پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٨٧٩)
نمایان، پیدا، هویدا
تنها یه تخت جمشید بسه! نه برای شماها که هیچ، برای همه ی جهان، خدا خواسته که استوار و سرافراز بایسته و زبان گویای این سرزمین باشه که آواز و آوازه ش ...
هَمادزی هماد= همه، باهم، زی= زیست کننده همادزی واژه ای پیشنهادی ست که می توان آن را برای نامیدن [گردایه یا مجموعه ای پویا از ریززیمانها ( گروههای ری ...
درود به اندیشه و آبروی راستگویان پشتیبان و همه کاره ی خانواده ی شما دایی تونه؟!! پدر، مادر، پدربزرگ، برادر، حتا عمو هیچکس رو ندارید تکیه گاه و پشتیبا ...
پنهانی
در پهلوی واژه ی چاتوروان یا شاتوروان بکار می رفته که در پارسی به ریخت شادُروان درآمده و به چم سراپرده است که بر ایوان خانه کشیده می شده . واژه های ...
نامجویی، نامخواهی
نامجو، نامخواه
در برخی واچک ( جمله ) ها می توان [چنان، آنچنان] را جایگزین اینقدر و آنقدر کرد: اینقدر هوا گرمه که نمیشه بیرون رفت. چنان هوا گرمه که نمیشه بیرون رفت.
جان داده، کشته، مرده
جان دادگان، کشتگان، مردگان
با درود به دوست بزرگوار سرور نقدی در پاسخ به پرسشی که داشتید دیدگاهم را می گویم؛ شما دو پرسش پیش نهاده اید: [آیا هر {دگرساختن}، یک گونه {تاثیر/اثر گذ ...
ددغولِژدر آرژانتینی دد= وحشی، گوشتخوار غولژدر= اژدر غول پیکر، دایناسور بزرگ اندام . جیگانتوسور= ددغولژدر ماپوسور= ددغولژدر آرژانتینی
دداژدران؛ دد= وحشی، گوشتخوار اژدر= دایناسور . ددغولِژدر= اژدر گوشتخوار غول پیکر
ددغولِژدران؛ دد= وحشی، گوشتخوار غولژدر= اژدر ( دایناسور ) غول پیکر
ددغولِژدر دندان کوسه ای؛ دد= وحشی، گوشتخوار غولژدر= اژدر ( دایناسور ) غول پیکر
ددخاراِژدر؛ دد= وحشی، گوشتخوار خاراژدر= اژدر ( دایناسور ) خاردار
ددغولِژدر؛ دد= وحشی، گوشتخوار غول اژدر= اژدر ( دایناسور ) غول پیکر
ددشاخِژدر دد شاخ اژدر دد= وحشی، گوشتخوار، از شاخه ددپایان
آزمند، رَژد
آزمندی، فزونخواهی، افزونخواهی فزونگرایی
اژدر ( دایناسور ) های ددپا مانند: ددشاهِژدر: تیرانوسوروس رکس ددخارژدر: اسپینوسوروس ددغولِژدر: جیگانتوسوروس ددغولژدر آرژانتینی: ماپوسوروس پیشوند[دَد ...
ددپا مانند: ددشاهِژدر: تیرانوسوروس رکس ددخارژدر: اسپینوسوروس ددغولِژدر: جیگانتوسوروس ددغولژدر آرژانتینی: ماپوسوروس پیشوند[دَد] اگر از آغاز نامها بر ...
ددغولِژدر، غول اژدر ددمنش
غولدزد
خارغولِژدر، غول اژدر خاردار، خاراژدها
بازو اژدر، بازواژدر، غول اژدر گردن دراز اژدهای دراز گردن
در برخی فتادها ( نمونه ها ) : رو به= متمایل به این رنگ آبی رو به ( متمایل به ) سبز است.
رو به . . . هوا کم کم متمایل به گرمی ست. هوا کم کم رو به گرمی ست.
آرژانتینِژدر، آرژانژدر اژدر آرژانتینی، اژدهای آرژانتینی
خزنده پایان، پیشنهاد: سوسپایان؛ سوسپا= پا سوسماری، اژدهایان چارپا
شاه اژدر، شاهژدر
شاه اژدها، شاه اژدر، شاهژدها، شاهژدر
تیز اِژدر، تیزژدر
تیز اژدران، تیزِژدران؛ نشان دهنده تیزرو بودن این اژدهایان یا دایناسورها؛ تیزژدر= ولوسیراپتور
خاراژدها، خاراِژدر، خارژدر
شاخ اژدها، شاخژدها
هم افزودن، همافزودن، همافزایی کردن، همافزایش. اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر ...
هم افزودن، همافزودن همافزایی کردن Synergize اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر اس ...
سه شاخ اژدر، سشاخِژدر سه شاخ چهره، سشاخرو
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر - سردسته اژدهایان ( دایناسورها ) -
رانش افزایی
همکارِگان، همکاره ها
هم افزودن، همافزودن : این چند دارو اثر یکدیگر را می همافزایند.
هم افزاییکی، هم افزایشی
همافزا، هم افزاینده= سینرژیک همافزایی= سینرژی . # همافزودن ( بنواژ یا مصدر )
پیوسته با . . . همبسته به . . .
- هم افزا، همافزا=هم افزاینده= کنشگر یا عامل همافزایی - هم افزاییک، همافزاییک= مربوط به هم افزایی، همبسته با همافزایی؛ هر دو برابرست با synergistic
هم افزانه، همافزانه همافزاگونه، همافزاوار