده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَنبَستی، دلَمه ای، شله ای، شُلکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لخته کردن، دَلَمه کردن، ماسوندن، اَنبستن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" اَنبَستار" انبستار= بهم بسته شدن، لخته شدن، ماسیدن، ژلاتینی شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

" اَنبَستار" انبستار= بهم بسته شدن، ماسیدن، لخته شدن، ژلاتینی شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبستار [بنواژنام، اسم مصدر] = دَلَمه شدن، بهم بسته شدن، ماسیدن، لخته شدن، ژله ای شدن، انبسته= دلَمه شده، لخته شده، بهم بسته شده، ماسیده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شُله، شلک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شله، شُلک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مزد، بِمُزد؛ بمزد دادن/کردن= اجاره دادن/کردن، مزدگر= موجر، مزدنشین= اجاره نشین

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مزدگر= موجر، مزدنشین= اجاره نشین، بمزد دادن/کردن= اجاره کردن/دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مزدنشین= اجاره نشین، مزدگر= موجر، بمزد کردن/دادن= اجاره کردن/دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوزیان، خوزیان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رَگنِی ( رگ نی ) ، رگنا ( رگ نای )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوزنی، سوزنزده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوزنی، سوزنزده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

"رگنا" / "رگنِی" رگنا: رگ - نا ( نای، نِی ) = نی یا لوله ی باریکی که در رگ نهاده می شود. رگ نی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مَنداب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رگنا، رگنای، رگنِی ( رگ نِی ) نِیچه، نایچه، نایول، نایوله [پسوند کوچکساز - وله در پارسی و - ولا ( ula - ) در لاتین همبهرند]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شَله=قصاص؛ شله کردند مرد را پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. سنایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی عامیانه چلمن شاید کوتاه شده ی چلمنگ باشد و این دومی آمیخته از دو واژه [چل - منگ] هر دو به چم گیج و خرفت. یا اینکه چلمن ساختاری همچو واژه های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغندش، داغندی شدن؛ داغند= داغ قند= کارامل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"داغَند" داغند واژه ای پیشنهادیست بجای کارامل. داغند= داغ قند، قند داغ شده، داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغنداندن= داغندی کردن داغندش= کار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغندش= کاراملیزاسیون داغندیدن= داغندی شدن= کاراملی شدن داغند=داغ قند=کارامل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغندیدن، داغندی شدن داغند= داغ قند=کارامل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغَند؛ داغند= داغ قند= کارامل

پیشنهاد
٠

داغندش= کاراملیزاسیون داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغند= داغ قند= کارامل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"داغند" داغند= داغ قند، قند داغ شده=کارامل داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغندش= کاراملیزاسیون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشتین؛ گوشتین= مزه ی گوشتی و خوشمزه، مانند شیرین که از نام شیر گرفته شده است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان واژه ی گوشتین را بجای واژه ی بیگانه اومامی بکار گرفت. گوشتین= مزه ی گوشتی، مزه ی پنجم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"گوشتین" مزه ی گوشتین برگرفته از نامواژه ی گوشت، مانند مزه ی شیرین که برگرفته از شیر است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گفتار عامیانه: عُرضه= دستُ پا، عرضه داشتن= دستُ پا، با عرضه: دستُ پادار بی عرضه= بی دستُ پا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیوند میان شیرینی گز با درختچه ی گز: درختچه ی گز بوته ای گرمادوست، کم آب و سازگار به بومهای بیابانی و شور و درخور برای بیابان زدایی ست. بر روی نوشاخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالودن، پالایش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر روی نوشاخه های درختچه گز شپشکی می زید که با مکیدن شیره درخت خوراک می گیرد، این شیره دارای قند فراوان و اندکی پروتئین است؛ تارپای زیَنده بر روی گز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترانگبین، ترنجبین، عسلک؛ ماده ای قنددار و تراویده از شته های یک گیاه است. شته ها یا شپشک ها برای خوراک خود، شیره ی گیاه را می مکند که دارای قند بال ...

پیشنهاد
٠

هازمان تباه، هازمانتباه، تباه کننده ی جامعه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از توان، ازتوان، هنگام توانش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنگام نیاز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنگام نیاز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایدگاه، بایستگاه از بایست، هنگام نیاز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خواست، ازخواست= عندالمطالبه، از توان، ازتوان= عندالاستطاعه

پیشنهاد
٠

از توان، ازتوان - عندالمطالبه= از خواست، ازخواست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توان، توانش، توانستار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کله گنده، دم کلفت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابرفروشگاه