پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٤)
پیشوند نایِش، نایش = نفی، نفی کردن، پیشوند "بی" همیشه در آغاز نام می آید و [نداشتنِ] چیزی را نمایان می کند، این پیشوند، نام را به فروزه ( صفت ) دگ ...
"نا" پیشوند نایِش یا نفی است. نایش = نفی، نفی کردن پیشوند "نا" همیشه در آغاز فروزه ( صفت ) می آید و [نبودن] را نمایان می سازد، این پیشوند فروزه را ...
نایِِش واژه، # پیشوند نایش# نایش واژه به چم واژه ی نفی کننده ( نشانگر نبودن یا نداشتن یک ویژگی ) که یا آزادانه در جمله می آید یا در جایگاه پیشوند به ...
همیشه بیاد
درمانگاه گردشی
خورگَرد، گردنده به گرد خورشید ( هر خورشیدی )
پاراکلینیک = پیرابالینی، پاراکلینیکی = پیرابالینیک، پاراکلینیکال = پاراکلینیکی = پیرابالینیک پسوند "ایک" ( ic ) در زبان پهلوی، پسوندی فروزه ( صفت ) ...
پاراکلینیک = پیرابالینی، پاراکلینیکی = پیرابالینیک، پسوند "ایک" ( ic ) در زبان پهلوی، پسوندی فروزه ( صفت ) ساز بوده که همینک به دیس "ای" کوتاه شده ...
در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.
در زبان پهلوی، [بوره] و [بوری] به چم بیا: بوره بلبل بنالیم از سر سوز / بوره آه سحر از مو بیاموز تو از بهر گلی ده روز نالی / مو از بهر دلارامم شو و رو ...
درود مولانا در بند پنجمِ یکی از ترجیع بندهای دیوان شمس از زبان شمس تبریزی می گوید: "ولی ترجیع پنجم درنیایم جز به دستوری / که شمس الدین تبریزی بفرماید ...
درود کوشن در زبان مردم آذربایگان به چم زمینهای کشت و کار و کشاورزی و باغی روستاییان است. به نظر می رسد این واژه از [کاشتن] به دست آمده که در زبان بو ...
در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.
در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.
نویسه و واج /گ/ با نام "گاف": این واجِ بی کاربرد در تازی، در زبان پارسی، درست مانند واجِ /ک/ به دو شیوه ساخته و واگویی می شود یعنی مانند واج ک، دارا ...
نویسه و واج /و/ با نام "واو"، به جز واکه های ( واجهای صدادارِ ) [اُ] و [او] که برای نمونه در واژه های "خوش" و "گوش" به کار می روند، این نویسه در پارس ...
نویسه و واج /و/ با نام "واو" به جز واکه های ( واجهای صدادارِ ) [اُ] و [او] که برای نمونه در واژه های "خوش" و "گوش" به کار می روند، این نویسه در پارسی ...
جا گرفتن، اندوختن یا اندوخته کردن. جا گذاشتن، اندوخته گذاشتن به جای رزرو گذاشتن، جا نگه داشتن، اندوخته نگه داشتن
جا گرفتن به جای رزرو کردن، واژه " اندوخته" هم به جای رزرو، کمابیش درخور است.
کشیدن به جای سِرو کردن در فارسی به جای "سِرو کردن غذا یا خوراک"، می گوییم " کشیدن غذا یا خوراک". زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
نامواژه اژدها را می توان در جایگاه هماَرز و برابر به جای دایناسور به کار برد. اژدها، خزنده و سوسماری بسیار بزرگ است در فرهنگ اسطوره ای مردمان جهان، ...
پیش کردن[در] = بستن در تا جایی که لای در باز بماند.
در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن، تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن، تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
خواهش دعا کردن، نیک خواهی کردن
درخواست نیکخواهی، خواهش دعا
لابه کنان
در گویش مردم اسفهان، لُوه زدن، همان لابه کردن
لابه، لابه کردن = التماس کردن، لُوه زدن ( گویش اسفهانی )
به گویش اصفهانی [لُوه] لوه زدن = التماس کردن، اصرار بسیار کردن
چِزاندن، از بنیاد ( در اصل ) به چم برشته کردن، تفت دادن، آب کردن دنبه تا نزدیک به سوزاندن است. در فرهنگ عامیانه به چم با سخن آزار دادن، زخم زبان زدن ...
در گویش اسفهان، "جِز زِدَن" به چم [سوزش در جایی از تن داشتن] ( بیشتر در پی یک سوختگی کوچک )
در گویش اسفهانی کارواژه [کار دادن] به چم [کارایی داشتن، قابل استفاده بودن] است: این دستگاه هنوز کار میده.
اینگونه دگرشِ واج در واژگان، تنها ویژه ی واج /ن/ به /م/ نیست، دگرش به چ: هنگامی که در واژه ای واج /ج/ بیصدا باشد و پس از آن واج /ت/ بیاید، /ج/ به /چ ...
اژدها، نامواژه اژدها را می توان در جایگاه هماَرز و برابر به جای دایناسور به کار برد. اژدها، خزنده و سوسماری بسیار بزرگ است در فرهنگ اسطوره ای مردما ...
میانجی، میاندار، پیوندگر
میاندار، میانجی
/میانه/ در برخی جاها واژه میانه ( میونه ) را می توان به جای رابطه به کار گرفت: این دو برادر رابطه خوبی با هم ندارند. این دو برادر میانه خوبی با هم ...
دگرش به میم، اگر در واژه ای، واج /ن/ بیصدا باشد و پس از آن، واج /ب/ بیاید در هنگام واگویی ( تلفظ ) ، دگرش /ن/ به /م/ پدید می آید مانند واژه های شنبه ...
درود نویسه و واج [ک]: این نویسه ( ریخت نوشتاری واج ) در زبان تازی نماینده تنها یک واج است ولی در زبان پارسی نماینده دو واج، واج ک را در واژگان [کاهو، ...
سوزن قفلی
میخ شستی، شست میخ، شسمیخ
پاسخ به جناب باقری: داوش و ادعایی که بی سند دانشیک و گواهی تاریخی پیش انداخته شود چه ارزشی دارد؟ کوشکنلر! را از کجا آورده ای؟ برای کوچرو بودن آنها چه ...
در گویش مردم اصفهان نیز " مُک" به چم کامل و درست است.
مُکوار، مُک = کامل، تمام
در زبان پارسی گاهی، واژاکها ( اصطلاحها ) ی " کف رفتن" یا " کف زدن" به جای قاپیدن، قاپ زدن یا ربودن به کار می رود و کفرو یا کفزن، نام کُناک ( اسم فاعل ...
خودگردانی ( خودسالاری یا استقلال درونی )
پیوند همسری
پیوندی؛ خویشاوندی که پس از پیوند همسری پدید می آید. نَسَبی = تباری؛ خویشاوندی که در پیِ هم تبار و همخون بودن پدید آمده است.
ناپایدار = نِسبی، تباری = نَسَبی، پیوندی = سببی