پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٢٤)

بازدید
٢,٦٤٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تن شکافی، کُنِش تنشکافی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توده بیگانه یا توده بیرونی جسم خارجی ( foriegn body ) در پزشکی، به چیزی بیگانه با بدن جاندار گفته می شود که در آن رخنه یا فرو رفته و یا در پی "کُنِش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنِگان، پیکرها، پیکره ها، تودِگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

" اندازش" با نگاه به گفته درست جناب کاویانی که حجم و گنجایش یکسان نیستند و با نگرش به اینکه واژه ی اندازه دارای چمارِ ( مفهوم ) حجم نیز هست، می توان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توده آسمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تُنُک، نازک در برخی باره ها: کمرنگ، کم مایه، شُل، آبکی

پیشنهاد
١

افسوس خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نظر گویی، نگر گویی، نظر دهی پیشنهاد دهی، پیشنهادگویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دانش نمایی، هنرنمایی برتری جویی، برتری نمایی خودنمایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتگو برانگیز، گفتگو خواه گفت برانگیز، گفت پذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اِسپی مزگت یا اسپیه مزگت ( مسجد سپید ) نیایشگاهی ست در نزدیکی شهر تالش که در زمان ساسانی کاربری آتشکده و پس از آن تا دوران صفویان کابرد مسجد داشته ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بنده هرچه در معانی akmak یا akish جستجو کردم معنی سپری شدن، حرکت کردن یا رفتن و یا سفید شدن ندیدم، برای نمونه در استانبولی، واژه بیاض برای ساخت کاروا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیش نیازها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس اگر بخواهیم آبادیس را دستاویز کنیم که همین تارنما واژه عورت ( که ربط وپیوندش با قشلاق چیه نمی دونم ) را هم عربی گفته! ( برای خودتون بابا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستی

پیشنهاد
١

به کار این دستگاه درحال استفاده است / این دستگاه به کار است. درحال استفاده از این دستگاه هستم / دارم این دستگاه را به کار می برم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدنی ( به چم قابل دیدن ) ، دیدپذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دریافتنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی به جای قابل درک می توان از واژه های پذیرفته و پذیرفتنی بهره برد: این کار یا سخن او برای من قابل درک نبود. این کار یا سخن او برای من پذیرفتنی نب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توانا، گیرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستعد = گیرا، گیرنده؛ توانا - استعداد = گیرایی، گیرندگی؛ توانایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درونی، سرشتی، نهادی، نهادینه، ودر برخی جاها خدادادی استعداد ذاتی = گیرایی درونی، هوشمندی خدادادی و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گیرایی، گیرندگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به ناچار، به ناگزیر، ناگزیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود از قشلاق تا کندو!، از خانه به دوشی تا یکجانشینی !! جایگاه روشنگری درباره بسیاری از واژه ها و پسوندها که برخی کاربران پیش کشیده اند، اینجا نیست، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بیجا، نابجا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بیجا، نابجا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نادیده گرفتن، ندید گرفتن، چشم پوشی کردن، چشم پوشاندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با چشم پوشی از، با نادیده گرفتنِ، با ندید گرفتنِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نمونه اش، نمونش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنِ سپهر و زمین و زمان آنِ اوست / روان و خرد زیر فرمان اوست. فردوسی رازدار من توئی ای شمع و یار من توئی/ غمگسار من توئی من آنِ تو، تو آنِ من. منوچهری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

"از" از آن=به خاطر آن از آن گریستم که ما بندگان چنین خداوند را خدمت می کنیم با چندین حلم و کرم. . . ( تاریخ بیهقی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در پی داشتن، زمینه ساز شدن نمونه: نخوردن چربی و شیرینی، باعث کاهش گِرانه ( وزن ) می شود. نخوردن چربی و شیرینی، کاهش گرانه ( وزن ) را درپی دارد یا زم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

هم نگری، هم اندیشی، رایزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پُکِشی" پکشی از پکش از کارواژه پکیدن. این واژه در زبان شناسی نیز چمار ( مفهوم ) رسانتر است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس در یک همچندی ( معادله ) ، برای برآوردِ ندانسته ها ( مجهولها ) ، باید دانسته ها ( معلومها ) ی آن معادله کنارهم چیده شده و با راه حل درست ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سازش نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سازشنامه، پیمان نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

میان کشوری گزینه ی بهتر و موشکافانه تری درسنجش با دیگر همچم ها به ویژه جهانی یا جهان گستر است. نمونه در پیکارهای ورزشی: جام جهانی به پیکارهای ورزشی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شاخه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

رسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گفته ادیبان گذشته عرب، واژه ی "عسکر"، تازی شده واژه ی لشکر است. دکتر "جهینة نصر علی" نیز در کتاب "کلمات الفارسیة فی المعاجم العربیة" که سه هزار و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دربرگیرانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بودشدنی، هستی پذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شدنی، روا، آزاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شیوه نامه، دستورِ کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید این واژه در آغاز سیاستدار بوده که با گذشت زمان به دیس سیاستمدار دگردیس شده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خِرَند یا خَرَند در برخی از شاخه های گویش اصفهانی، به حیاط گفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با، به یاریِ، به دستِ، در پیِ، برای، از برای. با میانجیگری