پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٢٣)

بازدید
٢,٦٣٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان تاتی ( آذری ) ، به ریخت " کِژمِژ " گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود سرمه، اکسید یا سولفید سرب و روی است که از کوره های گدازش سرب و روی به دست می آید. سرب در پی سادگی برون آوریِ آن از کان ( معدن ) ، یکی از کهنتری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لیزابه لیزابه = تراوش لعابدار و روان غده ها = موکوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت تاپویی یا به گفته اصفهانیها پشت تاپوی به آدم دنیا نادیده، خجالتی و بی سر و زبان و بی دست وپا گفته می شود. پشت تاپوی یعنی که انگار یارو تاحالا از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

شاید [بُش یا پُش یا بوش] در بشقاب ( بوشقاب، پشقاب ) ، ریخت دگرگون شده ی واژه ی [پیش] باشد ولی اگر به گفته برخی دوستان، بش را به چم تهی و خالی بدانیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

" بَوِش" سُراینده شاهنامه استاد سخن پرداز فردوسی واژه بَوِش ( =بودن ) را به چم تقدیر و سرنوشت به کار برده است: هر آن چیز کو خواست اندر بَوِش / بر آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودخواسته، آگاهانه، ئانسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخواسته، نادانسته، ناآگاهانه

پیشنهاد
٠

ماداَندامه، مادگی

پیشنهاد
٠

نراَندامه، نرِگی

پیشنهاد
١

ماداندامه، مادگی

پیشنهاد

نراَندامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زَهار، شرم اندام، شرمگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندام نر، نرگی، کیر، نر ندامه به جای آلت رجولیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نر اندامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهاشکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روانساز، روانکن، روان کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدف شکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوبه، کوبش، زنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عادت ماهانه، قاعدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[دوره زنانگی]: ماهینِگی، دشتان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرتور یا نگاره سراسر نمای دندانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه اندامک را می توان بجای پروتز ( اندام ساختگی یا مصنوعی ) نیز بکار ببریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اندامیار = ارتز، بریس اندامک = پروتز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سراسرنمای دندانی" دستگاه پرتونگاری ( رادیوگرافی ) پانورکس یا سراسرنمای دندانی: یک ابزار شناسایی باارزش برای دندانپزشکان است. در سنجش با دیگر روش ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" نگاره سراسرنمای دندانی" گونه ای نگاره، فرتور یا تصویر پرتونگاری ( رادیوگرافی ) ست که از آرواره بالا و پایین و دندانها انجام می شود. - دستگاه راد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنبش گیر، جنبش کاه، ویراینده، اندامیار بِرِیس یا اندامیار در پزشکی و توانبخشی: ابزارهایی که پیرامون اندام گذاشته و پوشیده می شود تا از جنبش اندام کاس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهم ریختگیها، آشفتگیها، ناهماهنگیها، نابسامانیها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیرادندانی، پیرامون دندانها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندامک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزدار، مرزینه دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزینه، مرزداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جای گذار، کارگذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفتیدگی، افروختگی که دربردارنده ی آماس، داغی، قرمزی وگاهی درد یا سوزش است. در پزشکی می توان واژه پارسی تفتیدگی یا افروختگی را به جای واژه تازی التها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفتیده، افروخته، تفتیدگی یا افروختگی به جای التهاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمابان، دمابان چای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

/ اوهر ریخت کهن ابهر است نه اهر/ یعقوبی تاریخنگار وگیتاشناس سده سوم هجری درباره نامگذاری ابهر چنین می گوید؛ [ابهر شهری مشهور میان قزوین و زنجان و همد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه سراسرنما به جای واژه ی بیگانه پانوراما برساخته شده است. سراسرنمایی = پانورامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سراسرنمایی/ سراسرنما = پانوراما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" سراسرنمایی" واژه ای برساخته است به جای واژه ی بیگانه ی پانورامیک. سراسرنما = پانوراما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سراسرنما = پانوراما سراسرنمایی = پانورامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخوشی، بیماری، درد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جغرافیدان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیتاشناس، گیتی شتاس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود برخی بنیاد و ریشه واژه آستارا را به تالشی [هوسته رو] دانسته اند به چم " آهسته رو". برخی دیگر نیز گمانه ی [اُستورو[ را درست می دانند به چم "کنار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک به باور، به گمان بسیار، باور پذیر، باور کردنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

/چیره دل/ به ایران زمین باز کردند روی / همه چیره دل گشته و رزم جوی ( دقیقی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نا - هار = ناخورده، گرسنه/ در گذار از زبان پهلوی به پارسی نو، برخی دگرش واجها دیده می شود ماننددگرش واج /ه/ و /خ/ به یکدیگر، برای نمونه هوپ خوب / هُش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژگان از ترکی در سومری؟! خیلی راحت می گویید این واژگان ترکی است پس اگر سومری همان نیاترکی نباشد دستکم ترکی در آن زمان بوده؟! نتیجه گیری به همین سادگ ...