پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٦٤٠)

بازدید
٤,٢٤٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دانِگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

" زِهراه" " زِه" ، بن کنونی کارواژه " زهیدن" به چم زاییدن ( بچه آوردن ) است، بر همین پایه "درد زه" چم [درد زایمان] دارد. زه به چمِ رویان ( جنین ) و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

" زَه" یا زِه، بن کنونی کارواژه " زَهیدن" به چم زاییدن ( بچه آوردن ) است، بر همین پایه "درد زه" چم [درد زایمان] دارد. زه به چم بچه و کودک بوده و زهی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

زهدان = رَحِم " زَه" یا زِه، بن کنونی کارواژه " زهیدن" به چم زاییدن ( بچه آوردن ) است، بر همین پایه "درد زه" چم [درد زایمان] دارد. زه به چم بچه و کو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

" زَه" که دهخدا آن را زِه گفته، بن کنونی کارواژه " زَهیدن" به چم زاییدن ( بچه آوردن ) است، بر همین پایه "درد زه" چم [درد زایمان] دارد. زه به چم بچه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخته سنگ، خرسنگ = سنگ بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تکان کُش، رویدادی ناگهانی، سخت، ناگوار و دلهره آور. رخدادی دشوار و ترسناک که به طورناگهانی بر کسی سربار شود. ( در گویش اصفهانی ) تکان کش کردن: آگا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سربار، تحمیل کردن = سربار کردن، تحمیل شدن = سربار شدن، آمریکا همیشه بر کشورهای مخالف با خودش، تحریمهایی را تحمیل می کند. آمریکا همیشه بر کشورهای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سربار، تحمیل کردن = سربار کردن، تحمیل شدن = سربار شدن، آمریکا همیشه بر کشورهای مخالف با خودش، تحریمهایی را تحمیل می کند. آمریکا همیشه بر کشورهای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"با" پیشوند دارندگی، پیشوند "با" نشاندهنده داشتن یک ویژگی ست ( دارندگی ) که با چسبیدن به آغاز یک نام، آن را به فروزه ( صفت ) دگرگون می کند: باخرد، ب ...

پیشنهاد
٢

در زبان پارسی، حالت دارندگی، هم با پسوند و هم با پیشوند، خود را نشان می دهد. پسوندهای دارندگی مانند"دار"، "مند"، "وَر" و. . که با چسبیدن به پایان ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درود ُ سپاس پیشوند نایِش، پیشوند نفی، نایش = نفی، نفی کردن، پیشوند نایش مانند " نا" و "بی"، نشانگرِ نبودن یا نداشتن یک ویژگی ست و با چسبیدن به واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خدایانِ گونه ها، ایزدان گونه ها، ایزدان یا فرشتگانی در مینو ( جهان بالا ) که هریک، نماینده ونگهبان پدیده یا گونه خود در گیتی ( جهان پایین ) است. [با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

گونِگان، گوناگون

پیشنهاد
٢

"با" پیشوند دارندگی، پیشوند "با" نشاندهنده داشتن یک ویژگی ست ( دارندگی ) که با چسبیدن به آغاز یک نام، آن را به فروزه ( صفت ) دگرگون می کند: باخرد، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشوند دارندگی، پیشوند "با" نشاندهنده داشتن یک ویژگی ست که با چسبیدن به آغاز یک نام، آن را به فروزه ( صفت ) دگرگون می کند: باخرد، باادب، باهنر، باصف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

# پیشوند نایش# نایش به چم نفی کنندگی که نشانگر نبودن یا نداشتن یک ویژگی است. پیشوند نایش پس از چسبیدن به برخی نامها، آنها را به فروزه ( صفت ) دگرگون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشوند نایِش، نایش = نفی، نفی کردن، پیشوند "بی" همیشه در آغاز نام می آید و [نداشتنِ] چیزی را نمایان می کند، این پیشوند، نام را به فروزه ( صفت ) دگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"نا" پیشوند نایِش یا نفی است. نایش = نفی، نفی کردن پیشوند "نا" همیشه در آغاز فروزه ( صفت ) می آید و [نبودن] را نمایان می سازد، این پیشوند فروزه را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نایِِش واژه، # پیشوند نایش# نایش واژه به چم واژه ی نفی کننده ( نشانگر نبودن یا نداشتن یک ویژگی ) که یا آزادانه در جمله می آید یا در جایگاه پیشوند به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همیشه بیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درمانگاه گردشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خورگَرد، گردنده به گرد خورشید ( هر خورشیدی )

