پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٢٤)

بازدید
٢,٦٥٢
پیشنهاد
٧

آریو اروپایی با نگرش به اینکه واژه آریا در بنمایه های پارسی باستان و اوستایی و سانسکریت در چمار ( مفهوم ) نژادی و آیینی برای تیره های ایرانی و هندی ...

پیشنهاد
٤

زبانهای آریو اروپایی با نگرش به اینکه واژه آریا در بنمایه های پارسی باستان و اوستایی و سانسکریت در چمار ( مفهوم ) نژادی و آیینی ( دینی ) برای تیره ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود واژه صد یا سد، برگرفته از واژه ی سَت در پهلوی و سَتِم ( satem ) در اوستایی ست. نام این شماره در سانسکریت شَـتَ و در جایگاه پسوند به دیس شَتَم ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٤٣

درود در عربی از ریشه سه واجی ( د م ر ) واژگانی مانند دمار، تدمیر و . . ساخته شده ولی این نشان دهنده عربی بودن این ریشه نیست مانند بسیاری از ریشه های ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت الشعاع قرار دادن = کنار زدن، زیردست کردن، خدشه دار نمودن، ناتوان کردن

پیشنهاد
٠

ناتوان شده بودن، کنار زده بودن، زیردست بودن،

پیشنهاد
٠

کنار زدن، زیردست کردن، خدشه دار نمودن، ناتوان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٢٠

درود به همانگونه که در بالا هم گفتم، بودن یک واژه در گویشهای یک زبان، دلیل خدشه ناپذیر و دست اولی نیست به ویژه در ترکی که گویشورانش، قبیله هایی کوچرو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خواستگاه که در جایگاه برابر پارسی برای مقصد آورده شده نادرست است، خواستگاه به چم مبدا است. به جای مقصد، پیشنهادهای دوستان مانند رسشگاه و یا هدفگاه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درود ُ سپاس در نامواژه ی قورباغه: "قور"، آوا و صدای برآمده از این جانور است. "باغه"، ریخت دیگری ست از واژه های پَک، بک، بق، وک، وزک، وزغ که در گویشه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمونه ها، باره ها در برخی موارد = گاهی مورد = نمونه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در برابرِ . . . در برخورد با . . . دستخوشِ. . . در معرض دیدن = در برابر دیدن در معرض گناه = در برخورد با گناه در معرض اتهام = دستخوش بزه وری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در معرضِ . . . = در برابرِ . . . در برخورد با . . . دستخوشِ. . . در معرض دیدن = در برابر دیدن در معرض گناه = در برخورد با گناه در معرض اتهام = د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

درود ُ سپاس آری، با درخواست پوزش، باید بگویم که برگردان واژه رگ به استانبولی که [gemi] نوشته بودم نادرست است واین خطا از روی اشتباهی که برای برگردان ...

پیشنهاد
١

دادنامه مردمان داتنامه مردم آگهی نامه هودگان مردم بخشنامه داتیکان هومنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هودِگان مردم هودگان هومنی داتیکان هومنی داتنامه مردم = اعلامیه حقوق بشر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگهی، آگهی نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درود سلام بر حسین و به روانهایی که درآمیختند به فنایش گداختند در خونش و زنده گشتند در زنده بودنش بیا! - ای تک سوار جاده نور! / جدا کن بندها، از دست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شفاف، شیشه گون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترانما = شفاف ترانمایی = شفافیت "ترا" پیشوندی ست به چم " از سویی به سوی دیگر" مانند نمونه های ترادیس، تراداد، ترابری، ترامون و . . . ترانما هم به چ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفنگدار، جنگی، جنگوَر جنگ آماد، جنگاماد = آماده جنگ مسلح کردن سربازان = جنگاماد کردن سربازان مسلح کردن توپ و تفنگ و. . = جنگی کردنِ . . . یا جنگاماد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنگی کردن جنگ آماد کردن، جنگاماد کردن، آماده جنگ کردن جنگی کردن یا جنگاماد کردن [نیروها یا جنگ افزارها] به جای مسلح کردنِ [آنها] جنگاماد=جنگ آماد=م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کودن، خرفت، ناگیرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاند در زبان بلوچی به چم شکم است و گاندو یا گاندی در این زبان، به چمار ( مفهوم ) شکمو است که در جایگاه یک نامواژه برای نامیدن سوسمار بزرگ بلوچستان به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گاندو، سوسمار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارتَن، کارتَنه، کارتون جانوری که کارش، تنیدن و بافتن است. ز دام کارتنه چون مگس فرار کند؟ / فضای روزی او بسته راه پروازش. رکن بکرانی

پیشنهاد
١

ابزار پزشکی ابزارهای پزشکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ابزارها، دستگاهها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ابزارمندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابزارمند، ابزارمند کردن، ابزارمند شدن با سپاس از دیگر پیشنهادهای خوب دوستان، به جای "مجهز به" نیز می توان به سادگی از واژه ی "دارایِ" بهره گرفت: ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دارایِ. . . این مکان مجهز به دوربین مدار بسته می باشد. اینجا دارای دوربین مدار بسته می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاک از، بی بهره از

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس یک از ده ⬅ یکازده ⬅ یازده = یک در ده، یک بر ده، یک برای ده، یک با ده افزون واژ ( =حرف اضافه ) [از]، به جز چم ( معنی ) بنیادینش، دارای چ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

افزون واژ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

افزایشی، افزایش پلکانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

انگ خوردن، بزه ور شدن برچسب خوردن ( عامیانه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگ زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به خود دیدن، از سر گذراندن کشور ما دوره های خشکسالی بسیاری را تجربه کرده است. کشور ما دوره های خشکسالی بسیاری را به خود دیده است. ( یا از سر گذراند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی می توان به جای تجربه کردن، از آمیخته کارواژه ی " از سر گذراندن" بهره برد: او روزهای سختی را تجربه کرده است. او روزهای سختی را از سر گذرانده است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود به گفته کاربر بالا باید با اندیشه ای ژرف تر یعنی با روشی درستتر که بر پایه بنمایه های استوارِ تاریخی باشد، فرضیه ها و دیدمانهای مطرح شده را بررس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زخمپوش=پانسمان زخمپوش کردن=پانسمان کردن، زخمپوشی نکته: واژه های زخمبند و زخمبندی به جای واژه ی بانداژ درخور هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

"زخمپوش" می توان از واژه زخمپوش به جای پانسمان و از واژه زخمبند به جای بانداژ بهره برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

"چِمای" چمای: چم آی = آمدنِ چم و معنا = یعنی چمای = یعنی = معنی می دهد زبان، چمای ( یعنی ) ابزاری برای تراداد دانسته ها رایانه چمای کامپیوتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایه ای ست برای سنجش میان وزن با قد وزن ( به کیلوگرم ) بخش بر قد ( به متر ) به توان دو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمایه به جای شاخص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توده جِرم در فیزیک ( مقدار ماده باشنده در پیکره یا جسم ) = توده مانند: جرم اتمی = توده اتمی، جرم مولکولی = توده مولکولی و نیز توده بدنی: وزن بدن بخش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمایه نمایه به چم نمایش دهنده یا نمایاننده: نمای، بن کنونی کارواژه نماییدن و نمایاندن و "ه" پسوند نامساز همچم با شاخص = مشخص کننده، آشکار کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تنه، پیکره، جسمی به ابعادِ . . . = پیکره ای به راستِگانِ . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

راستِگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دربرگیری، دربرگیرندگی