پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)
واژه ی آماس را می توان در جایگاه پسوند به جای پسوند لاتین آیتیس ( itis ) به کارگیری کرد مانند مغزاماس به جای انسفالیت یا انسفالایتیس.
مغزاماس، مغز آماس واژه ی آماس به چم [التهاب، ورم] را می توان در جایگاه پسوند به جای پسوند آیتیس ( itis ) لاتین و برای نشان دادن آماس و التهاب یک اندا ...
مغزاماس
مغزاسیبی، مغز آسیبی
"مغزاماس" می توان واژه آماس به چم [التهاب و ورم] را در جایگاه پیشوند به کار گرفت: مغزاماس به جای آنسفالیت یا انسفالایتیس
" کاوَکاماس" کاوک= سینوس آماس= ورم، التهاب؛ برابر با پسوند itis ( آیتیس ) در لاتین. آماس در ریخت پسوندی می تواند به دیس [آم] نیز کوتاه شود. کاوکاما ...
" کاوَکاماس" کاوک= سینوس آماس= ورم، التهاب؛ برابر با پسوند itis ( آیتیس ) در لاتین. آماس در ریخت پسوندی می تواند به دیس [آم] نیز کوتاه شود. کاوکاما ...
می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.
می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.
" گُنج" گُنج به جای حجم و گنجایش به جای ظرفیت یا حجم درونی
کاوَک، کاواک، کاویده
متذکر شدن= به آگاهی رساندن، آگاهنده شدن، گفتن
گفتن، به آگاهی رساندن
پادش
دریافتی
باینده= موجب، واجب کننده
"باینده" باینده از کارواژه ی [بایستن] ناینده= سالبه ناینده از کارواژه ی [نایستن]
"ناینده" ناینده از کارواژه ی [نایستن] موجبه= باینده باینده از کارواژه ی [بایستن]
"ناینده" ناینده از کارواژه ی [نایستن]
دُژوَند، دژشَوند، شوند و دلیل نادرست و گمراه کننده. واجهای /ژ/ و /ش/ به خاطر داشتن واجگاهِ ( مخرج واجیِ ) یکسان، درکنار یکدیگر که بیایند یکی از آنه ...
دُژوَند، دژشَوند، شوند و دلیل نادرست، گمراه کننده. واجهای /ژ/ و /ش/ به خاطر داشتن واجگاهِ ( مخرج واجیِ ) یکسان، درکنار یکدیگر که بیایند یکی از آنها ...
"رسیده" او اتهام های وارده را رد کرد. او انگ های رسیده را نپذیرفت.
" اَنگیده" انگ به چم اتهام یا گناهی که هنوز استوار ( ثابت ) نشده. انگیده ( انگ خورده=متهم ) کسی ست که در جایگاه انگ ( مظان اتهام ) است و هنوز گناهش ...
گزینمان
رگ توده واژه ای ست برساخته که می توان به جای واژه ی بیگانه ی همانژیوم به کارگیری کرد.
رگ توده، رگتوده
پارش
"پارش" پارش به جای جزئیت ( جزئی بودن ) و نیز به جای تقسیم
"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...
"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...
اینگونه که نگریسته می شود واژه ی نشیمن باید کوتاه شده ی [نشینمان] باشد که به ریخت نشیمن درآمده. بن کنونی از کارواژه ی نشستن پسوند نامسازِ "مان": نشی ...
آس به چم آسیا یا آسیاب است درواقع آس از گونه های دستی، آبی، بادی و ستورگرد بوده است. و آسیدن به چم آسیاب کردن خواهد بود، می توان پنداشت که کارواژه ی ...
سوده، ساییده
"هَماده" یا "هماد" همادن= با هم ( جمع ) کردن، هماد، هماده= با هم جمع شده، مجموع، کل
همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...
همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...
همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...
نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده
نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده
به عهده گرفتن= پذیرفتن
پذیرفتن
گل همیشه بهار
درود بر جناب روزگاری جناب، اینکه داشبورد یک جعبه ایه سمت راست سرنشین، چه گفتنی داره؟ که یک بار هم نه، دو بار! گفتید اینو که همه می دونند، اگر می تونی ...
ویژه گرا به جای متخصص، ویژه گرایی= تخصص
ویژه گرایی به جای تخصص ویژه گرا= متخصص
دانشی، دانشیک، فراویژه، ویژه گرایانه، نمونه ها: واژه های تخصصی در این رشته واژه های دانشیک در این رشته - این رشته دارای ۸۵ واحد تخصصی است. این ...
فراهم آمدن، ساخته شدن
همگرایی، همداستانی، هماوایی، هم نگاهی، همدلی، سازگاری، هماهنگی پارسی بگوییم پارسی بنویسیم
واژه ی عامیانه ی " لق" که درست تر این است که به ریخت [لغ] نوشته شود درواقع کوتاه شده واژه ی [لَغز]از کارواژه ی پارسی "لغزیدن" است به چم [از جا دررفتن ...
واژه ی "کاک" را می توانیم به جای واژه ی بیگانه ی بیسکویت به کار ببریم. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم