پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٤٧٤)

بازدید
٣,٥٩٥
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اینگونه که نگریسته می شود واژه ی نشیمن باید کوتاه شده ی [نشینمان] باشد که به ریخت نشیمن درآمده. بن کنونی از کارواژه ی نشستن پسوند نامسازِ "مان": نشی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آس به چم آسیا یا آسیاب است درواقع آس از گونه های دستی، آبی، بادی و ستورگرد بوده است. و آسیدن به چم آسیاب کردن خواهد بود، می توان پنداشت که کارواژه ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوده، ساییده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

"هَماده" یا "هماد" همادن= با هم ( جمع ) کردن، هماد، هماده= با هم جمع شده، مجموع، کل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عهده گرفتن= پذیرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل همیشه بهار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود بر جناب روزگاری جناب، اینکه داشبورد یک جعبه ایه سمت راست سرنشین، چه گفتنی داره؟ که یک بار هم نه، دو بار! گفتید اینو که همه می دونند، اگر می تونی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرا به جای متخصص، ویژه گرایی= تخصص

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرایی به جای تخصص ویژه گرا= متخصص

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دانشی، دانشیک، فراویژه، ویژه گرایانه، نمونه ها: واژه های تخصصی در این رشته واژه های دانشیک در این رشته - این رشته دارای ۸۵ واحد تخصصی است. این ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراهم آمدن، ساخته شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

همگرایی، همداستانی، هماوایی، هم نگاهی، همدلی، سازگاری، هماهنگی پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی عامیانه ی " لق" که درست تر این است که به ریخت [لغ] نوشته شود درواقع کوتاه شده واژه ی [لَغز]از کارواژه ی پارسی "لغزیدن" است به چم [از جا دررفتن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

واژه ی "کاک" را می توانیم به جای واژه ی بیگانه ی بیسکویت به کار ببریم. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

"کاک" ( 𐬐𐬁𐬐 ) نان نازک و خشک، شیرینی خشک کرمانشاه. کاینک از صحن حلاوات برون می آید کاک و فرنی و نمکزی زبر شیرین کار بسحاق اطعمه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گوهر ( 𐬔𐬋𐬵𐬀𐬭 ) "گوهر" ماده ای که با روش های شیمیایی، واپاشی پذیر به چیز ساده تری نیست. در همۀ اتم های هر گوهر یا عنصر ویژه، شمار پروتون ها یکس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوهر واژه ی گوهر ( =سرشت، ذات ) را می توان به جای واژه ی تازی عنصر ( element ) به کار گرفت. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هم باوری، همباوری 𐬵𐬀𐬨𐬠𐬁𐬬𐬀𐬭𐬌

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاک ورز، خاکورز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با این شوند ( دلیل ) که فروز به چم روشنی است و صفت یا فروزه واژه ای ست که برای فروزش یا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

درود واژه ی "نشان" چمهای فراوانی دارد بهتر است برای واژه ی [صفت] برابر دیگری گزیده شود، واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

درود واژه ی "نشان" چمهای فراوانی دارد بهتر است برای واژه ی [صفت] برابر دیگری گزیده شود، واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با ای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زادوَر، زادآور. 𐬰𐬁𐬛𐬬𐬀𐬭، 𐬰𐬁𐬛𐬁𐬬𐬀𐬭.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارزشمند، پرارزش، زندگی بخش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خودپاشی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایسته بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی همانندی . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشونده، ناشدنی، نشدنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشونده، ناشدنی، نشدنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پس نگری، پسنگری

پیشنهاد
٠

پَسنِگری کردن، پسنگریستن، پس نگریستن

پیشنهاد
٠

پَسنِگری کردن، پسنگریستن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس نگری، پسنگری، پسنگری کردن، پسنگریستن= عطف بما سبق کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

" بُنِش" بنش از واژه ی بونیشتیه پهلوی به چم بن و پایه و اصل داشتن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس گردش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آماردار [𐬁𐬨𐬁𐬭𐬛𐬁𐬭 ] آمارداری= حسابداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمارداری، آماردار= حسابدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود در زبانهای ایرانی برای ژاد یا جنسیت دختر، نامواژه هایی مانند کِچ، کیجا، کیزگ و. . به کار می رود ( بجای فرزند دختر واژه های دُت، دخت و دختر کاربر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرخاب، سرخبال 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬁𐬠 ، 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬠𐬁𐬭

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرخاب، سرخبال [𐬯𐬊𐬭𐬑𐬁𐬠 ، 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬠𐬁𐬮] نامواژه [نحام] یک واژه ی تازی است، نام پارسی این پرنده سرخاب است، نامواژه ی سرخبال نیز می تواند درخور ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واجدان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازبرخاستن، زندگی دوباره، رستاخیز، بازشکوفایی، رواگ ( رواج ) دوباره