پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)
وردیدن یا ورتیتن در پهلوی همان گردیدن است در پارسی نو. دگرش واج /و/ به /گ/ از پارسی میانه به پارسی نو بسیار دیده می شود. از این کارواژه ی کهن می تو ...
وردا= متغیر واژه ی "وَردا" فروزه ی کُناکی از کارواژه ی "وردیدن" است مانند بینا، شنوا، گویا، پویا و. . . وردیدن= گردیدن، تغییر کردن واژه ی وردا را می ...
واژه ی یوز، بن کنونی کارواژه ی "یوختن" و "یوزیدن"به چم جستن، جستجو کردن است. یوزپلنگ جانوری بوده که از گذشته های دور به سادگی دست آموز انسان می شد و ...
دادگاه بازنگری
بازنگری خواستن
بازنگرخواه
بازنگرشی
بازنگرانه، بازبینانه
میخگاه یا سرآسه، سرآسه: دو قطب زمین در دو سوی آسه ( محور ) زمین جای می گیرند بنابراین نوواژه ی سرآسه را نیز می توان درنگریست.
کارواژه ی وَردیدن یا ورتیتن پهلوی که امروزه در پارسی نو به ریخت گردیدن درآمده به چم چرخیدن، گردیدن، تغییر دادن بوده است. دگردیسی واج /گ/ به /و/ از پ ...
دانش نهان
بازنگری خواهی
بازدیدن، بازنگریستن بازبینی کردن، بازنگری کردن وادیدن
بازنگری، بازبینی، بازنگری یا بازبینی پرونده
" وَردا" کارواژه ی پارسی میانه [وردیدن] همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...
"وَرداندن" وردیدن کارواژه ای کهن از پارسی میانه که امروز به ریخت گردیدن دگردیس شده. ورداندن ( گرداندن ) که کارواژه گذرای ( متعدی ) آن است را می توان ...
" وَردیدن" کارواژه ی پارسی میانه وردیدن همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...
" وَردیدن" کارواژه ی پارسی میانه وردیدن همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...
"وَردایی" وردایی از کارواژه ی کهن "وردیدن" در پارسی میانه به چم گردیدن، تغییر کردن. وردش= تغییر= variation وردا= متغیر= variant وردایی= مغایرت= va ...
"وَردا" Variation یا واریاسیون که به [تغییر کردن، گردیدن] برگردان می شود همان [وردیدن] در زبان پارسیک ( پارسی میانه ) بوده است. جابجایی واجِ /و/ به ...
"وَردش" Variation یا واریاسیون که به [تغییر کردن، گردیدن] برگردان می شود همان [وردیدن] در زبان پارسیک ( پارسی میانه ) بوده است. جابجایی واجِ /و/ به ...
خشودن، خشولیدن
پیرانوشتن
پیرانوشت
"ریژه" ریژه: ریز ژه ( پسوند کوچکساز مانند مژه، نایژه ) ریزژه، ریژه به چم بسیار ریز که می تواند جایگزینی به جای واژه ی اتم باشد. شاید گفته شود اتم ر ...
درود جناب علیخانی فرنود ( دلیل ) شما بر این که تکواژ "مر یا مار" در نهمار به چم [بار، دفعه] است چیست؟ در این تارنما یکی از چمهای مر، بار و دفعه گفته ...
کُمبوزه، سفت چه، سفچه
کم اندامی، کمندامی
ولنگاری، آسانگیری، ساده گیری
ولنگار، آسانگیر،
ولنگاری، آسانگیری
ولنگارانه، ساده انگارانه، شلخته وار
آسانگیرانه
درود بر جناب نقدی شاید در برخی گزاره ها آسانگیرانه بتوان "به درستی" را جایگزین [طبیعتا] کرد ولی این برابرِ نازکبینانه و دقیقی برای آن واژه ی بیگانه ن ...
از سویی، از سوی دیگر
از سویی، از سوی دیگر
خواهی نخواهی، چه بخواهیم چه نخواهیم
کوبش
سراینده یا شاعر رزمی پهلوانی ( حماسی ) سده ی هشتم هجری که "برزونامه" از اوست. برزونامه کتابی رزمی ست درباره ی جنگهای برزو فرزند سهراب که به پیروی از ...
پیوست شده به، پیوند شده به، پیوسته به
اگر پهلوی را ندانی زبان / به تازی تو اروند را دجله خوان. فردوسی. کلیله به تازی شد از پهلوی / به دینسان که اکنون همی بشنوی. فردوسی نگه کن سحرگاه تا ...
وارفتن برنج
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
انجام پذیرفتن، به انجام رسیدن= مُحَقَق شدن
انجام پذیرفتن، به انجام رسیدن
از رویِ، بر پایه ی= به حسابِ گفته های من را به حساب دشمنی نگذار. گفته های من را از روی دشمنی ندان.
درون شدن به دروازه شهر درون شده ، به خانه بازشدند. ( تاریخ بیهقی ) . دیو و فرشته به خاک و آب درون شد دیو مغیلان شد و فریشته زیتون. ناصرخسرو
فروشکافتن، واپاشیدن
فروشکاندن، واپاشاندن، فروشکافی کردن، واپاشی کردن