پیشنهاد
٢

پاراکلینیک = پیرابالینی، پاراکلینیکی = پیرابالینیک، پاراکلینیکال = پاراکلینیکی = پیرابالینیک پسوند "ایک" ( ic ) در زبان پهلوی، پسوندی فروزه ( صفت ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاراکلینیک = پیرابالینی، پاراکلینیکی = پیرابالینیک، پسوند "ایک" ( ic ) در زبان پهلوی، پسوندی فروزه ( صفت ) ساز بوده که همینک به دیس "ای" کوتاه شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان پهلوی، [بوره] و [بوری] به چم بیا: بوره بلبل بنالیم از سر سوز / بوره آه سحر از مو بیاموز تو از بهر گلی ده روز نالی / مو از بهر دلارامم شو و رو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

درود مولانا در بند پنجمِ یکی از ترجیع بندهای دیوان شمس از زبان شمس تبریزی می گوید: "ولی ترجیع پنجم درنیایم جز به دستوری / که شمس الدین تبریزی بفرماید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

درود کوشن در زبان مردم آذربایگان به چم زمینهای کشت و کار و کشاورزی و باغی روستاییان است. به نظر می رسد این واژه از [کاشتن] به دست آمده که در زبان بو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در سروده و چکامه می توان واژه "جُفت" را به جای بیت و واژه "لنگه" را به جای مصراع بکار برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نویسه و واج /گ/ با نام "گاف": این واجِ بی کاربرد در تازی، در زبان پارسی، درست مانند واجِ /ک/ به دو شیوه ساخته و واگویی می شود یعنی مانند واج ک، دارا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نویسه و واج /و/ با نام "واو"، به جز واکه های ( واجهای صدادارِ ) [اُ] و [او] که برای نمونه در واژه های "خوش" و "گوش" به کار می روند، این نویسه در پارس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نویسه و واج /و/ با نام "واو" به جز واکه های ( واجهای صدادارِ ) [اُ] و [او] که برای نمونه در واژه های "خوش" و "گوش" به کار می روند، این نویسه در پارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جا گرفتن، اندوختن یا اندوخته کردن. جا گذاشتن، اندوخته گذاشتن به جای رزرو گذاشتن، جا نگه داشتن، اندوخته نگه داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جا گرفتن به جای رزرو کردن، واژه " اندوخته" هم به جای رزرو، کمابیش درخور است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کشیدن به جای سِرو کردن در فارسی به جای "سِرو کردن غذا یا خوراک"، می گوییم " کشیدن غذا یا خوراک". زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نامواژه اژدها را می توان در جایگاه هماَرز و برابر به جای دایناسور به کار برد. اژدها، خزنده و سوسماری بسیار بزرگ است در فرهنگ اسطوره ای مردمان جهان، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیش کردن[در] = بستن در تا جایی که لای در باز بماند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن، تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن، تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.

پیشنهاد
٢

خواهش دعا کردن، نیک خواهی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درخواست نیکخواهی، خواهش دعا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لابه کنان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش مردم اسفهان، لُوه زدن، همان لابه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

لابه، لابه کردن = التماس کردن، لُوه زدن ( گویش اسفهانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به گویش اصفهانی [لُوه] لوه زدن = التماس کردن، اصرار بسیار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

چِزاندن، از بنیاد ( در اصل ) به چم برشته کردن، تفت دادن، آب کردن دنبه تا نزدیک به سوزاندن است. در فرهنگ عامیانه به چم با سخن آزار دادن، زخم زبان زدن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش اسفهان، "جِز زِدَن" به چم [سوزش در جایی از تن داشتن] ( بیشتر در پی یک سوختگی کوچک )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش اسفهانی کارواژه [کار دادن] به چم [کارایی داشتن، قابل استفاده بودن] است: این دستگاه هنوز کار میده.