پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)
به جای عرصه ( خانه ) می توان گفت " زمینه" وبه جای اعیانی: ساخت، ساختمان
واژه ی " تِرِنگ" در گویش اسفهانی به چم سفت ( بستن ) است. ترنگ کردن یا ترنگ بستن. این واژه با افتادن واج /ر/ به تنگ دگردیس می شود.
بی آهنگ، ناهنگ ( ناآهنگ ) سخن ناهنگ یا بی آهنگ
آهنگین، خوشاهنگ
بی آهنگ، ناهنگ ( ناآهنگ )
خوشنوا، هماهنگ
خوشنوایی، هماهنگی هارمونیک = خوشنوا، هماهنگ
درود بر شما و همه اندیشه ورزان سپاسمندم به پاس روشنگری که برای واژه "بنواخته" نمودید، با این پرتو افکنی، می توان این پیشنهاد را [بُنِ واژه شده] چمید ...
به جز، مگر
درود بر مرد بزرگوار جناب فرتاش مرا شرمسار از سخنتان کردید. به گمانم "واختن" واگویشِ پهلویِ کارواژه ی "باختن" باشد که به جز چم شکست خوردن، چمار بازی ...
چگونی
مگر، به جز، جز
مگر
خوشایند
درود ُ سپاس بر شما جناب فرتاش! اینکه شما مرا شایسته پرسشتان دانستیدو دیدگاه مرا خواستید از بزرگواری شما بود وگرنه بنده خودم را در این اندازه ها نمی ب ...
ارزش داشتن
با ارزش بودن
نمایاندن، وانمود کردن، نمایش دادن
کارواژه آمیزه ای
دلبخواهی
درخور نگرش، نگرش پذیر
روپوشه ای، روبافتی = اپیتلیال، پوششی = اپیتلیوم
مواد زهرناک
خوردنیها، ماتکان خوراکی
خورشی، خورشتی
چنگاری، یاخته های چنگاری = سلولهای سرطانی
خودافزایی
درود به جناب فرتاش باید بگویم بنده کسی نیستم و این شایستگی را ندارم که درباره چنین جستارهایی، سخنی برای گفتن داشته باشم و این کار را بر دوش ادیبان زب ...
بریده
واژه زنگ در زبان پهلوی نام گونه ای ابزار موسیقی بوده که این چمار ( معنا ) در سده های پسین و در سروده های شاعران دیده می شود: چه آواز نای و چه آواز چن ...
زنگوله = زنگ - پسوند کوچکسازِ [گوله]، پسوندکوچکساز [گوله] به جز واژه زنگوله، در واژه "دیگوله" هم دیده می شود به چم دیگ بسیار کوچک ( کوچکتر از دیگچه ...
نابلد، تازه کار، خام ( در جایگاه فروزه = صفت ) ناشیانه، خامیانه ( در جایگاه بندواژه = قید )
پرتوسنج گرمالیان
پرتوسنج
پرتوسنجی
ناشیانه
نابلد، تازه کار، بازیکن بی تکنیک = بازیکن نابلد
صفویان ترک نبوده بلکه از مردم بومی آذربایگان ( آذری ) بودند و نیاکان آنها ازجمله شیخ صفی الدین اردبیلی که نیای او به "فیروزشاه زرین کلاه" می رسد همگی ...
شاید بتوان گفت نخستین شناسنامه یا بهتر بگوییم مدرک شناسایی، سنگ نوشته ای بجا مانده از دوران هخامنشیان است که از بایگانیهای پادشاهی ایران به دست آمده، ...
تراش بن کنونی کارواژه ی تراشیدن، از کارواژه پهلوی " تاشیتن" به دست آمده است به چم ستردن مو و جز آن. این واژه در سغدی به ریخت " تش ( بریدن ) بوده است ...
گندانبار
آب انبار، آبدان
ممکن الوجود= شدنی واجب الوجود = بودنی
واجب الوجود = بودنی ممکن الوجود = شدنی
اِسپاش جامه، سپاش ( س بیصداست ) در زبان پهلوی به چم فضا بوده است.
کارجامه
چنگار ( سرطان ) ، یاخته هایی که به شیوه ی بی رویه ای بخش شده، خودافزایی کرده و با افزایش چندین برابری، به بافتهای پیرامون هم دست اندازی می کنند.
یونیفرم، لباس کار
کارگزاران، زمینه سازها
چارپر