پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٣)
استان مرکزی نه در مرکز ایران است و نه مرکز و پایتخت است، فقط از روی اینکه زمانی بخشی از استان مرکز یعنی تهران بود، این نام مرکزی روی آن مانده. چند س ...
پذیرا کردن، پذیراندن
باور پذیری، خرد پذیری
مگه تاکنون سخن راست و درستی هم برای گفتن داشتی که میگی دیگه حرفی نیست؟! یه مشت دروغهای پانترکها رو بازگویی می کنی اینا که حرف نشد. من ریشه واژه های ...
اینکه واژه ای امروزه به چند ریخت در یک زبان به کار می رود نشان دهنده ریشه دار بودن و پیشینه ی آن واژه در آن زبان نیست. کپیدن در پارسی قبلا به معنی ر ...
کهنترین بنمایه ای که بطور ضمنی زبان همه ایرانیان را رهنمود می شود، کتاب جغرافیای استرابو است که از جغرافیدان دو سده پیش از خودش ( اراتوستن ) بازگفت م ...
واژه " گُر" به چم آتش که کارواژه [گر گرفتن] را می سازد، همریشه است با واژگان" آگر" در کردی ( =آتش ) ، اخگر در پارسی ( =پاره آتش، جرقه ) ، آگ و آگنی د ...
درود واج/ق/ در تازی مانند پارسی واگویی نمی شود، واج /ق/ در تازی بسیار خشن و سنگین ( با پس وپیش و بالاپایین شدن شگفت و چشمگیر حنجره ) واگویی می شود، ...
درود در زبان تازی واج /گ/ نیست، واج/ق/ نیز در تازی مانند پارسی و ترکی واگویی نمی شود، واج /ق/ در تازی بسیار خشن و سنگین ( با پس وپیش و بالاپایین شدن ...
"با اینکه" نیازی به واژه وجود در اینجا نیست: با وجود اینکه درسم رو خوب خونده بودم، نمره خوبی نگرفتم. با اینکه درسم رو خوب خونده بودم، نمره خوبی نگرف ...
هوز یا حوز نامی ست که تازیان پس از چیرگی بر ایران، به خوزی ها که باشندگان بنیادین خوزستان بودند دادند. درواقع زمانی که دبیره ( خط ) تازی نقطه نداشت ...
زی بخش
پرداخت، ویرایش
سربرق
کارجامه
مِه رگ، مهرگ
زنهار دادن، زنهاره دادن به جای اتمام حجت کردن، اولتیماتوم یا ضرب الاجل دادن. پارسی بگوییم، پارسی بنویسیم.
زنهار دادن، زنهاره دادن
" زِنهار" واژه ی پارسی زنهار یا زنهاره ( به چم مهلت و هشدار ) را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل، اتمام حجت] به کار برد. پار ...
" زِنهار" واژه ی پارسی زنهار ( به چم مهلت و هشدار ) را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد. پارسی بنویسیم، پارسی بگو ...
واژه ی پارسی " زنهار" را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد. پارسی بگوییم، پارسی بنویسیم.
اُکسنده ( اکسید کننده )
تنگی دم، تنگ دمی، دُژدَمی
"بهره گیری" حق بهره گیری به جای حق آبونمان یا حق اشتراک
"سرشانه" به جای واژه ی اِپُل
"پیش پرده" به جای آنونس و تیزر و. .
سبزدشت
درود "ساز" واژه ای پارسی ست که ریشه آن در زبان پهلوی به ریخت "ساچ"، بُن کنونی از کارواژه ساختن بوده است. این بن در آغازِ راهِ پارسی نو به ریخت "ساز" ...
دل گفت مرا علم لَدُنی هوس است / تعلیمم کن اگر تُرا دسترس است گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ / در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
تباه
واژه ی "پِی جو" را می توان به جای واژه بیگانه [پیجر] نیز به کار برد. پی جویی کردن=پیج کردن
پی جویی کردن
پی جویی، پی جویی کردن به جای پیج کردن
"بر" اینجا به چم هوش و یاد و حافظه است که از واژه های [بیر ] و [ویر] گرفته شده: بپرسید نامش ز فرخ هجیر /بگفتا که نامش ندارم به ویر فردوسی مرا گوئی ...
پاسخ به بانو الیاسی: این بیت به این چم: در کارزار یا میدان عشق، اندازه نگه دار و تندروی نکن دریا جای شنا آموختن نیست. میدان عشق را به دریای ناآرام ه ...
اگر مگر برای من شرط و شروط تعیین نکن. برای من اگر مگر نذار.
اگر، اگر که
۱. روشنگری، بازنمود ۲. ستودن
درود در پاسخ به جناب قوطوری باید گفت زبان ترکی یک زبان پسوندی است به این چم که در پایه، پیشوند و میانوند در این زبان کاربرد نداشته است و هر پیشوندی ...
خرد نخست، خرد فراگیر
"خودبار" واژه ای پیشنهادی به جای کامیون. خودرو بار، خودرویی برای باربری، که واژه ی خودبار از آن به دست می آید. خودباره به جای وانت و کامیونت.
"پنداردانشیک" واژه ای پیشنهادی ست به جای [علمی تخیلی] پارسی بگوییم پارسی بنویسیم💐
به جای جهل مرکب می توان از واژه ی کهن/دُژآگاهی/بهره برد، دژآگاهی = جهل مرکب دژآگاه = جاهل مرکب، دارنده جهل مرکب: در این کارگه مرد هشیار جوی / نه دنگ ...
جناب ! ! !ِ تاریخدان! به روشنی پیداست که کتاب هایی که می خوانی فراتر از مرزهای بسته ی یک کتاب پانترکی نیست وگرنه اینقدر با آگاهی و اطلاعات سطحی مطلب ...
"برونداد" گاهی می توان از برونداد به جای واژه تازی نتیجه بهره برد: نتیجه ی این جنگ از قبل مشخص بود. برونداد این جنگ از پیش آشکار بود.
جناب ! ! !ِ تاریخدان! نام می تونه عوض بشه ولی شخصیت نه؛ نشون به اون نشون که طرف اومده یه نامی رو خودش گذاشته که ندانسته داره پرده از روی شخصیتش برمی ...
خرد فراگیر، خرد نخست
در برخی گزاره ها می توانیم "سنگر گرفتن" را به جای گارد گرفتن یا موضع گرفتن به کار بریم: او جلوی این سخن من گارد گرفت یا موضع گرفت. او جلوی این سخن م ...
در برخی گزاره ها می توانیم "سنگر گرفتن" را به جای گارد گرفتن یا موضع گرفتن به کار بریم: او جلوی این سخن من گارد گرفت یا موضع گرفت. او جلوی این سخن م ...
در برخی گزاره ها می توانیم "سنگر گرفتن" را به جای گارد گرفتن یا موضع گرفتن به کار بریم: او جلوی این سخن من گارد گرفت یا موضع گرفت. او جلوی این سخن م ...