پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣١٢
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست گیتایی

پیشنهاد
٠

گوارزی، گوارزیست، گوارزیان، گوارزیستان

پیشنهاد
٠

زبانزد یا فرواژه ی [مشت را تو رفتن]، گواژه ( کنایه ) از وادادن و کوتاه آمدن و یا رها کردن چیزی از روی نبود توانایی در بدست آوردن آن است. در جایی که ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشمکش، ستیزه گویی، تنش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گواژه، پوشواژه، گواژه= گوشه کنایه، سخن پوشیده و نارُک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"اسب زین کرده" استعاره از یک کار یا کنونه ( حالت ) آماده، ساخته پرداخته، لقمه آماده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساخته پرداخته اسب زین کرده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

تا کی بچه بودن و بچگی کردن؟! چه کارشناسی داشته باشی چه نداشته باشی باید پایبند و پاسخگو باشی، باید بزرگ بشی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پِیآوا، پی آوا، واژه ای پیشنهادی ست به جای وُیس ( voice ) در پندارگاه ( فضای مجازی ) ، پیآوا= پیام آوا، آواپیام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آوا، پِی آوا، پیآوا، به جای وُیس در پیامرسانها. پیآوا= پیام آوا زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آوا، پِیآوا، پی آوا، پیام آوا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُشتی : رسولی با وی نامزد کردند با مشتی عشوه و پیغام. ( تاریخ بیهقی ) . از بیت المال بر او چیزی بازگشت ، اما مشتی زوائد فراهم نهاده اند. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُشتی: تعدادی، مقداری پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد [ حسنک ] خود مرده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) . مشتی غوغا و مفسدان که جمع آمد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُشتی= یک مشت، اندکی، کمی، یک تعداد یا مقدار کم : پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد [ حسنک ] خود مرده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) . ...

پیشنهاد
٠

گمان برانگیز شدن

پیشنهاد
٠

گمان برانگیز کردن، گمان برانگیز خواندن

پیشنهاد
٠

گمان برانگیز کردن، گمان برانگیز خواندن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان انگیز، گمان برانگیز

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان انگیز

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمانمند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بددرمان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با استواری، با شدت، با زور با خم به ابرو نیاوردن، نیرومندانه، با گام های استوار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- استوارانه - بسیار، به فراوانی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بسی، بسیار - یکسره، سراسر - استوارانه، پافشارانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با سپاس، سپاسمندانه، سپاسگذارانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بسیار - پافشارانه - استوارانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بخواست، به خواست، بخواسته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتوان، پرزور، زورمند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَب، خف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارگشا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

کارگشا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزپرنده با زیرگروه های چارپر، ششپر، هشتپر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناآرامیها این واژه را می توان در بسیاری از فتادها به جای اعتراضات به کار برد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودفروخته

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سختترین کیفر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاید گویا انگار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهر بوزآباد در نیمروز خاوری کاشان و یکی از بخش های شهر آران و بیدگل است که باشندگان آن به زبان پهلوی گویش راژی سخنور هستند. در بخشبندی های کشوری، ای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام ابوزیدآباد یک نام من درآوردی حکومت عربگرا و تازی زده است، نام دیرینه و درست این شهر کهن در زبان راژی یا راجی، بوزآباد یا به گفته باشندگان آنجا بی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود برخی دوستان ریشه ی واژه مویز را در آمیزواژه ی "مو آویز" ( =انگور آویخته ) دانسته اند. دیدمان دیگری که می توان در نگاه داشت آمیختگی واژه ی مو هم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرور مرزبان اگر مژه از موز به چم پوشش برگیری شده بود پیش از همه و درخورتر از همه باید به موی سر مژه گفته می شد که پوشاننده ی سر است و حتا به ریش گفته ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کنونه ( حالت ) سخنگیر ( دوم کس ) بودن: بزرگوار، گرامی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این بنده خدا هم با این همه فشار چجوری داره زندگی می کنه آیا؟! یه آرامبخش کلونازپام با یه لیوان آب سرد بکش بالا تا با این همه فشار چشمات نزده بیرون! ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[واژه ی باردار در پارسی یک واژه ی نوساز است] انگار مثلن واژه باردار تو همین صد سال گذشته ساخته شده! واقعا حیفه که این درافشانیها آراسته به چند بیت سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
-١٠

نامواژه ی کشمش از دو بخش کش و مش فراهم آمده؛ "کش" کوتاه شده کِشک یا کَشک بوده و واژه ی کشک همان خشک است، درواقع کشک که برای نامیدن دوغ خشک شده کاربرد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایزه=خاله دا - دای - دایه - دایک= مادر ایزه= پسوند کوچکساز است مانند دوشیزه، کنیز، مویز. دایزه= مادر کوچک، که برای خواهرِ مادر که همچون مادر دوم ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دا - دای - دایه - دایک= مادر ایزه= پسوند کوچکساز مانند دوشیزه، کنیز، مویز دایزه= مادر کوچک، که برای خواهرِ مادر که همچون مادر دوم می ماند بکار رفته ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- خوارداشتی، خوارداشت= کوچک کردن، پست نمودن - خوارگونه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندتا، تعدادی، مقداری ( کاربرد سبُک آلود ) از ایشان به رزم اندرون نیست باک چه مردان بردع چه یک مشت خاک. فردوسی ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه خو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَبُک آلود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- چندتا، چنتا - یک مشت، یه مشت