پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٤)
/ پذیرفتن، روامند شناختن / ایران، استقلال بحرین را به رسمیت شناخت. ایران، خودسالاری بحرین را پذیرفت. ایران، خودسالاری بحرین را روامند شناخت.
مانترا واژه ای ست در سانسکریت به چم اندیشه ی رها و آزاد، و این اندیشه رها و بی قید و بند، در بنیاد همان سخن ایزدی یا گفتار وَرجاوند اهورایی ست، برابر ...
درود واژه "من" با درونمایه ( مفهومِ ) اندیشه و منش، واژه ای ست کهن و بکار رفته در اوستا، سرش سبز باد و تنش ارجمند / مَنَش برگذشته ز چرخ بلند ( فردوس ...
نویسش
دورو؛ کسی که نمودش همان بودش نیست. بیرونش با درونش همسان نیست.
درود کارواژه کَپیدن در پارسی کنونی به چمِ عامیانه ی خوابیدن ( به رو افتادن ) است ولی در گذشته چمِ ربودن و گرفتن را داشت: در خون جگر بسی تپیدم / تا بو ...
فراخواندن
کَپی به چم میمون که در زبان پهلوی " کپیگ" گفته می شد به گمان بسیار، از ریشه "کپ" گرفته شده، ریشه ای که اکنون به ریخت "قاپ" در قاپیدن به کار رفته، تک ...
دهخدا واژه بوزینه را نادانسته واز روی دست فرهنگنویسان پیش از خود به ابوزینه! پیوند داده ( با چه معنا و چه سندی، خدا می داند ) ولی اینگونه نیست، این و ...
دهخدا واژه بوزینه را نادانسته واز روی دست فرهنگنویسان پیش از خود به ابوزینه! پیوند داده ( با چه معنا و چه سندی، خدا می داند ) ولی اینگونه نیست، این و ...
درود کارواژه کَپیدن در پارسی کنونی به چمِ عامیانه ی خوابیدن ( به رو افتادن ) است ولی در گذشته چمِ ربودن و گرفتن را داشت: در خون جگر بسی تپیدم / تا بو ...
درود سنگنبشته رَباطَک در سال 1372 در روستایی در نزدیکی شهر رباطک در خاور استان سمنگان در شمال افغانستان یافت شد. این سنگنبشته، فرمانی حکومتی ست که ب ...
به دست آمده - مستفاد شدن = به دست آمدن، دریافت شدن
واژه "مآب" واژه ای تازی ست که در ادبیات کنونیِ پارسی در جایگاه پسوند و برای نشان دادن گرایش به کار رفته است. به جای آن می توان از پسوند "گِرا" یا " ...
شکوه گرا
شکوهمند، باشکوه
زندگی اعیانی = زندگی باشکوه، شکوهمند
عربگرایی، عرب مآبی/ خوی و مَنِشی بر آمده از خودکم بینی و برتر دانستن فرهنگ و زبان تازی. این خوی و منش کم کم جای خود را به غربزدگی ( فرنگی مآبی ) دا ...
عربگرا، عرب مآب / کسی که بی چون و چرا، زبان و فرهنگ عرب را در همه چیز خود از گفتار تا رفتار نمایان می سازد. این خوی و منش را در یکی دو سده گذشته در ...
نویسش
درود نویسه و واج [ک]: این نویسه ( ریخت نوشتاری واج ) در زبان تازی نماینده تنها یک واج است ولی در زبان پارسی نماینده دو واج، واج ک را در واژگان [کاه ...
با نگرش به "سنگنبشته رباطک" که در سال 1372 در شمال افغانستان ( نزدیک شهر رَباطَک ) یافت شد تبار ایرانی کوشانیان استوار می گردد. این سنگنبشته، به فرم ...
ناراست، نادرست، دروغی، دروغین، دروغکی، الکی
کلاهبرداری، گوشبُری، دغل بازی
کارایی، بهبود، افاقه کردن = کارایی داشتن، کارا بودن، بهبود دادن
زبان نیاترکی یا ترکی قدیم چندان پیشینه کهنی ندارد که بتوان با استناد به آن برای واژگان ریشه یابی صد درصدی کرد، ریشه واژه ها را باید در بنمایه های زبا ...
این واژه های بیگانه رو بریزید دور. زبان ما نیازی به این چرند و چارها ندارد.
دیر انجام، کم انجام، ناروامند، نا آیینمند
مُک، مک شده
مُک شدن، مُک = کامل، تمام
درود سنگنبشته رَباطَک در سال 1372 در روستایی در نزدیکی شهر رباطک در خاور استان سمنگان در شمال افغانستان یافت شد. این سنگنبشته، فرمانی حکومتی ست که ب ...
بی چون و چرا
بدرد نخور، ناکارآمد، سرریز، بیهوده، بیخودی
بر دوشِ، به گردنِ
بُرونریزی، دفع کردن = برون ریختن، زدن یا مشت کردن در فوتبال
به جای " سِیو کردن" در فوتبال، می توان گفت " توپ گیری". شوربختانه، کار گزارشگران ورزشی به ویژه فوتبال، شده روامند کردن و رایج کردن واژگان بیگانه. ش ...
توپگیری ( در فوتبال )
آبگردان، آبگردون
یگانه ها، یگانگان/ برجِستِگان، کسانی که در کاری یا چیزی، بی همتا بوده یا دارای ویژگیهایی برجسته و کمیاب هستند.
آزمونگر، آزمونکار
درود از هرکس پرسیده شود که کدامیک از واجهای پارسی در زبان تازی یا عربی کاربرد ندارد واجهای پ، ژ، گ، چ را به شیوه آمیخته پژگچ یا گچپژ یاد می کند ولی ت ...
درود از هرکس پرسیده شود که کدامیک از واجهای پارسی در زبان تازی یا عربی کاربرد ندارد واجهای پ، ژ، گ، چ را به شیوه آمیخته "پژگچ" یاد می کند ولی اینگونه ...
درود ُ سپاس شاید ایشان با رهسپاری در زمان و دیدار با نیاکانِ پهلوی زبانِ خودشان، چمار و معنای بختن را رهایی و نجات دادن یافته اند! جناب واژه شناس!، آ ...
هم بهره، همبست، همباز
درود ُ سپاس و بازهم از خود بافتن و برای خود تنیدن، بریدن و دوختن. درونمایه و مفهومِ بخشیدن را هم به اندازه [به اشتراک گذاشتن] پایین آورده! بخشیدن ک ...
فراگیرانه
پُری، شلوغی، ازدحام
تنیدگی
می توان در کاربری کلیپس برای بستن موی سر، واژه موگیر را به کار برد.
به جای ترافیک به آن چم ( معنا ) که در میان پارسی زبانان کاربرد دارد ( شلوغی و کندی رفت ُ آمد ) می توان همان "راهبندان" را به کار برد و به جای چم بنیا ...