پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)

بازدید
٥,٠٤١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ی آماس را می توان در جایگاه پسوند به جای پسوند لاتین آیتیس ( itis ) به کارگیری کرد مانند مغزاماس به جای انسفالیت یا انسفالایتیس.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزاماس، مغز آماس واژه ی آماس به چم [التهاب، ورم] را می توان در جایگاه پسوند به جای پسوند آیتیس ( itis ) لاتین و برای نشان دادن آماس و التهاب یک اندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مغزاماس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزاسیبی، مغز آسیبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"مغزاماس" می توان واژه آماس به چم [التهاب و ورم] را در جایگاه پیشوند به کار گرفت: مغزاماس به جای آنسفالیت یا انسفالایتیس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" کاوَکاماس" کاوک= سینوس آماس= ورم، التهاب؛ برابر با پسوند itis ( آیتیس ) در لاتین. آماس در ریخت پسوندی می تواند به دیس [آم] نیز کوتاه شود. کاوکاما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" کاوَکاماس" کاوک= سینوس آماس= ورم، التهاب؛ برابر با پسوند itis ( آیتیس ) در لاتین. آماس در ریخت پسوندی می تواند به دیس [آم] نیز کوتاه شود. کاوکاما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" گُنج" گُنج به جای حجم و گنجایش به جای ظرفیت یا حجم درونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاوَک، کاواک، کاویده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متذکر شدن= به آگاهی رساندن، آگاهنده شدن، گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفتن، به آگاهی رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پادش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریافتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باینده= موجب، واجب کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"باینده" باینده از کارواژه ی [بایستن] ناینده= سالبه ناینده از کارواژه ی [نایستن]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"ناینده" ناینده از کارواژه ی [نایستن] موجبه= باینده باینده از کارواژه ی [بایستن]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"ناینده" ناینده از کارواژه ی [نایستن]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دُژوَند، دژشَوند، شوند و دلیل نادرست و گمراه کننده. واجهای /ژ/ و /ش/ به خاطر داشتن واجگاهِ ( مخرج واجیِ ) یکسان، درکنار یکدیگر که بیایند یکی از آنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دُژوَند، دژشَوند، شوند و دلیل نادرست، گمراه کننده. واجهای /ژ/ و /ش/ به خاطر داشتن واجگاهِ ( مخرج واجیِ ) یکسان، درکنار یکدیگر که بیایند یکی از آنها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"رسیده" او اتهام های وارده را رد کرد. او انگ های رسیده را نپذیرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

" اَنگیده" انگ به چم اتهام یا گناهی که هنوز استوار ( ثابت ) نشده. انگیده ( انگ خورده=متهم ) کسی ست که در جایگاه انگ ( مظان اتهام ) است و هنوز گناهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزینمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رگ توده واژه ای ست برساخته که می توان به جای واژه ی بیگانه ی همانژیوم به کارگیری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رگ توده، رگتوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پارش" پارش به جای جزئیت ( جزئی بودن ) و نیز به جای تقسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اینگونه که نگریسته می شود واژه ی نشیمن باید کوتاه شده ی [نشینمان] باشد که به ریخت نشیمن درآمده. بن کنونی از کارواژه ی نشستن پسوند نامسازِ "مان": نشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آس به چم آسیا یا آسیاب است درواقع آس از گونه های دستی، آبی، بادی و ستورگرد بوده است. و آسیدن به چم آسیاب کردن خواهد بود، می توان پنداشت که کارواژه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوده، ساییده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هَماده" یا "هماد" همادن= با هم ( جمع ) کردن، هماد، هماده= با هم جمع شده، مجموع، کل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عهده گرفتن= پذیرفتن

پیشنهاد
٠

پذیرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گل همیشه بهار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود بر جناب روزگاری جناب، اینکه داشبورد یک جعبه ایه سمت راست سرنشین، چه گفتنی داره؟ که یک بار هم نه، دو بار! گفتید اینو که همه می دونند، اگر می تونی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرا به جای متخصص، ویژه گرایی= تخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرایی به جای تخصص ویژه گرا= متخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشی، دانشیک، فراویژه، ویژه گرایانه، نمونه ها: واژه های تخصصی در این رشته واژه های دانشیک در این رشته - این رشته دارای ۸۵ واحد تخصصی است. این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراهم آمدن، ساخته شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

همگرایی، همداستانی، هماوایی، هم نگاهی، همدلی، سازگاری، هماهنگی پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی عامیانه ی " لق" که درست تر این است که به ریخت [لغ] نوشته شود درواقع کوتاه شده واژه ی [لَغز]از کارواژه ی پارسی "لغزیدن" است به چم [از جا دررفتن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه ی "کاک" را می توانیم به جای واژه ی بیگانه ی بیسکویت به کار ببریم. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم