پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٤٧٤)

بازدید
٣,٥٩٥
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کتابی که هنوز ویراستاری و شیرازه بندی ( صحافی ) نشده می توان گفت " نوشتمان"

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

"پندارین" پندارین به جای مجازی، در برابر با راستین ( حقیقی ) فضای مجازی= پندارپهنه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چمبار، چم بار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیاهو، برگرفته از واژه ی [های و هوی]

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان [های و هوی] بوده که با گرفتن یک میانوند ( ا ) ، به "هیاهو" دگردیس شده. به چم شلوغی و ازدحام.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گنجانده ها، گنجاندگان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی " گنجانده" به جای محتوی. گنجاندِگان یا گنجانده ها به جای محتویات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدیداری و دیرینگی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدیداری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدید آوری، احداث کردن= پدید آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دورفرمان به جای کنترل از راه دور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

"دورفرمان" به جای ریموت کنترل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُربَنگل یا انگل گربه ای، توکسوپلاسموز انگلی ست که از گربه در جایگاه میزبان بهره گیری کرده و به دیگر پستانداران نیز گسترش می یابد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگل گربه ای، گُربَنگل ( گربه انگل )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوچک سری ( میکروسفالی ) یک نابسامانی در رویش عصبی است که در آن سر ( مغز ) بیمار کوچک است. آشکارسازی آن با اندازه گیری دور سر رویان با آوانگاری ( سونو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مِه رگ یا مهرگ به جای آئورت با سپاس از سرور ایرزاد برای پیشنهادهایشان نوواژه ی [مهرگ]، برابر خوبی به جای آئورت است ولی آوایش ( تلفظ ) آن مِهرگ باید ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی فرنود را می توان اینگونه واشکافت: پیشوند فر: به پیش و جلو بودنِ بنِ پس از خود را آشکار می کند. نود: به چم نهاد که در واژه هایی مانند بهنود، خ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگرش به شناسش ( تعریفی ) که برهان خلف دارد می توان برابرواژه های زیر را به جای آن به کار گرفت: فرنود پس آیند، فرنود پس استوار این فرنود برای استو ...

پیشنهاد
٠

بزرگترین هم بخشیاب ( ب ه ب:بهب )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"هم بخشیاب" به جای مقسوم علیه مشترک این واژه های دراز و بیهوده تازی را باید از زبان ارجمند پارسی دور ریخت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشیاب به جای مقسوم علیه هم بخشیاب به جای مقسوم علیه مشترک پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

پیشنهاد
١

هم بخشیاب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اُسپُران به جای مکمل واژه ی پهلوی اُسپور به چم کامل و کارواژه ی اسپوردن به چم کامل کردن بوده است. بن این کارواژه به ریخت امروزی اُسپُر خواهد بود که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اُسپُران به جای مکمل واژه ی پهلوی اُسپور به چم کامل و کارواژه ی اسپوردن به چم کامل کردن بوده است. بن این کارواژه به ریخت امروزی اُسپُر خواهد بود که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوواژه ی پیشنهادی "اَکَران" به جای [سرمد] سرمد به چم ( معنی ) بی آغاز و بی پایان، خداوندی که آغاز و انجام ندارد. اَ: پیشوند ناینده یا نفی کننده کران ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" اَکَران" اَ: پیشوند نایسته یا نفی کننده کران: مرز، حد اَکران: بیمرز، بی نهایت سرمد به چم بی آغاز و بی پایان، بی سروته به جای این واژه، نوواژه ی ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی "سَهیگ" در پهلوی به چم شایسته، سزاوار، شایان ( worthy ) به کار می رفته که شاید به ریخت [صحیح] درون زبان تازی شده و با درونشد به بابهای گوناگون ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ریاضی " مُک" به جای صحیح واژه ی [مُک] به چم کامل، بی کم وبیش، درست و دقیق است که در کاربردهای روزانه و عامیانه کاربرد دارد: این کیسه برنج، مک ده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"شمارگان مُک" واژه ی [مُک] به چم کامل، بی کم وبیش، درست و دقیق است که در کاربردهای روزانه و عامیانه کاربرد دارد: این کیسه برنج، مک ده کیلو است. چَمَ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

" اُسپور" واژه ای پهلوی ست به چم کامل و با کارواژه ( فعل ) اسپوردن=کامل کردن. ریشه یابی واژه ی اُسپور می پندارم که این گونه باشد: اُس یا اُست که در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

" اُسپور" واژه ای پهلوی ست به چم کامل و با کارواژه ( فعل ) اسپوردن=کامل کردن. ریشه یابی واژه ی اُسپور می پندارم که این گونه باشد: اُس یا اُست که در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ارزیاب

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

" ارزیابی" انتقاد یا نقد کردن اگر برای بررسیِ خوب و بد یک جستار ( موضوع ) بی هیچ بدخواهی باشد ( انتقاد سالم ) ، در اینجا برابرواژه ی ارزیابی پیشنهاد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیین بدرودگویی، آیین بدرودمان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدرودمان، درودمان، بدرودگویی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدرودمان، درودمان، بدرود گویی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

گُسَستار، گُسَلِش، گسست و گسل، بن های گذشته و کنونی کارواژه گسستن ( =جدا شدن، جدایی ) است، می توان از آنها نام ستاک ( اسم مصدر ) ساخت به چم فاصله ( ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرگشتن به چم تکامل یافتن. فرگشت= تکامل فرگشته= تکامل یافته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پشتیبانی کردن، هوای ( کسی را ) داشتن، پشت ( کسی ) بودن، اداره کردن. نمونه: تو برو جلو، من دارمت. او با داشتن دستمزد کم، تونسته به خوبی خانواده اش ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدِگی، شوِش از ستاک شدن، و دگرش پذیری به جای انفعال منفعل= شده، دگرش پذیر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بایمان به جای قانون بایمان: بای=بن کنونی از بایستن، مان=پسوند نامساز. بایمان نامواژه ای ست که بایدها را بازنمایی می کند همان کاری که واژه ی قانون می ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تند واکنش، زود واکنش گروه های تند واکنش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنجارش 𐬵𐬀𐬥𐬘𐬁𐬭𐬆𐬱

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

"بِچَمد" ، "چمد" ما واژه ی چم را به جای معنی به کار می بریم، واژه ی [یعنی] کارواژه یا فعلی تازی است به چم [معنی می دهد، قصد می کند]. اینک اگر ما کار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"بایستار" این واژه ی چم رسان و درخور را در پیشنهادهای جناب شمس دیدم و می پندارم که می تواند جایگزین خوبی به جای قانون باشد. نوواژه ی بایستار، نام ست ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پس زدن، وازدن، کنار زدن، پسزنی، وازنی، کنارزنی، پسزَنِش، وازنش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود به جناب ابراهیمی داشتن و داریدن ساخته شده از بن گذشته و کنونی و از یک ریشه اند ولی کاربرد یکسانی ندارند که با هم جابجا شوند، چم ( معنیِ ) داشتن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست گرامی اینگونه نگاه به واژه، ویژه ی سروده های دلی و ذوقی و عاشقانه است که جایگاه خود را دارد، در اینجا واشکافی واژه از نگاه ریشه شناسی و به شیو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

پندار پهنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اینگونه که نگریسته می شود واژه ی "نِبیگ" که از نبشتن یا نوشتن برگیری شده از همه ی برابرواژه ها برای جایگزینی به جای کتاب بهتر باشد. واژه ی نسک را هم ...