پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)
پایین روی خورشید
" کَسمان"، "کسمندی" به چهره یا ریخت کَس ( شخص یا هر پدیده ای ) نمایان شدن. کسمند= متشخص
واژه ی "واچَک" همریشه با واژه های واج، واژ، واز، آواز و. . است و بهتر است از همین واژه به جای واژه ی تازی [جمله] بهره گیری شود. واچیدن= جمله ساختن و ...
واژه ی "واچَک" همریشه با واژه های واج، واژ، واز، آواز و. . است و بهتر است از همین واژه به جای واژه ی تازی [جمله] بهره گیری شود. واچیدن= جمله ساختن و ...
مضاف= افزوده، مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ، حرف اضافه= افزون واژ
مضاف= افزوده، مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ، حرف اضافه= افزون واژ
چیم، چیمه= علت چیمش= تعلیل چیمتن= علت آوردن چیمی، چیمیک= عِلّی چیمان، چیمگان= علل
تنش زا
تنش زا
کلیدواژه به واژه هایی گفته می شود که از نوشتاری بلند برون آوری شده و در بسامدی بالا و نیز غیر اتفاقی گویای جستارهای ارزنده آن نوشته می باشد. سفارش ...
"یازش" آختن و یاختن به چم بیرون کشیدن است با بن کنونی آز و یاز. می توان نام ستاک ( اسم مصدر ) یازش را به جای استخراج به کار گرفت. آختن، یاختن= بیرو ...
پربسامد، پیاپی، پی درپی
در انگارش ( ریاضی ) واژه "همتا" می تواند برابر با متمایل نگریسته شود. همتا= متماثل همتایی= تماثل
[یارو] در آغاز یک بایستار یا قانون برای خودش می شناساند: [در پارسی هیچ واژه ای با واج /ی/ آغاز نمی شود] پس بنابراین به این فرجام دست می یابد که [یار] ...
در انگارش ( ریاضی ) به جای تماثل می توان از واژه ی "همتایی" بهره کرفت . همتایی= تماثل همتا= متماثل
واژه ی [قشقرق] به گمان فراوان برگرفته از نام و سروصدای پرنده ای ست که "کشکرک" نامیده می شود همان زاغ یا کلاغ زاغی پرسروصدا و جارو جنجال که در شهرهای ...
فرسودن، پوسیدن
ایستایش
نااُسپُر، ناسپر، در زبان پهلوی واژه ی اوسپوریگ به چم کامل و اَنوسپوریگ به چم ناقص بوده، انوسپوریگ را می توان در پارسی کنونی ساده تر نمود و نوواژه ی ...
نااُسپُری، ناسپری، در زبان پهلوی واژه ی اوسپوریگ به چم کامل و اَنوسپوریگ به چم ناقص بوده، انوسپوریگ را می توان در پارسی کنونی ساده تر نمود و نوواژه ...
شاش بند
جوره
واژه ی استبعاد آنجایی که به چم بعید دانستن است می توان به جایش از برابرهای پارسی "گمان نداشتن" و یا "باور نداشتن" بهره گرفت.
باور نکردن، باور نداشتن، گمان نداشتن، دور از ذهن دانستن،
پوزشمندانه
" بُردار" بُردار به جای واژه ی تازی ناقل. بن گذشته از ستاک یا مصدر [بردن] پسوند نام ستاک ساز [ار] بردار به چم برنده چیزی از جایی به جایی، بیشتر به ج ...
"پدیدارنده" در برخی گزاره ها واژه ی پدیدارنده را می توان به جای فاکتور/عامل به کار گرفت. در گرمایش زمین چندین فاکتور/عامل موثر بوده است. در گرمایش ...
آفریننده، سازنده، پدیدار کننده، پدید آورنده، پدیدارنده
"خوردار" بن گذشته[خورد] پسوند نام ستاک ( اسم مصدر ) ساز [ار] مانند گفتار، کردار. در برخی جاها که واژه مصرف برای چیزهای خوردنی به کار می رود می توان ...
به کتابی که هنوز ویراستاری و شیرازه بندی ( صحافی ) نشده می توان گفت " نوشتمان"
"پندارین" پندارین به جای مجازی، در برابر با راستین ( حقیقی ) فضای مجازی= پندارپهنه
چمبار، چم بار
هیاهو، برگرفته از واژه ی [های و هوی]
همان [های و هوی] بوده که با گرفتن یک میانوند ( ا ) ، به "هیاهو" دگردیس شده. به چم شلوغی و ازدحام.
گنجانده ها، گنجاندگان
واژه ی " گنجانده" به جای محتوی. گنجاندِگان یا گنجانده ها به جای محتویات
پدیداری و دیرینگی
پدیداری
پدید آوری، احداث کردن= پدید آوردن
دورفرمان به جای کنترل از راه دور
"دورفرمان" به جای ریموت کنترل
گُربَنگل یا انگل گربه ای، توکسوپلاسموز انگلی ست که از گربه در جایگاه میزبان بهره گیری کرده و به دیگر پستانداران نیز گسترش می یابد.
انگل گربه ای، گُربَنگل ( گربه انگل )
کوچک سری ( میکروسفالی ) یک نابسامانی در رویش عصبی است که در آن سر ( مغز ) بیمار کوچک است. آشکارسازی آن با اندازه گیری دور سر رویان با آوانگاری ( سونو ...
مِه رگ یا مهرگ به جای آئورت با سپاس از سرور ایرزاد برای پیشنهادهایشان نوواژه ی [مهرگ]، برابر خوبی به جای آئورت است ولی آوایش ( تلفظ ) آن مِهرگ باید ب ...
واژه ی فرنود را می توان اینگونه واشکافت: پیشوند فر: به پیش و جلو بودنِ بنِ پس از خود را آشکار می کند. نود: به چم نهاد که در واژه هایی مانند بهنود، خ ...
با نگرش به شناسش ( تعریفی ) که برهان خلف دارد می توان برابرواژه های زیر را به جای آن به کار گرفت: فرنود پس آیند، فرنود پس استوار این فرنود برای استو ...
بزرگترین هم بخشیاب ( ب ه ب:بهب )
"هم بخشیاب" به جای مقسوم علیه مشترک این واژه های دراز و بیهوده تازی را باید از زبان ارجمند پارسی دور ریخت.
بخشیاب به جای مقسوم علیه هم بخشیاب به جای مقسوم علیه مشترک پارسی بگوییم پارسی بنویسیم