پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٣)
ولنگارانه، ساده انگارانه، شلخته وار
آسانگیرانه
درود بر جناب نقدی شاید در برخی گزاره ها آسانگیرانه بتوان "به درستی" را جایگزین [طبیعتا] کرد ولی این برابرِ نازکبینانه و دقیقی برای آن واژه ی بیگانه ن ...
از سویی، از سوی دیگر
از سویی، از سوی دیگر
خواهی نخواهی، چه بخواهیم چه نخواهیم
کوبش
سراینده یا شاعر رزمی پهلوانی ( حماسی ) سده ی هشتم هجری که "برزونامه" از اوست. برزونامه کتابی رزمی ست درباره ی جنگهای برزو فرزند سهراب که به پیروی از ...
پیوست شده به، پیوند شده به، پیوسته به
اگر پهلوی را ندانی زبان / به تازی تو اروند را دجله خوان. فردوسی. کلیله به تازی شد از پهلوی / به دینسان که اکنون همی بشنوی. فردوسی نگه کن سحرگاه تا ...
وارفتن برنج
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
انجام پذیرفتن، به انجام رسیدن= مُحَقَق شدن
انجام پذیرفتن، به انجام رسیدن
از رویِ، بر پایه ی= به حسابِ گفته های من را به حساب دشمنی نگذار. گفته های من را از روی دشمنی ندان.
درون شدن به دروازه شهر درون شده ، به خانه بازشدند. ( تاریخ بیهقی ) . دیو و فرشته به خاک و آب درون شد دیو مغیلان شد و فریشته زیتون. ناصرخسرو
فروشکافتن، واپاشیدن
فروشکاندن، واپاشاندن، فروشکافی کردن، واپاشی کردن
"درگرفتن" سخن با او به مویی درنگیرد / وفا از هیچ رویی درنگیرد. خاقانی. کدام چاره سگالم که در تو درگیرد / کجا روم که دل من دل از تو برگیرد. سعدی.
از کار افتادن
از کار افتاده، خراب شدن= از کار افتادن. خراب کردن= از کار انداختن
درود پاسخ به کاربر پارسی: در میان پارسی دوستان " تَرامون" به جای قطر دایره به کار می رود، ترامون از دوبخش "ترا" که پیشوندی کهنست به چم [از سویی به س ...
در اختیار گذاشتن= در دسترس گذاشتن. در دسترس یا در اختیار گذاشتنِ دانش و آگاهی نیز همرسانی کردن دانش و آگاهی ست. در دسترس گذاشتن یا همرسانی کردن به ...
هی هر روز با یه نام کاربری نوشته میذاره! ریشه واژه قرمه را که گفتم از غرمه سانسکریت و گرمه اوستایی به چم گرم کردن و پختن گرفته شده، واژه سبزی هم که ...
مگر قرار است برای ریشه یابی واژه ها سازمان ثبت اسناد و ریشه های تاریخی وجود داشته باشد؟ ریشه یابی واژه ها بر پایه ی همانندی بُن ها و چم ( معنی ) آنها ...
خوب گفتی درواقع همون قرقیزها و قزاق ها و اویغورها ترک اند، مردم آذربایگان که از نظر چهره ای ایرانی اند، آذری هایی هستند که در این سه چهار سده ی گذشته ...
"خانیز" واژه "خانه" به جز چم آشنای آن، گاهی به چم مربع نیز به کار می رود مانند خانه های شطرنج و. . ، یا "چهارخانه" که به نگاره ای با مربعهای فراوان گ ...
در کتابی که صد سال بیشتر نیست پیدا شده! و نهصد سال گم بوده دنبال نمونه و گواه گشتن کاری بس پرخطا و لغزش است، یابندگان یا شاید بهتر باشد بگوییم جور ...
ای دانایی که نوشته های مرا نمی پسندی و منفی می دهی یا با گزارش کردن، سعی در پاک کردن آنها داری، خیالی نیست پیگیر کارت باش! ولی منِ بیسواد و خرفت را ه ...
نابایست
در کتابی که صد سال بیشتر نیست پیدا شده! و نهصد سال گم بوده دنبال نمونه و گواه گشتن کاری بس خطا و لغزش است، یابندگان یا شاید بهتر باشد بگوییم جور کن ...
نگاره ( گرافی ) میان دندانی به نگاره ای گفته می شود که برای گرفتن آن، فیلم یا تلق به کمک یک ابزارک، پشت دندان های آسیای بالا و پایین ایستا شده و با پ ...
میان دندانی
سراسر دندانی، فرتور ( تصویر ) یا نگاره ( گرافی ) سراسر دندانی.
رِندنامه
"مُر" مر قانون= نص قانون
تَلک، تلق، طلق. این واژه پارسی ست و به گونه ای سنگ کانی گفته می شود که شفاف و برگه ای شونده است. می توان این واژه را به جای فیلم نگاتیو به کار برد.
برآوردی
مَرنویسه، مَرنوشت = ریخت نوشتاری شماره = رقم واژه "مَر" در پارسی کهن همان شماره است که در این چم در سروده های فردوسی و دیگران آمده است.
"رخداده" واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگوییم [رخدادی ...
رخدادی، رویدادی. واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگویی ...
دگرنده، دگریده
شناسانده شده، شناسه شده
واژه ی نَهمار شاید دگردیس شده ی واژه ی [نه شمار] باشد به چم بیشمار که چم و معنی های بیکران و بسیار بزرگ نیز یافته است.
این واژه باید ( وابندی کردن ) باشد که کم کم به چهر گاوبندی کردن درآمده. وابندی کردن به چم وابستن، وابست کردن، زدوبند کردن.
خط میخی شناسی به شیوه ی پانترکی: یه گوشه سنگنوشته رو می بینه بقیه ش رو بیخیال. اد رو دیده منا رو ندیده! نه تنها اینجا که هر سند و گواهی را بریده بری ...
کران گر، کَرانگر
کرانش
کرانیدن، کرانمند کردن