پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)
زیست گیتایی
گوارزی، گوارزیست، گوارزیان، گوارزیستان
زبانزد یا فرواژه ی [مشت را تو رفتن]، گواژه ( کنایه ) از وادادن و کوتاه آمدن و یا رها کردن چیزی از روی نبود توانایی در بدست آوردن آن است. در جایی که ...
کشمکش، ستیزه گویی، تنش
گواژه، پوشواژه، گواژه= گوشه کنایه، سخن پوشیده و نارُک
"اسب زین کرده" استعاره از یک کار یا کنونه ( حالت ) آماده، ساخته پرداخته، لقمه آماده
ساخته پرداخته اسب زین کرده
تا کی بچه بودن و بچگی کردن؟! چه کارشناسی داشته باشی چه نداشته باشی باید پایبند و پاسخگو باشی، باید بزرگ بشی.
پِیآوا، پی آوا، واژه ای پیشنهادی ست به جای وُیس ( voice ) در پندارگاه ( فضای مجازی ) ، پیآوا= پیام آوا، آواپیام
آوا، پِی آوا، پیآوا، به جای وُیس در پیامرسانها. پیآوا= پیام آوا زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
آوا، پِیآوا، پی آوا، پیام آوا
مُشتی : رسولی با وی نامزد کردند با مشتی عشوه و پیغام. ( تاریخ بیهقی ) . از بیت المال بر او چیزی بازگشت ، اما مشتی زوائد فراهم نهاده اند. ( تاریخ بی ...
مُشتی: تعدادی، مقداری پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد [ حسنک ] خود مرده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) . مشتی غوغا و مفسدان که جمع آمد ...
مُشتی= یک مشت، اندکی، کمی، یک تعداد یا مقدار کم : پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد [ حسنک ] خود مرده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) . ...
گمان برانگیز شدن
گمان برانگیز کردن، گمان برانگیز خواندن
گمان برانگیز کردن، گمان برانگیز خواندن
گمان انگیز، گمان برانگیز
گمان انگیز
گمانمند
بددرمان
با استواری، با شدت، با زور با خم به ابرو نیاوردن، نیرومندانه، با گام های استوار
- استوارانه - بسیار، به فراوانی
- بسی، بسیار - یکسره، سراسر - استوارانه، پافشارانه
با سپاس، سپاسمندانه، سپاسگذارانه
- بسیار - پافشارانه - استوارانه
بخواست، به خواست، بخواسته
پرتوان، پرزور، زورمند
خَب، خف
کارگشا
کارگشا
ریزپرنده با زیرگروه های چارپر، ششپر، هشتپر
ناآرامیها این واژه را می توان در بسیاری از فتادها به جای اعتراضات به کار برد.
خودفروخته
سختترین کیفر
شاید گویا انگار
شهر بوزآباد در نیمروز خاوری کاشان و یکی از بخش های شهر آران و بیدگل است که باشندگان آن به زبان پهلوی گویش راژی سخنور هستند. در بخشبندی های کشوری، ای ...
نام ابوزیدآباد یک نام من درآوردی حکومت عربگرا و تازی زده است، نام دیرینه و درست این شهر کهن در زبان راژی یا راجی، بوزآباد یا به گفته باشندگان آنجا بی ...
درود برخی دوستان ریشه ی واژه مویز را در آمیزواژه ی "مو آویز" ( =انگور آویخته ) دانسته اند. دیدمان دیگری که می توان در نگاه داشت آمیختگی واژه ی مو هم ...
سرور مرزبان اگر مژه از موز به چم پوشش برگیری شده بود پیش از همه و درخورتر از همه باید به موی سر مژه گفته می شد که پوشاننده ی سر است و حتا به ریش گفته ...
در کنونه ( حالت ) سخنگیر ( دوم کس ) بودن: بزرگوار، گرامی
این بنده خدا هم با این همه فشار چجوری داره زندگی می کنه آیا؟! یه آرامبخش کلونازپام با یه لیوان آب سرد بکش بالا تا با این همه فشار چشمات نزده بیرون! ت ...
[واژه ی باردار در پارسی یک واژه ی نوساز است] انگار مثلن واژه باردار تو همین صد سال گذشته ساخته شده! واقعا حیفه که این درافشانیها آراسته به چند بیت سر ...
نامواژه ی کشمش از دو بخش کش و مش فراهم آمده؛ "کش" کوتاه شده کِشک یا کَشک بوده و واژه ی کشک همان خشک است، درواقع کشک که برای نامیدن دوغ خشک شده کاربرد ...
دایزه=خاله دا - دای - دایه - دایک= مادر ایزه= پسوند کوچکساز است مانند دوشیزه، کنیز، مویز. دایزه= مادر کوچک، که برای خواهرِ مادر که همچون مادر دوم ی ...
دا - دای - دایه - دایک= مادر ایزه= پسوند کوچکساز مانند دوشیزه، کنیز، مویز دایزه= مادر کوچک، که برای خواهرِ مادر که همچون مادر دوم می ماند بکار رفته ...
- خوارداشتی، خوارداشت= کوچک کردن، پست نمودن - خوارگونه
چندتا، تعدادی، مقداری ( کاربرد سبُک آلود ) از ایشان به رزم اندرون نیست باک چه مردان بردع چه یک مشت خاک. فردوسی ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه خو ...
سَبُک آلود
- چندتا، چنتا - یک مشت، یه مشت