پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٠٣
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشورانه، دانشوار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشورانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی قورت به گمان فراوان ریشه در واژه ی [خورد] در پارسی دارد، قورت دادن= خوردن، خوراندن، خورد رفتن، خورد دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُتوهیدن، سپر انداختن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپر انداختن گواژه ( کنایه ) از تسلیم شدن : چند چو پروانه پر انداختن/پیش چراغی سپر انداختن نظامی چاره مغلوب نیست جز سپر انداختن چون نتواند که روی درکش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[بار] آنجایی که بیمار می گوید من تاکنون چند جلسه شیمی درمانی کرده ام، هرآینه درست این است که بگوید من تاکنون چندبار شیمی درمانی کرده ام.

پیشنهاد
٠

"فَردادنامه" فردادنامه به چم ( معنی ) حق ثبت یک نوآوری یا اختراع؛ فرداد= جدا، ممتاز، برتر، برتری داده شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"فَردادنامه" به چم ( معنی ) حق ثبت یک نوآوری یا اختراع؛ فرداد= جدا، ممتاز، برتر، برتری داده شده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خیلی دقت بالایی هم نیاز نداره امین جان، سرمه را وام گرفته یه ماق هم چسبونده بهش شده سرمه ماق و سورماق یعنی کشیدن و مالیدن! این که دیگه کاری نداره آپو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراروانشناختی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه گاه؛ گستره ی پیرامون ریشه، گرداگرد ریشه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانسنجانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانبُد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانسنج

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنشگر روانشناختی، کنشگر روانشناسیک، کُنای روانشناختی، کنای روانشناسیک، کنای روانیک، کنشگر روانیک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمون روانشناسی آزمون روانسنجی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانی، روانیک، روانشناسیک؛ روانی یا روانیک= وابسته به روان روانشناسیک= وابسته به روانشناسی، از روانشناسی [ایک پسوند صفتساز پهلوی - پارسی است مانند ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزه ساز مزه رسان، مزه افزا، مزَفزا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاشنی مزه ساز مزه افزا، مزَفزا مزه رسان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شماره شناسایی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگیز شناسایی؛ برگیز پیشنهاد سرور ایرزاد در زیر واژه ی کارت است. برگیز: برگ و پسوند کوچکساز [ایز] برگیز= برگه ی کوچک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود به کاربر امید باقری که گفت [واژه ی ریشه پیوندی با بنواژه ی رشتن ندارد چون ریشه بیشتر همچو موی پریشان است تا چیزی که بافته شده باشد] بزرگوار، [رش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی لاله ساخته از لال ( =سرخ ) و پسوند نامساز [ه] است: دو لب چو نار کفیده دو رخ چو سوسن سرخ دو رخ چو نار شکفته دو لب چو لاله لال عنصری واژه ی لال ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گفته ی دهخدا واژه ی روده ساخته از رود و پسوند نامسازِ [ه] است؛ روده همچو رود دراز و پرپیچ و خم است ازین رو به این اندام روده گفته اند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

هفَشتی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هفَشتی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپهرپیکران

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپهرپیکر، پیکر سپهری، سپهرپیکران= صورتهای فلکی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانشناسیک= از روانشناسی، همبسته به روانشناسی، مربوط به روانشناسی= psychologic و نیز روانشناختی و روانشناسشی . روانشناسیکال= psychological . پسون ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانپژوهیدن= روانپژوهی کردن، پژوهش روانشناسی کردن روانکاویدن روانشناختن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارپاشناس، حشره شناس

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُمَنده= تارپا، حشره جمنده شناسی= حشره شناسی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارپاشناس، جُمَنده شناس

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُمَنده شناسی تارپاشناسی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارپاشناسیک جُمَنده شناسیک حشره شناسیک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُمَنده شناسانه، تارپاشناسانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمنده شناختی، تارپاشناختی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُمنده ای، تارپایی؛ جُمَنده شناسیک، تارپاشناسیک؛ وابسته به جمنده شناسی یا تارپاشناسی جمنده= حشره، جنبنده، تارپا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمنده شناسی جُمَنده= حشره، جنبنده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرز، گاهی می توان ترز را جایگزین حالت کرد: [او به ترز ناجوری سخن می گوید] واژه طرز تازیده ( عربی شده ) ترز پارسی ست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تَرز، گاهی می توان ترز را جایگزین وضعیت کرد. [او به ترز ناهنجاری راه می رفت. ] واژه ی طرز، تازیده ( عربی شده ) ترز پارسی ست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرز ناپایا، ترز= حالت، روش، وجه ناپایا= التزامی، غیر قطعی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناپایا، ناپایدار، در دستور زبان ناپایا به جای التزامی=غیرقطعی تَرز ناپایا به جای وجه التزامی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"ریخت"، "گونه"، "تَرز" در دستور زبان می توان از یکی از واژه های ریخت و یا گونه و یا ترز به جای [وجه] بهره گرفت: ریخت دستوری یا گونه دستوری یا ترز دست ...

پیشنهاد
٠

زبان پارسی نوین دارای سه پیشوند دستورزبانی است که به کارواژگان ( فعلها ) نقش دستوری می دهد: ۱ ) پیشوند بـ : در پیوستن به بن کنونی، تَرز دستوری ( وجه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناپایا، ناپایدار، نااستوار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترز دستوری، گونه دستوری، ریخت دستوری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترز گزارشی، گونه گزارشی، ریخت گزارشی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرز= روش، شیوه واژه ی طرز، تازیده ( عربی شده ) ترز پارسی ست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریخت اگری/اگریک/گرویی گونه اگری/اگریک/گرویی ترز اگری، ترز گرویی