پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٤٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میان دندانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سراسر دندانی، فرتور ( تصویر ) یا نگاره ( گرافی ) سراسر دندانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رِندنامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"مُر" مر قانون= نص قانون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تَلک، تلق، طلق. این واژه پارسی ست و به گونه ای سنگ کانی گفته می شود که شفاف و برگه ای شونده است. می توان این واژه را به جای فیلم نگاتیو به کار برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برآوردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مَرنویسه، مَرنوشت، مَرنِما؛ به ریخت نوشتاریِ یک شماره، رقم گفته می شود که به جای این واژه ی تازی می توان از یکی از پیشنهادهای بالا بهره گیری کرد. ؛ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

"رخداده" واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگوییم [رخدادی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رخدادی، رویدادی. واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگویی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دگرنده، دگریده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناسانده شده، شناسه شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ی نَهمار شاید دگردیس شده ی واژه ی [نه شمار] باشد به چم بیشمار که چم و معنی های بیکران و بسیار بزرگ نیز یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه باید ( وابندی کردن ) باشد که کم کم به چهر گاوبندی کردن درآمده. وابندی کردن به چم وابستن، وابست کردن، زدوبند کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خط میخی شناسی به شیوه ی پانترکی: یه گوشه سنگنوشته رو می بینه بقیه ش رو بیخیال. اد رو دیده منا رو ندیده! نه تنها اینجا که هر سند و گواهی را بریده بری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کران گر، کَرانگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کرانش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کرانیدن، کرانمند کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی کرانش

پیشنهاد
٠

بیکرانِگی، بیمرزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوبشی وار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوبِشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر منظور از واژه ی تروما، ضربه ( تنی یا روانی ) باشد می توان واژه ی "کوبش" را به جای آن به کار برد. تروماتیک = کوبشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"کوبال" کوب پسوند نامسازِ " آل"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انگاری، انگارشی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

" نَهمار" به چم بسیار بزرگ، عظیم، و بیشمار، بیکران است و در بالا پادواژه ( متضاد ) عظیم نوشته شده که نادرست است، نمونه هایی از کاربرد واژه ی نهمار د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پسآیند، دُژآمد، دُشامد= پیامد بد و ناگوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهادی، پیشنهاد شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزاره سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنجیده نگر، سنجیده بین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلی، عشقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهره داشتاری، بهره دارایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارایش مینوی، دارایش پردازشی ( فکری ) ، داشتاری مینوی یا پردازشی، دارایی مینوی یا پردازشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرته بهر، بهره رونوشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرسویی درود بر جناب کاردو از پیشنهادهای خوبی که برای واژگان بیگانه می گذارید سپاسگزارم. ولی برای این واژه ( تغییر جهت ) ، همسنگهایی که پیشنهاد داده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود [خط میخی شناسِ کی بودی تو شیطون؟!] واژه ی " اَدَم" را در بسیاری جاها به چم و معنی [من] فرض گرفته اند ولی این چم دقیق نیست، اَدَم به چم [منم] اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلام بر تو ای هموطن همدردی من را هم بپذیر چیست دردی فرساینده تر از غم از دست دادن فرزند؟ فرزندی که یک عمر با خون دل پروراندی، همان گل نوشکفته ای که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابرمرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"درفش گیاه" درفش گیاه نام یک سرده از راسته قاشق واش سانان است. درفش گیاه یا آنتوریوم، یک گیاه ناآشنا و شگفت استوایی است با برگ های قلب سان کلفت به رن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"درفش گیاه" درفش گیاه نام یک سرده از راسته قاشق واش سانان است. درفش گیاه یا آنتوریوم، یک گیاه ناآشنا و شگفت استوایی است با برگ های قلب سان کلفت به رن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناآشنا، ناشناخته، بی کاربرد، ناهنجار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" نخشید" نام پارسی این گیاه خانگی است. رشته درخشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخشید نام پارسی گیاه آگلونما. رشته درخشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهر ه ها، بهرگان، سودبخشی، سودمندی، سوددهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"لوکَژ" لوکژ، نام پارسیِ گیاه پتوس است. لوک در زبان مردم سیستان به گیاه پیچک و عشقه ( داردوست ) گفته می شود؛ گیاه پتوس نیز به خاطر همانندی به پیچک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"لوکَژ" نام پارسی گیاه پتوس است. لوک در زبان مردم سیستان به گیاه پیچک و عشقه ( داردوست ) گفته می شود؛ گیاه پتوس نیز به خاطر داشتن شاخه های کژ، در پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاه آلیوم ( alium ) در زبان پارسی و گویش های رشته کوه زاگرس با نام والَک و والک ستاره ای شناخته می شود. والَک که با نامهای تره کوهی و سیر کوهی نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

والَک که با نامهای تره کوهی و سیر کوهی نیز شناخته می شود گیاهی خوراکی از سرده ی سیرهاست. واژه والک اینگونه می نماید که برگرفته از واژه ی برگ، بلگ، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکنجه و آزار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"واهَنگ" واج آهنگ، وازآهنگ، واهنگ. واهنگ واژه ای پیشنهادی ست به جای [لهجه]. آهنگِ واجیدن، آهنگ سخن گفتن = واهنگ